پیشگیری از عصبانیت و مشاجره در روابط زناشویی

پیشگیری از عصبانیت و مشاجره در روابط زناشویی

مدت زیادی است که در حال بررسی مسائل مربوط به مشکلات موجود در حوزه ی روابط هستم. به عنوان یک روانشناس و محقق در طول مراحل متعدد تحقیق خود نکته ای که بیش از همه نظر مرا به خود جلب کرد این امر بود که بیش از نیمی از زوج های دارای مشکل دائما درگیر این مشغولیت فکری هستند: "باید ادامه دهم یا ارتباطم را تمام کنم". در تقابل احساسی، گاه می شود که هر دو طرف در بیان یک مفهوم در قالب واژه ها به مشکل برخورد می کنند. این وضعی است که تعداد عدیده ای از مشکلات میان زوجین را سبب می شود و اساساً به دلیل عدم توانایی کافی در برقراری ارتباط و انتقال مفاهیم به وقوع می پیوندد نه به دلیل عدم همسانی کلی دو نفر. قوت احساسی یک ارتباط، وابسته به قوت ابزارهای ارتباطی میان طرفین است و این مهم حاصل نمی شود مگر به یمن وجود برقراری ارتباط کلامی متناسب با مختصاتی که در ذیل به آن اشاره خواهیم کرد. در این مقاله مهارتهایی را به شما آموزش می دهیم که به طور کلی نگاه و طرز برخوردتان به کشمکش ها و تعارض های موجود در روابط را دگرگون می سازد. این تکنیکها، نهایی ترین و خاص ترین تحولات را در سیر اندیشه های اجتماعی شما ایجاد خواهند کرد.


اکثر مشاجرات از آنجایی شروع می شوند که ما تصمیم می گیریم تا طرف مقابل را تغییر بدهیم و شبیه خودمان کنیم. نکته ی جالب قضیه این است که حتی تغییر دادن خودمان کار دشواری است، چه برسد به اینکه بخواهیم شخص دیگری را مطابق میل خودمان تغییر دهیم. به عقیده ی من همه ما باید سعی کنیم که از چنین کاری دست برداریم و برای رسیدگی به مقوله های احساسی فردیمان مسئولیت بیشتری را به عهده بگیریم. شکی نیست که اگر از متقاعد کردن دیگران برای عمل کردن مطابق با میل خودتان دست بردارید، مشاهده می کنید که آنها خودشان خیلی مشتاقانه تر از نظرات شما استقبال می کنند. اجازه دهید با یک مثال واضح تر توضیح بدهم که چگونه می توانید این کار را انجام دهید:


سواد احساسی یکی از مهارت های کلیدی در زندگی بشر محسوب می شود. اکثر اطرافیانتان را می بینید که در حال تقلا و کشمکش برای تشخیص شخصیت فردیتان هستند: "براساس رفتارهایمان" چه جور آدمی هستیم، "براساس واکنش هایمان" چه جور آدمی هستیم؟، "براساس نحوه عشق ورزیدنمان" چه جور آدمی هستیم؟. از جمله مهمترین مسائلی که اکثر مراجعین من همواره با آن درگیر هستند این است که چگونه می توانند سخنان ملال آور را بدون ایجاد کدورت و دلخوری مطرح کرده و طرف مقابل را مجاب به گوش کردن نمایند.


طی سالیان دراز یکی از مهمترین عباراتی را که من به مراجعینم برای بیان حس دلخوری آموزش می دادم، به این قرار بود: " وقتی که تو کار X را انجام دادی واکنش Y را از من دیدی". یکی از مراجعینم خشایار بود که با همسرش سیما به خاطر اینکه فراموش کرده بود اتومبیلشان را برای سرویس سالانه به نمایندگی ببرد کارشان به بحث و دعوا کشیده شده بود. این مسئله برای سیما خیلی گران تمام شده بود و به هیچ وجه نمی توانست بی توجهی همسرش را تحمل کند. من خیلی ساده عبارت فوق را برای او به طور اخص تعمیم دادم: "خشایار، وقتی قرار است که ماشین را برای سرویس ببری و چنین کاری را انجام نمی دهی، من واقعاً ناراحت و عصبانی می شوم." با بیان این جمله بسیاری از درگیری ها و منازعه های موجود میان این دو نفر سر و سامان پیدا کرد. در این قسمت با اتکا به دستاوردهای شخصی می خواهم عبارت فوق را برای هرچه کارآمدتر شدن به این شکل بسط دهم: "وقتی که تو کار X را انجام دادی برداشت من Y بوده و در نتیجه حس Z به من دست داد"

البته در تاثیر گذاری عبارت اول تردیدی وجود ندارد و در بسیاری از کتاب های روانشناسی هم می توانید مطالبی در زمینه اثر بخشی آن پیدا کنید، ولی با بکارگیری عبارت دوم به صورت مولد و پویاتر تاثیرگذار واقع می شوید.


با استفاده از این الگو، مشکل سیما و خشایار را می توانیم اینگونه حل کنیم: " خشایار زمانیکه تو ماشین را برای سرویس به تعمیرگاه نمی بری، من تصور می کنم برایت اهمیت ندارد و توجه نمی کنی که ممکن است ماشین دچار مشکل شود و مجبور شویم چند روز را بدون ماشین سپری کنیم. در نتیجه این مسئله مرا ناراحت می کند."


بکارگیری این الگو مشخصاً باعث فعال سازی "وجهه ی مهربان" در افراد می شود. می توانید به راحتی پیرامون ترس و احساس ناامنی که در مورد مسئله ای خاص به شما دست می دهد با همسرتان صحبت کنید. مردم معمولاً برای اطمینان دادن و ایمن کردن صادقانه طرف مقابل از خود عشق و مهربانی بروز می دهند و چتر حمایتشان را بر سر آنها می گسترانند. از دیگر مزایای الگوی جدید این است که حالت سرزنش و تدافعی ندارد. درست همان مسئله ای که بسیاری از مشاجرات در آن غرق می شوند. همچنین از شکل یک درخواست التزامی که به واسطه آن طرف مقابل مجاب به پذیرفتن بی چون و چرای احساسات شما می شود، در می آید.


می توان گفت که در هر مشاجره ای یک نردبان احساسی وجود دارد که از خشم به ناراحتی می رسد و از ناراحتی به ترس. اغلب افراد از خشم استفاده می کنند تا احساس واقعی خود را در زیر آن مخفی نگه دارند؛ احساسی که ممکن است از بیان آن عاجز بوده و یا شرمسار باشند؛ این یک حقیقت غیر قابل انکار در مورد انسان هاست. انسان ها از بزرگ نمایی به عنوان شیوه ای برای دفاع و تثبیت خود استفاده می کنند تا مجبور نشوند از قسمت های آسیب پذیر خود سخنی به میان بیاورند. زمانیکه بالاجبار احساسات واقعی خود را بروز نمی دهید، طبعاً از احساسات اصلی خود دور می شوید. این مطلب را در جریان کار خشایار و سیما به وضوح مشاهده نمودید و دیدید که چگونه از مرحله ی خشم به ناراحتی کشیده شدند.


چند هفته بعد وقتی سیما از سفر بازمی گشت، خشایار با او تماس گرفت تا وی را از فرودگاه به خانه بیاورد. خشایار از برگشت همسرش واقعاً خوشحال بود و در ذهن خود تخیلات زیبایی از تجدید دیدارشان را به تصویر می کشید. اما سیما به او اطلاع داد که تاکسی رزرو کرده و خودش به خانه می آید و در زمانی دیگر با هم قرار ملاقاتی را فیکس خواهند کرد. با استفاده از شیوه ی ارتباطی جدیدی که یاد گرفته بودند، خشایار به او گفت: "سیما رزرو کردن تاکسی باعث می شود که من تصور کنم تو اهمیتی برای دیدن من قائل نیستی و به آن اندازه که من به تو توجه می کنم و دوستت می دارم تو به من اهمیت نمی دهی. به همین دلیل قدری احساس کمبود محبت از جانب تو می کنم و در نتیجه دلخور و آزرده خاطر می شوم." این اولین باری بود که سیما یک چنین حرف هایی را از خشایار می شنید و این باعث خوشحالی بود. سیما با خودش فکر کرده بود که پس از یک پرواز 14 ساعته واقعاً خسته می شود، و سر و وضع بهم ریخته ای دارد و بهتر است زمانی خشایار را ببیند که از هر نظر مرتب و زیبا به نظر برسد. در این لحظه کمی فکر کرد به این نتیجه رسید که خودش هم به اندازه ی خشایار دلتنگ است؛ ازاینرو نظرش را عوض کرد و به خودش گفت اشکالی ندارد که به بهترین شکل و قیافه نباشد؛ و بعد هم تصمیم گرفت که دندانهایش را در سرویس بهداشتی فرودگاه مسواک بزند و کمی آرایش کند.


به نظر ساده می آید، اما مطمئن باشید تاثیری که این روش بر روی طرف مقابل می گذارد واقعاً عمیق است. استنتاج های آماری حاکی از این امر هستند که وقتی شفاف سازی صورت می پذیرد و زوجین به درستی مفهوم کلام یکدیگر را درک می کنند، شالوده و کیفیت ارتباط آنها تغییر چشمگیر و بی سابقه ای پیدا می کند.

مقاله ضرورت مشاوره پیش از ازدواج

مقاله ضرورت مشاوره پیش از ازدواج

یکی از معضلات قرن حاضر پدیده طلاق است . همانطور که امارها نشان میدهد میزان طلاق در تمام جوامع رو به به افزایش است و این معضل گریبان بسیاری از جوانان را گرفته یا خواهد گرفت . اما برای پیش گیری از ان انگونه که بایسته است اقدام لازم توسط زوجین یا خانواده ها انجام نمیگیرد و غالبا بعد از بروز مشکل خانواده ها به فکر چاره بر میایند که گاه نوش داروی پس از مرگ سهراب است ..حال این مقاله را با دقت تمام مطالعه کنید ..

بدون تردید ازدواج یكی از باارزش‌ترین و مقدس‌ترین وقایع و فعالیت‌ها در زندگی اكثر بزرگسالان است كه نه تنها مورد پذیرش و تایید اقوام و ملل مختلف در دنیا است بلكه از جانب تمامی ادیان الهی نیز مورد تاكید واقع شده‌است، چنانچه در دین مقدس اسلام ازدواج به عنوان یكی از اركان دین و حافظ نیمی از دین معرفی شده است.در فرهنگ ما نیز ازدواج سنتی خوشایند است كه نه تنها خانواده‌ها، بلكه بیشتر جوانان هم، چه پسر و چه دختر آن را دوست دارند و انتظار دارند كه در سن و موقعیت مناسب ازدواج كنند تا با تشكیل خانواده از دروازه ورود به دنیای بزرگسالی و استقلال بگذرند. در عین حال رسیدن به استقلال با خود مسئولیت‌هایی هم به همراه می‌آورد. با تشكیل خانواده جدید، جوان دیگر خود را تنها فردی از خانواده اولیه‌اش نمی‌داند، بلكه می‌بیند خود تشكیل‌دهنده و بوجودآورنده سلول جدیدی از جامعه، یعنی یك خانوار تازه است.
این آگاهی در خود، هم احساس خوشحالی و افتخار دارد و هم اضطرابی كه با قبول هرگونه شرایط تازه همراه است: اینكه آیا می‌تواند با شخص دیگری كه به هرحال فرهنگ خانواده‌اش با فرهنگ او تفاوت دارد و با طرز فكر و باورهای دیگری بزرگ شده‌است عملاً به تفاهم و توافق برسد؟ آیا همین كه یكدیگر را دوست داشته‌باشند كافی است؟ و در صورت بروز اختلاف چطور باید با آن روبرو شوند؟ و دهها سوال دیگر كه جوان به دلیل عدم تجربه پاسخ كاملی برای آن ندارد و همین باعث بروز نگرانی و اضطراب برای او می‌شود. در ازدواج و مشاوره قبل از ازدواج عوامل متعددی باید مورد شناسایی قرار گیرد که برخی از این عوامل عبارتند از: میزان جاذبه فیزیکی -همانندی فرهنگی - هماهنگی در منش و شخصیت -همانندی در هوش و تحصیلات و ...هر اندازه این همانندی و هماهنگی بیشتر باشد سلامت ان ازدواج بیشتر خواهد بود زیرا جور بودن شرط اساسی در ازدواج و حتی در روابط دوستانه است که شاعر گفته: کند هم جنس با هم جنس پرواز کبوتر با کبوتر باز با باز .در مشاوره ازدواج و مشاوره قبل از ازدواج با تستهای دقیق و استاندارد عوامل فوق باید مورد سنجش و بررسی قرار گیرد تا اگر مشکلی هست بررسی و ریشه یابی و حل شود . کاری که اینجانب سا لها انرا انجام داده و می دهم .

علاوه بر این پس از غلبه بر تمام این دلواپسی‌ها و پاسخ به پاره‌ای از این سوالات و گرفتن تصمیم نهایی كه منجر به ازدواج دو جوان می‌شود در شرایط تازه، سوالات جدیدی هم مطرح می‌شود كه خود باعث بروز نگرانی‌های تازه‌ای می‌شود. اگر چه ازدواج و تشكیل خانواده امری مقدس و باارزش است اما چه بسا این ارزش وابسته به حفظ و دوام آن است، چه، ازدواجی كه منجر به طلاق شود از ارزش خاصی برخوردار نبوده باعث سرزنش زوجین نیز می‌شود.
آمار جاری نشان می‌دهد كه 97% از جمعیت بزرگسالان در طول زندگی خود حداقل یكبار ازدواج كرده‌اند. برطبق آمار جهانی نرخ ازدواج در طول 15 سال گذشته تقریباً ثابت مانده‌است اما متاسفانه این وضعیت در مورد نرخ طلاق صادق نیست. آمار نشان می‌دهد كه نرخ طلاق امروزه به مراتب بیش از گذشته است كه در این میان ایالات متحده امریكا بالاترین نرخ طلاق را در دنیا دارا است بطوریكه میزان طلاق در این كشور 40% مجموع ازدواجها را تشكیل می‌دهد. در ایران نیز این آمار برای جمعیت شهری 12% بوده است كه با توجه به ارزش‌های مذهبی و سنت‌های دیرین خانوادگی و اصالت و باور به زندگی مقدس زناشویی به یقین باید آمار طلاق در ایران از روند كندتری برخوردار باشد.
هرچند ازدواج به عنوان یك نهاد جهانی همچنان پایدار است و پایدار خواهد ماند، لكن نرخ ازدواج در دهه‌های اخیر افزایش نیافته است و برعكس نرخ طلاق بویژه در جوامع غربی، از جمله امریكا، رو به افزایش است . اما چه چیز باعث می‌شود كه بسیاری از زوجهایی كه غالباً با این عبارت كه «تنها مرگ ما را از یكدیگر جدا می‌كند» زندگی مشترك خود را آغاز می‌كنند و در ابتدا نسبت به این عبارت احساس تعهد دائمی دارند، پس از مدتی با مشكلات زیادی روبرو شده و در نهایت به جای مرگ، طلاق آنها را از هم جدا می‌كند، و كار به جایی می‌رسد كه نسبت به هم پرخاش و نزاع نموده و در مواردی كار به متاركه و طلاق می‌انجامد.
آنچه مسلم است دو زوج جوان كه از آغاز با دیدی غلط و محدود وارد زندگی زناشویی می‌شوند و برای خود بنایی رویایی و سراسر ایده‌آل تصویر می‌كنند، از آنجا كه اطلاعاتشان از یكدیگر و از امكانات و توانایی‌های هم بسیاری محدود و ناقص است و چه بسا با وهم و خیال خواستند برای خود دنیایی بسازند پس از گذشت چند ماه و یا حتی چند سال زندگی مشترك به فكر حسابرسی و ارزیابی‌ می‌افتند و درمی‌یابند آنچه تصور كرده‌اند باطل و بی‌حساب بوده‌است و این سرآغاز مشكلات جدی‌تری می‌باشد. تحقیق كارشناسان خانواده نشان می‌دهد حدود 50% از زوجها، ازدواج خود را در نهایت ناموفق ارزیابی می‌كنند.
در هر حال تشكیل زندگی زناشویی مرحله انتقالی دشوار و پیچیده‌ای است، چرا كه ازدواج مستلزم از نو تعریف‌كردن افراد برای خود و توسط والدینشان است. در ازدواج زن و مرد نیاز دارند خود را در قالب نقشهای جدید بپذیرند و این مهم بدون آگاهی از مسائل مختلف مربوط به زندگی زناشویی و خصوصیات متفاوت زن و مرد امكان‌پذیر نمی‌باشد.
تحقیقات و شواهد بسیاری نشان می‌دهد كه در جوامع امروز، زوجهای جوان در اوایل زندگی خصوصا در دو سال اول زندگی مشترک با مسائل و مشكلات گوناگون و گاه شدیدی مواجه هستند و بیشترین امار درگیریها و طلاق و حتی خیانتهای جنسی یا عاطفی در این مقطع صورت می گیرد . بنابراین پیشنهاد اصلی و اساسی، بهره‌مندی از خدمات مشاوره‌ای پیش از ازدواج است تا زن و مرد با آگاهی هرچه بیشتر و تجهیز به دانش كافی در ارتباط با خود، ویژگی‌های خود و ویژگی‌های همسر آینده و نیز اهمیت و اهداف ازدواج به این دوره پویا و شكوفا در زندگی خود با آرامش بیشتری گام نهند. به بیان دیگر مرد و زن هر دو از آموزش‌های پیش از ازدواج به ویژه در ارتباط با انتظاراتی كه از آنها به عنوان زن و شوهر می‌رود، سود می‌برند.
در جوامع امروز، زندگی انسان‌ها در تمامی ابعاد دستخوش تغییرات سریع و شگرفی بوده است. بازتاب ماهیت پیچیده این تغییرات و تحولات در زندگی فردی و اجتماعی افراد كاملاً محسوس است. ازدواج و زندگی زناشویی و تشكیل خانواده نیز از این قاعده مستثنی نیست. زن و مرد به دلایل متعدد از جمله شناخت ناكافی از یكدیگر، انتظارات و توقعات غیرواقعی از ازدواج و همسر، مشكلات اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی، لاجرم می‌بایست مسائل و مشكلات بسیاری را در ایجاد و حفظ و بقای زندگی زناشویی و روابط نزدیك و صمیمانه با یكدیگر تجربه كنند. طبق طبقه‌بندی‌های تشخیص روانپزشكی مسائل و مشكلات زناشویی و خانوادگی یكی از بالاترین علل رجوع به كلینیكها و مراكز خدمات مشاوره‌ای است كه این خود گواه صحت مطالب ذكرشده است.
بطور خلاصه ازدواج و تشكیل خانواده برای همه انسانها یك نیاز طبیعی است كه از فطرت و آفرینش ویژه آنان سرچشمه می‌گیرد و نباید آنرا یك قرارداد متعارف اجتماعی تلقی نمود كه در صورت عدم تحقق آن آسیبی به نظام اجتماعی وارد نمی‌شود بلكه برعكس هرگونه آسیبی به این بنیاد مقدس پیامدهایی را در تحول ساختاری كلی جامعه و نظام‌های ارزشی و فرهنگی آن به دنبال دارد. جای آن دارد كه برای حفظ كانون مقدس خانواده از هر تلاشی فروگذار نشود كه در این میان مشاوره پیش از ازدواج یكی از راه‌های مناسب برای حفظ تداوم خانواده‌هاست و از آن جهت كه بیشتر جنبه پیشگیری دارد تا درمان، اهمیت بالاتری نیز پیدا می‌كند.
برخی از عواملی كه ضروری است تا مورد توجه قرار گیرد عبارتند از:
1. اشتباهات والدین خود را تكرار نكنید و بر عادات بدی كه در خانواده خود فراگرفته‌ایدپافشاری نکنید.(.میراث شومی که از والدین بیمار و ناسالم به شما میرسد را به فرزندان خود منتقل نکنید اگر توان این کار را ندارید خود را درمان کنید در غیر این صورت بپذیرید که لیاقت تربیت یک انسان سالم را ندارید پس ازدواج نکنید یا اگر کردید بچه دار نشوید. )
2. نقاط ضعف و قوت خود و طرف مقابل را بشناسید و در قبال آن مسئولیت بپذیرید. اغلب همین شناخت و احساس، تفاوت بین موفقیت و شكست در زندگی زناشویی است.
3. انتظارات واقع‌بینانه از زندگی زناشویی بدست آورید و از انتظارات رویایی و غیرواقعی دست بردارید.
4. بدانید كه چه انتظاری از خود و از همسر خود و از ازدواج دارید. این انتظارات بنیان ایمان و اعتقاد به زندگی را شكل می‌دهد.
این آموزش‌ها به شیوه‌های گوناگونی میسر است از جمله: آموزش از طریق تشكیل كلاس‌های رسمی و غیررسمی، توزیع جزوات، تشكیل كلاس‌های پرسش و پاسخ و بحث‌های گروهی، طرح موارد مبتلا به اكثریت و...
از نظر تاریخی در حرفه‌های كمكی، مشاوران و روان‌درمانگران نخست با فرد، سپس با زوجین و در نهایت با كل خانواده كار می‌كردند. مشاوره ازدواج در آمریكا از مشاوره و روان‌درمانی فردی و نیز مطالعات خانواده و آموزش خانواده نشات گرفته است .
در سال 1988 انجمن بین‌المللی مشاوران ازدواج خانواده (I.A.M.F.C)، ملاك‌های تربیت مشاوران و درمانگران ازدواج و خانواده را تعیین كرده است. ویژگی‌های كلی این ملاك‌ها عبارتند از: توسعه دانش و مهارت در مبانی مشاوره (فردی، گروهی، شغلی، بین‌فرهنگی)، تاكید بر مشاوره فردی ازدواج و سیستم‌های خانواده، تاكید مفهومی بر سیستم‌های خارج از خانواده كه با سیستم خانواده در تعامل هستند، آموزش‌های بالینی شامل نظارت بر كار عملی درمانگر با افراد (زوج‌ها و خانواده‌ها) و ادغام روش‌های مشاوره فردی و رویكردهای سیستمی در كار با افراد (زوج‌ها و خانواده‌ها).
در ایران برنامه تربیت مشاوران، سابقه‌ای 30 ساله دارد، اگرچه هنوز این موضوع به طور كامل برای جوانان در آستانه ازدواج جا نیافتاده است. تاسیس و گسترش مراكز مشاوره و تربیت مشاوران شایشته و کار امد از مهمترین گام‌ها و مسئولیت‌های جامعه است تا از این طریق بتوان به خانواده‌ها، در جهت رشد سالم و مطلوب و نیز پویایی و شكوفایی استعدادهای همه اعضاء خانواده و پیشگیری از اختلافات و ناهنجاری‌های فردی و اجتماعی كمك كرد.
بدیهی است موفقیت و كارایی مراكز مشاوره منوط به برخورداری از وجود مشاوران صالح و متخصص و كارآمد است. در هر حال در دنیای امروز ضرورت وجود کلاس‌های مشاوره هر چه بیشتر احساس می‌شود .

خواستگاری

به این نکات در هنگام خواستگاری توجه کنید:

1: بایستی خواستگار با خود گل ببرد، ترجیحاً گل صورتی رنگ ( علامت حیات، لذت و زندگی) و از یک نوع و به تعداد فرد مثلاً 9 ، 11 یا 13 در منزل عروس خانم روی یک میز کوچک گلدان با آب آماده باید باشد.
2: قبل از رفتن به خواستگاری و با ایجاد کافی برای خواستگاری شونده به او و خانواده اش اطلاع می دهیم.3: هنگام خواستگاری فقط پدر و مادر و پسر با هم بروند ( یا جایگزین پدر و مادر و قیم پسر اینکار را در غیاب والدین انجام می دهند.)
4: خواستگاری حتماً‌باید بعد از ظهر باشد ( 7-4 بعد از ظهر).
5: لباس سنگین و محترمانه باید بر تن کرد. لباس آستین کوتاه، مدل های جلف و ترکیب رنگ های کودکانه علامت نفص عقل پسر و خانواده اوست.
6: اتاق انتخاب شده از طرف خانواده دختر باید کوچک و محدود باشد مثلاً 3*3 ( و مسافت راه رفتن تا حد امکان کوتاه شود.)
7: پدر و مادر یا جانشینان آنها حتماً باید در منزل باشند و عدم شرکت آنها علامت نوعی مقاومت است. حضور بچه ها کلاً ممنوع است.
8: هرگز نباید از شیرینی تر استفاده کرد و یک بشقاب کوچک شیرینی خشک نقلی روی میز یا محل پذیرایی قرار داده می شود و یک ظرف میوه قابل خوردن، به نحوی که بدون آب ریزی، کثیف شدن سر و صورت باشد نظیر نارنگی، کیوی، گیلاس، آلبالو، زردآلو و ... و نه میوه هایی نظیر انار، هندوانه، خربزه، پرتقال، گریپ فروت، آناناس، یک نوشیدنی مناسب فصل و فرهنگ نظیر چای، قهوه، شیر قهوه، نسکافه، آب میوه مثل آب پرتقال یا شربت معمولی نیز باید برای پذیرایی آماده باشد. دستمال برای تمیز کردن سر و صورت و دست ها، سطل زباله، وسایل قابل دسترس، نزدیک و جای راحت برای شستن لازم است.
9: عروس خانم آینده باید حتماً‌ برای دقایقی حضور پیدا کند و غیبت کامل او علامت بدی است.
10: حتی در جوامع غربی نیز در این مراسم الکل سرو نمی شود. اساساً نوشیدنی مسکر علامت تمدن و تعقل نمی باشد. در خانواده هایی که الکل می خورند (غیر مسلمان) در اتاق جداگانه الکل سرو می شود.
11: عروس و داماد در روز خواستگاری مضطرب و پرفشار هستند. توصیه می شود قبل از مراسک تکنیک تن آرایی را به کار گیرند.
12: عروس و داماد باید لباس گشاد و راحت بپوشند.
13: بسیار خوب است که دختر خانم قبل از آمدن میهمان ها برای پذیرایی کمی تمرین کند.
14: بهترین تکنیک این است که بعد از احوال پرسی خواستگار و خواستگاری شونده، چند لحظه سکوت سنگین پیش بیاید. و معمولاً مادر عروس خانم سکوت را می شکند و می گویند که خیلی خوش آمدید.
15: آقای داماد آینده و خانم عروس آینده بایستی خود را معرفی کنند.
16: خانواده داماد و خانواده عروس هر کدام جداگانه چند دقیقه ای در مورد خصویات فرزندان خود سخن می گویند.
17: بعد از معرفی می توان چیزی خورد باید نوشیدنی را آرام نوشید،جرعه جرعه و نه یکباره.
18: در مراسم خواستگاری نباید شیرینی بزرگ خورده شود. میوه های راحت الحلقوم باید مورد استفاده قرار گیرد.
19: بعد از تمام شدن صحبت ها لحظاتی سکوت برقرار می شود.
20: یک تا چهار هفته بعد می توان فرصت داشت که جواب را اعلام نمود یا تلفنی خبر داد. خانواده عروس خانم تلفن می زنند و می گویند که چه شده که خبری نشده و مسئولیت را به گردن طرف مقابل می اندازند.
21: در مرحله بعد بازدید صورت می گیرد و خانواده عروس به دیدن خانواده داماد می روند.
22: خواستگاری شونده باید آرام و با طمأنینه راه برود و آرام صحبت کند و آرام چیز بخورد و تعجیلی نداشته باشد. عجله عروس و خانواده اش علامت علاقه به راحت شدن از وضع فعلی و صورت گرفتن ازدواج است و علامت بسیار بدی است و داماد سالم در همین جا می تواند رابطه را قطع کند.
23:درجلسات دوم به بعدفقط بزرگترها حضوردارند ودخترخانم وآقاپسرحق شرکت ندارندوفرست می دهندکه تصمیمات لازم گرفته شود.
24: قدری از صحبتها در مورد مهریه، جهیزیه، اعتقادات و مراسم و خواسته های متقابل می باشد.
25: بعد از مراحل فوق مشاوره صورت می گیرد بهتر است بعد از مراسم عقد باشد و عاقد به خانه بیاید.
26: در لحظات خواستگاری نباید موزیک پخش شود و محیط بدون محرک باشد تزئینات زیاد و موزیک و آرایش و پذیرایی و نیز علامت بعدی برای خانواده دختر است.
27: خانواده عروس و داماد باید در تمام لحظات توسط خودی ها بررسی شوند تا ایرادات ظاهری لباس و چهره ای خود را برطرف کنند. مثلاً دم در منزل عروس خانم آقای داماد توسط مادر کنترل می شود که مرتب و منظم باشد.
28:باید دختر و پسر توسط والدینشان از نظر ظاهر، بیان، مکالمه و فرصت صحبت کنترل شوند. زیرا احتمال جذاب کردن رابطه از طرف هر دو نفر زیاد است.
29: اولین دیدار و رابطه رسمی ماندنی است. بایستی اولین دیدار را با توفیق و دقت بیشتری پشت سر گذاشت.
30: میزبان میهمان را در صدر مجلس می نشاند و خود در پایین مجلس و باید هر جا را میزبان تعیین کرده میهمان اطاعت کند.
31: در لحظات اول ملاقات داغ و سنگین می شود و گاهی به اجبار سکوت دیده می شود و به کرات تکرار میشود و خانواده میزبان هستند که سکوت را می شکنند. اصولاً زنها به دلیل نیاز به حرف زدن زودتر سکوت را می شکنند.
32: در اساسی ترین مرحله iprs در خواستگاری خانواده داماد علت آمدن خود را توضیح داده و توجیح کنند.
33 : در موقع پذیرایی، عروس خانم آینده باید به نکات زیر توجه کند:
سینی نباید زیاد سنگین باشد و روپوش پلاستیکی مخصوص داشته باشد. فاصله محل سرو تا محل پذیرایی باید خیلی کوتاه باشد. در بعضی موارد امکان ریزش چای و نوشیدنی وجود دارد باید سینی را دو دستی گرفت. باید اول به مادر داماد تعارف کرد و لبخندی برلب داشت و نه به شکلی که از روی اجبار باشد دختر خانم قبلاً بایستی این نوع لبخند را در مقابل آیینه امتحان کند. نباید دختر خانم زیاد بخندد و نباید لبخند ژوکوند بزند. هر وقت دختر خانم احساس کرد که تحت فشار خنده پرسر و صدایی است دهان را کاملاً باز کند حمله خنده تمام می شود. هر سینی باید حاوی شش نوشیدنی باشد و نوشیدنی باید بدون صدا و به مقدار کم در دهان کشیده شود. می توان از نی استفاده کرد. افراد فرصت دارند یک لیوان شربت را جرعه جرعه تا آخرین لحظات گفتگو بنوشند و قدری ته لیوان باقی بگذارند.
34: اساساً وسایل خوردن و نوشیدن، کمکی هستند برای مشغول شدن و کم کردن اضطراب و استرس و آرام شدن.
35: وقتی زنگ در مربوط به خواستگاران، خانواده عروس خانم با یک بار کوبیدن درب را باز نمی کنند زیرا علامت عجله و اشتیاق و ترشیدن دختر آنها کمی باشد در ضربات دوم و سوم درب باز می شود و اگر درکاملاً باز باشد( از قبل ) معنی بسیار بدتری دارد. زیاد معطل کردن آنها پشت در کار غلطی است.
36: اعضای خانواده باید آنها را راهنمایی کند و دم در حضور داشته باشند. اگر خانواده محترمی هستند و با فرهنگ بالا، باید گل را داد به دختر خانم نیز گل را در گلدان آماده می گذارد و سپس آن گلدان روی میز می آید.
37: وقت جلسة اول خواستگاری محدود است از 45 دقیقه تا یک ساعت و کمتر و بیشتر از آن نتیجه بخش نمی باشد. همواره صحبت های مهم در فرصت نه خیلی کوتاه و نه زیاد ارائه می شود.
38: پاسخ خانواده ی عروس از طرف پدر و مادر می باشد و می گویند ما از این ملاقات خوشحال هستیم. امیدواریم که این اتفاق بوقوع بپیوندد و اگر ازدواج انجام شد اثر مثبت باقی می ماند. بعد نوبت عروس است که خودش را معرفی کند و اسم خود را بگوید. سن و شغل و تحصیلات و موقعیت خود را بیان کند( بعد از معرفی آقا پسر) سپس به مدت کوتاهی سکوت معنی داری حاکم می شود. دراین زمان همة افراد می توانند خود را تنظیم کنند.
39: در جلسه اول خواستگاری درباره ی عقد، مهریه، مسائل اقتصادی و مادی هیچ صحبتی نمی شود و بسیار خوب است که محیط و صحنه شاد باشد.
40: در حالتی که افراد در نهایت شادی هستند پذیرایی با شیرینی بهترین کاری است که علامت دو چیز است:
الف ـ پذیرایی از میهمان ب ـ پذیرفتن خواستگار
41: اساساً خداحافظی زمانی صورت می گیرد که بزرگتر ها در خواست کرده باشند و حالتی خوش بر ارتباط حاکم باشد. اگر میهمانی خیلی گرم باشد فوراً جلسه را خاتمه دهید در غیر این صورت سنگینی و وقار از بین خواهد رفت.
42: باید در انتظار میزبان بود و اگر تا دو هفته خبر ندادند اشکالی ندارد و چه خوبست که پاسخ مثبت یا منفی را بدهند. اگر جواب و پیام مثبت بود خیلی راحت می توان راحت می توان آن را اعلام کرد اگر پاسخ مثبت بود باید ساعت ملاقات تعیین شود تا آنها برای ملاقات بیایند و اگر منفی بود نباید بحث کرد و خداحافظی حتمی است. اگر چه دو یا سه بار سماجت کافی اشکالی ندارد. در زندگی نباید به کسی آویزان شد زیرا در تمامی زندگی بعدی فرد سایه می اندازد به خصوص خانم ها نباید سماجت کنند. اگر همان فرد دوباره سراغ دخترت آمد به او باید جواب منفی داد ولی نباید غرور کسی در این میان شکسته شود. صحبت در مورد مهریه طبق ضوابط تمام دنیا می باشد. چه خوب است که زوجین و خانواده آنها مهریه را با مقایسه الگوی تمام زوجین مسلمان برا یازدواج یعنی حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) مقایسه کرده وتعیین نمایند.
مهریه های سنگین نشان عدم لحاظ اعتقادات و مسایل شرعی می باشد در ادیان دیگر مناسب اعتقاد و عرف آنها خواهد بود.
44: بعد از این دیدارها که نتایج مثبت داشته، ارتباط رسمیت پیدا کرده و مدت طولانی از شش ماه تا یکسال نامزدی (محرمیت) صورت می گیرد.

نامزدی به معنی عقد نمی باشد. آقایان باید اصول اخلاقی را در دوران نامزدی (محرمیت) رعایت کرده و مسئله جنسی و عاطفی برای دختر بوجود نیاورند و همیشه تا موقع اجازه رابطه جنسی به شخصیت و آقا باقی بمانند اگر نامزدی (محرمیت) بهم خورد بگویند که چه مرد آقایی بود که دختر سالمی را پس داد.

این رابطه باید مطابق فرهنگ و اعتقادات باشد. بهترین روش این است که یکدیگر را به تنهایی ملاقات کنند. البته در یک رابطه اخلاقی و باید تعهدات اخلاقی رعایت شود. بعضی از مردان بسیار بد تربیت هستند مثلاً در دوران محرمیت حریم انسانی را می شکنند. در ایران دختر خانم باید مثل یک دختر خانم باقی بماند و اتفاق جنسی برای او بوقوع نپیوندد احترام به دختر خانم در دوران نامزدی احترام به خود می باشد و بعداً که ازدواج کرد احساس خوبی نسبت به مرد خود خواهد داشت .

جشن نامزدی باید خیلی خصوصی باشد زیرا ممکن است بعداً به هم بخورد و باید خانواده در درجه اول دو طرف باشند(حدود20نفر) و هیچگاه نباید تصور کرد که این حلقه نامزدی حلقه دائمی می باشد.

نباید روی یک فرد خیلی زود سرمایه گذاری عاطفی داشت زیرا که باید بتوان بعد از شش ماه از او جدا شد. در پدیده عشق چسبندگی مرضی رخ می دهد که زیر شش ماه جدایی مرضی اتفاق خواهد افتاد.

مشاوره قبل از ازدواج

مشاوره قبل از ازدواج

ازدواج يک مرحله بسيار مهم زندگي و سنگ بناي تشکيل خانواده است که نه تنها براي زن و شوهر بلکه براي نسل هاي بعد نيز سرنوشت ساز است .

ازدواج عبارت است از يک قرارداد اجتماعي مبتني بر توافق و سازش بين زن و مرد که موجب شروع زندگي مشترک مي شود . بدين ترتيب آنها در غم و شادي و لذت و رنج يکديگر سهيم مي شوند و مشکلات زندگي را به ياري همديگر حل مي کنند .

نظر متخصصين در مورد خصوصيات جسمي براي ازدواج و بارداري

  • سلامت جسمي داشته باشند و به بيماريهاي ناتوان کننده و معلوليت مبتلا نباشند .
  • سلامت رواني داشته باشند و واقعيات را خوب درک کنند . هذيان توهم و اختلالات درکي نداشته باشد .
  • مشاوره ژنتيکي شده باشند و اختلالات سيستم تناسلي در آنها بررسي شده باشد .
  • ناهنجاري هاي جسمي ( نارسايي قلبي ، نارسايي کليه ، ناهنجاريهاي دستگاه گوارش ، تومور ) نداشته باشند .
  • اختلالات شخصيتي نداشته باشند .
  • آشنا به قوانين و مقررات و عرف ازدواج و زناشويي باشند و خود را براي اين تجربه مهم آماده کرده باشند .

محدوده سني مناسب براي ازدواج و تشکيل خانواده

زوجين ا ز لحاظ جسمي ،‌ بايد بلوغ کامل و از نظر رواني آمادگي پذيرش مسئوليت ازدواج را داشته باشند . در اين مورد رعايت سن مناسب براي دختر و پسر ، زمينه هاي لازم جهت يک ازدواج موفق را فراهم مي کند . به خاطر بسپاريد که بيش از سن تقويمي ، سن عقلي ضامن بقاي زندگي مشترک خواهد بود .

متخصصان سن مناسب ازدواج را براي دختران ۱۸ تا ۲۴ سال و براي پسران ۲۴ تا ۲۸ سال توصيه مي کنند . معمولاً اختلاف سن ۲ تا ۶ سال بين دختر و پسر توصيه مي شود .

يک زوج براي حفظ سلامت ، جلوگيري از پيري زودرس ، پيشگيري از مشکلات اقتصادي و تربيت فرزندان صالح و لايق بايد بدانند که :

  • محدوده سني مناسب براي بارداري ۱۸ تا ۳۵ سال و مناسب ترين زمان بين ۲۰ تا ۳۰ سالگي است .
  • حاملگي زير ۱۸ سال و بالاي ۳۵ سال مخاطره آميز است .
  • فاصله کمتر از ۳ سال بين دو حاملگي خطرناک است .
  • زايمان چهارم و بيشتر ، داراي عوارض زيادي براي مادر و نوزاد است . بنابراين داشتن بيش از ۲ يا ۳ فرزند توصيه نمي شود .

آزمايش هاي قبل از ازدواج

براي کسب اطمينان از سلامت زوجين انجام آزمايشهاي زير قبل از ازدواج ضروري است :

  • تشخيص مبتلايان به سيفليس
  • تشخيص مبتلايان به تالاسمي
  • تشخيص معتادين

بيماريهاي مقاربتي - که در زمان تماس جنسي از فردي به فرد ديگر منتقل مي شوند - را مي توان قبل از ازدواج و يا قبل از بارداري به وسيله معاینات و آزمايش هاي اختصاصي تشخيص داد . برخي از اين بيماريها عبارتند از : سوزاک ، سيفليس ، کلاميديا ، ايدز و زگيل تناسلي . با تشخيص اين گونه بيماريها مي توان از ابتلا فرد ديگر ( همسر ) و نيز احتمالاً ابتلا به جنين در داخل رحم پيشگيري کرد .

مصرف سيگار ،‌الکل و مواد مخدر در زن يا مرد مي تواند روي قدرت باروري مؤثر باشد و موجب ناباروري و يا کاهش ارتباط جنسي شود . در صورت حاملگي نيز عوارض بارداري ( افزايش خونريزي ، زايمان زودرس ) و نيز عوارض نوزادي ( ناهنجاريهاي مادرزادي ،‌تأخير رشد داخل رحمي جنين ، تولد نوزاد با وزن کم ، اختلالات رفتاري و عقب ماندگي ذهني نوزاد و بالاخره افزايش مرگ و مير دوره نوزادي ) افزايش مي يابد . لذا توصيه مي شود معتادان به هر يک از اين مواد قبل از اقدام به ازدواج و يا قبل از بارداري از مصرف سيگار ، الکل و مواد مخدر خودداري کنند .

توصيه مي شود زوجين قبل از بارداري به موارد زير توجه کنند :

اگر چه سرخجه بيماري ويروسي ساده اي است ، ليکن ابتلا به آن در دوران بارداري براي جنين بسيار خطرناک است لذا به خانم هايي که تا کنون به بيماري سرخجه مبتلا نشده اند توصيه مي شود که واکسن سرخجه را بزنند و تا مدت ۳ ماه بعد از زمان تزريق واکسن ، باردار نشوند .

در صورتي که Rh خون خانمي منفي باشد ، حتماً به Rh خون همسرش توجه شود تا در صورت مثبت بودن ، در دوران بارداري اقدامات لازم صورت گيرد .

تزريق يک دوره کامل واکسن کزاز به صورت ۵ نوبتي ( به فواصل ۱ ماهه ، ۶ ماهه ، ۱ ساله و ۲ ساله و بعد از هر ۱۰ سال يکبار به عنوان يادآورد ) توصيه مي شود . بدين ترتيب از ابتلا به بيماري عفوني و بسيار خطرناک کزاز جلوگيري به عمل آمده ، مصونيت حاصل مي شود .

تالاسمي

سلولهاي قرمز خون انسان وظيفه اکسيژن رساني به قسمتهاي مختلف بدن را به عهده دارند . آنها اين کار را از طريق ماده اي در درونشان به نام هموگلوبين انجام مي دهند .

هموگلوبين داراي دو قسمت است . قسمت اول از چهار زنجيره ( رشته ) درست شده است و قسمت دوم را اتم آهن تشکيل مي دهد .

هر گاه به علل مختلف ، مقدار آهن بدن کم شود ، باعث نوعي کم خوني به نام کم خوني فقر آهن مي شود . اگر زنجيره هاي هموگلوبين دچار اشکال شوند ، يک بيماري ارثي خوني به نام تالاسمي ايجاد مي شود . بسته به اينکه کدام زنجيره و چه تعداد از اين چهار زنجيره هموگولوبين ، دچار اشکال شود ، انواع مختلف تالاسمي به وجود مي آيد .

تالاسمي مينور

تالاسمي مينور يک بيماري تلقي نمي شود بلکه در واقع يک مشخصه خوني است که مانند رنگ پوست به ارث مي رسد . زندگي فرد مبتلا به تالاسمي مينور کاملاً عادي است و مي تواند به فعاليتهاي عادي روزمره بپردازد . فقط از طريق انجام آزمايش خون مي توان مشخص کرد که فردي داراي ژن تالاسمي است .

تالاسمي ماژور

تالاسمي ماژور نوعي اختلال در هموگلوبين است و فرد مبتلا دچار کم خوني شديد خواهد شد . اين بيماري در چند ماه اول زندگي نشانه هاي واضحي ندارد . از حدود شش ماهگي نشانه هاي بيماري آشکار مي شوند که عبارتند از : تغيير قيافه صورت ، پوکي استخوانها ، اختلال رشد ، بلوغ جنسي تأخيري ، نارسايي قلبي ، اختلال عملکرد غدد داخلي مانند لوزالمعده و بروز ديابت ، مشکلات قلبي عروقي ، مشکلات گوارشي . بنابراين طول عمر اين افراد از حد معمول کوتاهتر است .

چگونگي انتقال

اگر هم زن و هم مرد به صورت پنهان دچار اين عارضه باشند در اين صورت خطر جدي براي ابتلا فرزندانشان وجود دارد . با آزمايش ساده خون با مطلع شدن از اين مشکل ، مي توان با راهنمايي پزشکان از بروز آن براي فرزندان جلوگيري کرد .

پيش از ازدواج با يک آزمايش ساده خون مي توان به وجود بيماري پي برد . اگر قبل از ازدواج ( خصوصاً در ازدواجهاي فاميلي و يا در خانواده هايي که فرد مبتلا به تالاسي در آنها وجود دارد ) آزمايش خوني از دختر و پسر انجام گيرد ، در صورت مبتلا بودن آنها ، مي توان به موضوع پي برد . در اين حالت بايد توصيه کرد که آن دو از ازدواج با هم صرف نظر کنند ، چرا که حاصل اين ازدواج ممکن است کودکي مبتلا به تالاسمي باشد .

لذا به همه داوطلبين ازدواج توصيه مي شود قبل از عقد ، حتماً آزمايش خون را جهت کشف تالاسمي انجام دهند و در صورت مبتلا شدن هر دو زوج ، از اين ازدواج حتي الامکان صرف نظر کنند .

مشاوره ژنتيک و ازدواج هاي فاميلي

مشاوره ژنتيک را چنين تعريف مي کنند :

« يک فرآيند آموزشي که به افراد مبتلا يا در معرض خطر کمک مي کند تا طبيعت اختلال ژنتيکي (‌بيماري وارثتي ) و نحوه انتقال آن را بشناسند و موضوعات مرتبط با درمان اين بيماريها و تنظيم خانواده را بهتر درک کنند . »

از اصلي ترين اهداف مشاوره ژنتيک ، مشخص کردن خطر وقوع يا تکرار يک بيماري ارثي در هر حاملگي است . تمام افرادي که هر يک از موارد زير را در خود يا اجداد خود دارا هستند ، قبل از تصميم به ازدواج يا قبل از بچه دار شدن يا در حين حاملگي و يا بعد از زايمان بايد تحت مشاوره ژنتيک قرار گيرند ( که البته بهتر است قبل از تصميم به ازدواج و يا قبل از بچه دار شدن باشد )‌ :

  • ازدواجهاي فاميلي
  • حاملگي در سن ۳۵ سال يا بالاتر
  • وجود نقايص مادرزادي
  • عقب ماندگي ذهني يا تأخير در رشد
  • کوتاهي بيش از حد قد و ساير اختلالات رشدي
  • نازايي يا سقطهاي مکرر در زنان و عقيمي در مردان
  • ناتوانيهاي جسماني که در هنگام بلوغ شروع شده اند
  • سرطانها ، برخي بيماريهاي قلبي ، فشار خون بالا و بيماريهاي ديگري که ارث در آن دخيل است مانند ديابت
  • اختلالات سوخت و ساز بدن
  • اختلالات رفتاري

بنابراين مشاوره ژنتيک به خانواده ها و افراد کمک مي کند تا :

  • نقش توارث را در بيماريها بشناسند و خطر تکرار بيماري را در خويشاوندان و فرزندانشان بدانند .
  • حقايق پزشکي درباره بيماريهاي ارثي را درک کنند ( نحوه تشخيص ،‌عاقبت بيماري وراثتي )
  • راههاي در دسترس براي برخورد با خطر موجود را بشناسند .
  • بهترين راه چاره را که با اهداف ، ارزشها و اعتقادات خانواده منطبق باشد بيابند .

ازدواجهاي فاميلي

ازدواج فاميلي ازدواجي است که در آن زوجين با يکديگر فاميل هستند و بنابراين ژنهاي مشابه دارند . در حال حاضر هزاران نوع بيماري ارثي مختلف شناخته شده اند که ممکن است از طريق به ارث رسيدن ژنهاي مشترک در پدر و مادر ، فرزندان را مبتلا سازند . اين خطر در ازدواجهاي فاميلي به علت وجود ژنهاي مشترک بيشتر خواهد بود . اين بدان معنا نيست که در ازدواجهاي غيرفاميلي هيچگونه خطري وجود ندارد ، بلکه احتمال خطر پايين تر خواهد بود . بنابراين ازدواج فاميلي از نظر علم ژنتيک منطقي نيست .

جدول زير ارتباط بين درجه خويشاوندي و درصد ژنهاي مشترک را مشخص مي کند :

درجه خويشاوندي

افراد فاميل

درصد ژنهاي مشترک

يک

پدر ، مادر ،‌فرزندان ، خواهران و برادران

50%

دو

خاله ها ، دايي ها ، عموها ، برادر و خواهرزاده ها

25%

سه

دختر عمو ، پسر عمو ، دختر خاله ، پسر خاله ، دخترعمه ، پسرعمه ، دختردايي ، پسردايي

12.5%

چهار

نوه خاله ،‌نوه دايي ،‌نوه عمو ، و نوه عمه

6.25%

پنج

نتيجه خاله ، نتيجه دايي ،‌نتيجه عمو ،‌نتيجه عمه

3.12%

شش

نبيره خاله ، نبيره دايي ، نبيره عمو ، نبيره عمه

1.56%

علل اختلالات ژنتيکي

  • نقايص ژني : در اين بيماريها ، اختلالات ژنتيکي از طريق به ارث رسيدن يک ژن معيوب از پدر ،‌ مادر و يا هر دو به وقوع مي پيوندد . مانند کم خوني داسي شکل ، هموفيلي ، کوررنگي .
  • اختلالات کروموزومي : اين بيماريها ژنتيکي به علت اختلال در ساختمان و يا تعداد کروموزم ها ايجاد مي شوند . شايعترين اختلال کروموزومي سندرم داون يا منگوليسم است . با افزايش سن مادر ،‌ احتمال اين اختلال بيشتر مي شود .
به طوري که در يک خانم ۲۰ ساله احتمال به دنيا آوردن فرزند مبتلا به منگوليسم حدود يک در ۲۰۰۰ و در خانم ۴۰ ساله يک در ۱۰۰ است .

مشاوره قبل از ازدواج

مشاوره قبل از ازدواج

ازدواج يک مرحله بسيار مهم زندگي و سنگ بناي تشکيل خانواده است که نه تنها براي زن و شوهر بلکه براي نسل هاي بعد نيز سرنوشت ساز است .

ازدواج عبارت است از يک قرارداد اجتماعي مبتني بر توافق و سازش بين زن و مرد که موجب شروع زندگي مشترک مي شود . بدين ترتيب آنها در غم و شادي و لذت و رنج يکديگر سهيم مي شوند و مشکلات زندگي را به ياري همديگر حل مي کنند .

نظر متخصصين در مورد خصوصيات جسمي براي ازدواج و بارداري

  • سلامت جسمي داشته باشند و به بيماريهاي ناتوان کننده و معلوليت مبتلا نباشند .
  • سلامت رواني داشته باشند و واقعيات را خوب درک کنند . هذيان توهم و اختلالات درکي نداشته باشد .
  • مشاوره ژنتيکي شده باشند و اختلالات سيستم تناسلي در آنها بررسي شده باشد .
  • ناهنجاري هاي جسمي ( نارسايي قلبي ، نارسايي کليه ، ناهنجاريهاي دستگاه گوارش ، تومور ) نداشته باشند .
  • اختلالات شخصيتي نداشته باشند .
  • آشنا به قوانين و مقررات و عرف ازدواج و زناشويي باشند و خود را براي اين تجربه مهم آماده کرده باشند .

محدوده سني مناسب براي ازدواج و تشکيل خانواده

زوجين ا ز لحاظ جسمي ،‌ بايد بلوغ کامل و از نظر رواني آمادگي پذيرش مسئوليت ازدواج را داشته باشند . در اين مورد رعايت سن مناسب براي دختر و پسر ، زمينه هاي لازم جهت يک ازدواج موفق را فراهم مي کند . به خاطر بسپاريد که بيش از سن تقويمي ، سن عقلي ضامن بقاي زندگي مشترک خواهد بود .

متخصصان سن مناسب ازدواج را براي دختران ۱۸ تا ۲۴ سال و براي پسران ۲۴ تا ۲۸ سال توصيه مي کنند . معمولاً اختلاف سن ۲ تا ۶ سال بين دختر و پسر توصيه مي شود .

يک زوج براي حفظ سلامت ، جلوگيري از پيري زودرس ، پيشگيري از مشکلات اقتصادي و تربيت فرزندان صالح و لايق بايد بدانند که :

  • محدوده سني مناسب براي بارداري ۱۸ تا ۳۵ سال و مناسب ترين زمان بين ۲۰ تا ۳۰ سالگي است .
  • حاملگي زير ۱۸ سال و بالاي ۳۵ سال مخاطره آميز است .
  • فاصله کمتر از ۳ سال بين دو حاملگي خطرناک است .
  • زايمان چهارم و بيشتر ، داراي عوارض زيادي براي مادر و نوزاد است . بنابراين داشتن بيش از ۲ يا ۳ فرزند توصيه نمي شود .

آزمايش هاي قبل از ازدواج

براي کسب اطمينان از سلامت زوجين انجام آزمايشهاي زير قبل از ازدواج ضروري است :

  • تشخيص مبتلايان به سيفليس
  • تشخيص مبتلايان به تالاسمي
  • تشخيص معتادين

بيماريهاي مقاربتي - که در زمان تماس جنسي از فردي به فرد ديگر منتقل مي شوند - را مي توان قبل از ازدواج و يا قبل از بارداري به وسيله معاینات و آزمايش هاي اختصاصي تشخيص داد . برخي از اين بيماريها عبارتند از : سوزاک ، سيفليس ، کلاميديا ، ايدز و زگيل تناسلي . با تشخيص اين گونه بيماريها مي توان از ابتلا فرد ديگر ( همسر ) و نيز احتمالاً ابتلا به جنين در داخل رحم پيشگيري کرد .

مصرف سيگار ،‌الکل و مواد مخدر در زن يا مرد مي تواند روي قدرت باروري مؤثر باشد و موجب ناباروري و يا کاهش ارتباط جنسي شود . در صورت حاملگي نيز عوارض بارداري ( افزايش خونريزي ، زايمان زودرس ) و نيز عوارض نوزادي ( ناهنجاريهاي مادرزادي ،‌تأخير رشد داخل رحمي جنين ، تولد نوزاد با وزن کم ، اختلالات رفتاري و عقب ماندگي ذهني نوزاد و بالاخره افزايش مرگ و مير دوره نوزادي ) افزايش مي يابد . لذا توصيه مي شود معتادان به هر يک از اين مواد قبل از اقدام به ازدواج و يا قبل از بارداري از مصرف سيگار ، الکل و مواد مخدر خودداري کنند .

توصيه مي شود زوجين قبل از بارداري به موارد زير توجه کنند :

اگر چه سرخجه بيماري ويروسي ساده اي است ، ليکن ابتلا به آن در دوران بارداري براي جنين بسيار خطرناک است لذا به خانم هايي که تا کنون به بيماري سرخجه مبتلا نشده اند توصيه مي شود که واکسن سرخجه را بزنند و تا مدت ۳ ماه بعد از زمان تزريق واکسن ، باردار نشوند .

در صورتي که Rh خون خانمي منفي باشد ، حتماً به Rh خون همسرش توجه شود تا در صورت مثبت بودن ، در دوران بارداري اقدامات لازم صورت گيرد .

تزريق يک دوره کامل واکسن کزاز به صورت ۵ نوبتي ( به فواصل ۱ ماهه ، ۶ ماهه ، ۱ ساله و ۲ ساله و بعد از هر ۱۰ سال يکبار به عنوان يادآورد ) توصيه مي شود . بدين ترتيب از ابتلا به بيماري عفوني و بسيار خطرناک کزاز جلوگيري به عمل آمده ، مصونيت حاصل مي شود .

تالاسمي

سلولهاي قرمز خون انسان وظيفه اکسيژن رساني به قسمتهاي مختلف بدن را به عهده دارند . آنها اين کار را از طريق ماده اي در درونشان به نام هموگلوبين انجام مي دهند .

هموگلوبين داراي دو قسمت است . قسمت اول از چهار زنجيره ( رشته ) درست شده است و قسمت دوم را اتم آهن تشکيل مي دهد .

هر گاه به علل مختلف ، مقدار آهن بدن کم شود ، باعث نوعي کم خوني به نام کم خوني فقر آهن مي شود . اگر زنجيره هاي هموگلوبين دچار اشکال شوند ، يک بيماري ارثي خوني به نام تالاسمي ايجاد مي شود . بسته به اينکه کدام زنجيره و چه تعداد از اين چهار زنجيره هموگولوبين ، دچار اشکال شود ، انواع مختلف تالاسمي به وجود مي آيد .

تالاسمي مينور

تالاسمي مينور يک بيماري تلقي نمي شود بلکه در واقع يک مشخصه خوني است که مانند رنگ پوست به ارث مي رسد . زندگي فرد مبتلا به تالاسمي مينور کاملاً عادي است و مي تواند به فعاليتهاي عادي روزمره بپردازد . فقط از طريق انجام آزمايش خون مي توان مشخص کرد که فردي داراي ژن تالاسمي است .

تالاسمي ماژور

تالاسمي ماژور نوعي اختلال در هموگلوبين است و فرد مبتلا دچار کم خوني شديد خواهد شد . اين بيماري در چند ماه اول زندگي نشانه هاي واضحي ندارد . از حدود شش ماهگي نشانه هاي بيماري آشکار مي شوند که عبارتند از : تغيير قيافه صورت ، پوکي استخوانها ، اختلال رشد ، بلوغ جنسي تأخيري ، نارسايي قلبي ، اختلال عملکرد غدد داخلي مانند لوزالمعده و بروز ديابت ، مشکلات قلبي عروقي ، مشکلات گوارشي . بنابراين طول عمر اين افراد از حد معمول کوتاهتر است .

چگونگي انتقال

اگر هم زن و هم مرد به صورت پنهان دچار اين عارضه باشند در اين صورت خطر جدي براي ابتلا فرزندانشان وجود دارد . با آزمايش ساده خون با مطلع شدن از اين مشکل ، مي توان با راهنمايي پزشکان از بروز آن براي فرزندان جلوگيري کرد .

پيش از ازدواج با يک آزمايش ساده خون مي توان به وجود بيماري پي برد . اگر قبل از ازدواج ( خصوصاً در ازدواجهاي فاميلي و يا در خانواده هايي که فرد مبتلا به تالاسي در آنها وجود دارد ) آزمايش خوني از دختر و پسر انجام گيرد ، در صورت مبتلا بودن آنها ، مي توان به موضوع پي برد . در اين حالت بايد توصيه کرد که آن دو از ازدواج با هم صرف نظر کنند ، چرا که حاصل اين ازدواج ممکن است کودکي مبتلا به تالاسمي باشد .

لذا به همه داوطلبين ازدواج توصيه مي شود قبل از عقد ، حتماً آزمايش خون را جهت کشف تالاسمي انجام دهند و در صورت مبتلا شدن هر دو زوج ، از اين ازدواج حتي الامکان صرف نظر کنند .

مشاوره ژنتيک و ازدواج هاي فاميلي

مشاوره ژنتيک را چنين تعريف مي کنند :

« يک فرآيند آموزشي که به افراد مبتلا يا در معرض خطر کمک مي کند تا طبيعت اختلال ژنتيکي (‌بيماري وارثتي ) و نحوه انتقال آن را بشناسند و موضوعات مرتبط با درمان اين بيماريها و تنظيم خانواده را بهتر درک کنند . »

از اصلي ترين اهداف مشاوره ژنتيک ، مشخص کردن خطر وقوع يا تکرار يک بيماري ارثي در هر حاملگي است . تمام افرادي که هر يک از موارد زير را در خود يا اجداد خود دارا هستند ، قبل از تصميم به ازدواج يا قبل از بچه دار شدن يا در حين حاملگي و يا بعد از زايمان بايد تحت مشاوره ژنتيک قرار گيرند ( که البته بهتر است قبل از تصميم به ازدواج و يا قبل از بچه دار شدن باشد )‌ :

  • ازدواجهاي فاميلي
  • حاملگي در سن ۳۵ سال يا بالاتر
  • وجود نقايص مادرزادي
  • عقب ماندگي ذهني يا تأخير در رشد
  • کوتاهي بيش از حد قد و ساير اختلالات رشدي
  • نازايي يا سقطهاي مکرر در زنان و عقيمي در مردان
  • ناتوانيهاي جسماني که در هنگام بلوغ شروع شده اند
  • سرطانها ، برخي بيماريهاي قلبي ، فشار خون بالا و بيماريهاي ديگري که ارث در آن دخيل است مانند ديابت
  • اختلالات سوخت و ساز بدن
  • اختلالات رفتاري

بنابراين مشاوره ژنتيک به خانواده ها و افراد کمک مي کند تا :

  • نقش توارث را در بيماريها بشناسند و خطر تکرار بيماري را در خويشاوندان و فرزندانشان بدانند .
  • حقايق پزشکي درباره بيماريهاي ارثي را درک کنند ( نحوه تشخيص ،‌عاقبت بيماري وراثتي )
  • راههاي در دسترس براي برخورد با خطر موجود را بشناسند .
  • بهترين راه چاره را که با اهداف ، ارزشها و اعتقادات خانواده منطبق باشد بيابند .

ازدواجهاي فاميلي

ازدواج فاميلي ازدواجي است که در آن زوجين با يکديگر فاميل هستند و بنابراين ژنهاي مشابه دارند . در حال حاضر هزاران نوع بيماري ارثي مختلف شناخته شده اند که ممکن است از طريق به ارث رسيدن ژنهاي مشترک در پدر و مادر ، فرزندان را مبتلا سازند . اين خطر در ازدواجهاي فاميلي به علت وجود ژنهاي مشترک بيشتر خواهد بود . اين بدان معنا نيست که در ازدواجهاي غيرفاميلي هيچگونه خطري وجود ندارد ، بلکه احتمال خطر پايين تر خواهد بود . بنابراين ازدواج فاميلي از نظر علم ژنتيک منطقي نيست .

جدول زير ارتباط بين درجه خويشاوندي و درصد ژنهاي مشترک را مشخص مي کند :

درجه خويشاوندي

افراد فاميل

درصد ژنهاي مشترک

يک

پدر ، مادر ،‌فرزندان ، خواهران و برادران

50%

دو

خاله ها ، دايي ها ، عموها ، برادر و خواهرزاده ها

25%

سه

دختر عمو ، پسر عمو ، دختر خاله ، پسر خاله ، دخترعمه ، پسرعمه ، دختردايي ، پسردايي

12.5%

چهار

نوه خاله ،‌نوه دايي ،‌نوه عمو ، و نوه عمه

6.25%

پنج

نتيجه خاله ، نتيجه دايي ،‌نتيجه عمو ،‌نتيجه عمه

3.12%

شش

نبيره خاله ، نبيره دايي ، نبيره عمو ، نبيره عمه

1.56%

علل اختلالات ژنتيکي

  • نقايص ژني : در اين بيماريها ، اختلالات ژنتيکي از طريق به ارث رسيدن يک ژن معيوب از پدر ،‌ مادر و يا هر دو به وقوع مي پيوندد . مانند کم خوني داسي شکل ، هموفيلي ، کوررنگي .
  • اختلالات کروموزومي : اين بيماريها ژنتيکي به علت اختلال در ساختمان و يا تعداد کروموزم ها ايجاد مي شوند . شايعترين اختلال کروموزومي سندرم داون يا منگوليسم است . با افزايش سن مادر ،‌ احتمال اين اختلال بيشتر مي شود .
به طوري که در يک خانم ۲۰ ساله احتمال به دنيا آوردن فرزند مبتلا به منگوليسم حدود يک در ۲۰۰۰ و در خانم ۴۰ ساله يک در ۱۰۰ است .

کابوس زنان بیوه و مطلقه

کابوس زنان بیوه و مطلقه

کابوس زنان مطلقه و بیوه در کشور

زنانی كه به دلایل مختلف همسرانشان را از دست می‌دهندیا از همسرانشان جدا می‌شوند به یكباره با جهان دیگری روبه‌رو می‌شوند، دنیایی كه...


زنان سرپرست خانوار از جمله گروه‌های آسیب‌پذیر جامعه هستند كه گاه عواملی چون طلاق، فوت، اعتیاد همسر، ازكارافتادگی همسر و رها شدن توسط مردان مهاجر یا بی‌مبالات، موجب آسیب‌پذیری این طیف وسیع از جامعه، می‌شود.

زنانی كه به دلایل مختلف همسرانشان را از دست می‌دهند یا از همسرانشان جدا می‌شوند به یكباره با جهان دیگری روبه‌رو می‌شوند،دنیایی كه بسیاری از مختصات آن ناآشناست. دشواری‌هایی كه این زنان تاب می‌آورندعمدتا به دغدغه‌های معیشتی عاطفی، وسواس‌های فكری، حاشیه‌های ناخواسته از برخوردنامناسب اطرافیان و ... مربوط می شود. در هر حال این گروه از زنان كه با عنوان زنانمطلق یا بیوه در جامعه شناخته می‌شوند، با مسائل، مشكلات و موانع زیادی در زندگیمواجهند.

مشکلات اقتصادی
در پژوهشی که توسط دکتر انور صمدی راد صورت پذیرفته نشان داده شده که ازحدود ٧١ درصد زنان مطلقه و بیوه با فرزند یا فرزندان خود تنها ١٦ درصد شاغل هستند. این در حالی است که زنان غیرشاغل برای تأمین نیازمندیهای مادی زندگی محتاج دیگران هستند و از آنجایی كهمنشاء بسیاری از نابسامانی‌ها و ناملایمات انسانها در جوامع كنونی به وضعیت اقتصادیو فقر مادی مربوط می‌شود و اكثر زنان مجرد نیز بیكار هستند و از وضعیت اقتصادی نامطلوبی برخوردارند برقراری سیستم‌های حمایتی از این زنان و فرزندان آنها ضرورتدارد.

مشکلات فرزند پروری
آمارها نشان می دهدکه ٩٠ درصد زنان مطلقه دارای فرزند نسبت به آینده فرزندان خود نگرانی زیادی دارند. ٣٣ درصد زنانسرپرست خانوارعنوان كردند كه فرزندانشان به خاطر جدایی از پدر به میزان «زیاد» و «بسیار زیاد» احساس حقارت می‌كنند؛ این در حالیست كه این مسأله می‌تواند این كودكانرا به انسانهایی افسرده جامعه گریز و جامعه ستیز تبدیل كند.

مشکل سر پناه
متاسفانه وجود نگاه مردسالارانه وتبعیض و تنگ‌نظری علیه زنان موجب شده كه ٣٩ درصد از زنان در پیدا كردن مسکن و اجاره آن، اسكان و اقامت در هتل‌ها و مهمانسراها با مشكل مواجه شوند.این در حالی است که اغلب اینگونه زنان در وهله اول با مشکلات اقتصادی تهیه مسکن دست به گریبانهستند.

مزاحمت های همسر قبلی
دکتر صمدی راد در پژوهش خو اذعان میکند که ٤٥ درصد زنان مطلقه از مزاحمت‌ها و مداخلات همسر قبلی خود ابراز ناراحتیكرده و از این بابت احساس سلب حقوق فردی و اجتماعی می‌كنند.آنها معتقدند که در صورت تصمیم به ازدواج مجدد همسر قبلی آنها با تحت فشار قرار دادن آنها از طریق عدم اجازه ملاقات با فرزندانشان و یا تهدید به باز پس گیری فرزندانشان از آنها ، برای آنهامزاحمت ایجاد کرده و اینگونه مداخلات در زندگی با همسر جدیدشان نیز ادامه پیدا میکند.

محدودیت های اجتماعی
٧٠درصد زنان مجرد وجود باورهای غلط وقضاوت‌های تنگ‌نظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق و زنان بیوه را باعث احساس بیگانگی،ناامنی و ناراحتی در روابط خود با دیگران دانسته كه موجب می‌شود از حضور در جمع فامیلی احساس معذب بودن كنند.در تحقیقی در همین زمینه تصریح می شود كه ٥٥ درصد زنانسرپرست خانوار از طعنه‌ها و متلك‌های اهالی محل معذب بوده و حدود ٦٦ درصد در معرض انواع سوء‌نیت‌ها و آزارهای دیگران واقع شده و صدمه دیده‌اند كه این مواردبازگوكننده میزان ناامنی عاطفی و تضییع حقوق فردی و اجتماعی زنان مجرد است، به گونه‌ای كه ٨٧ درصد این زنان میزان امنیت اجتماعی خود را «كم» یا «هیچ» می‌دانند .

دكتر علی قائمی جامعه‌شناس اما نظر دیگری دارد. او می‌گوید: من این مساله را در یك شكل كلی نمی‌توانم بپذیرم. این‌كه تصور كنیم دید جامعه و افراد آن بالكل درباره زنان بیوه منفی است، نمی‌‌تواند درست باشد، اینجا مساله تا حدود زیادی به رفتارهای زنان برمی‌گردد، بسیاری از زنان بیوه وجود دارند كه در جامعه با متانت ووقار حضور پیدا می‌كنند و حتی می‌بینیم به خاطر فرزندانشان ازدواج مجدد نمی‌كنند،‌با این حال به دلیل نوع رفتارهایشان نه تنها مورد اتهام قرار نمی‌گیرند بلكه تاحدود زیادی به زندگی طبیعی‌شان ادامه می‌دهند.اما برخی از آنها مدام نزد نزدیكان،دوستان و آشنایانشان از چالش‌هایی كه با آن روبه‌رو هستند حرف می‌زنند و حس ترحمآنها را برمی‌انگیزند که به هیچ وجه کار صحیحی نمی باشد.

محدودیت هایخانواده
بسیاری از زنان مطلقه برای بازیافتن آزادی های از دست رفته شاناقدام به طلاق می کنند اما ٤٠ درصد از این زنان از محدودیت‌ها و مزاحمت‌های اعضای خانواده خود شاکی هستند و آن را مخل امنیت و آزادی خود قلمداد می‌كنند. نگاه سنتی که حاکم بر جامعه ما است به خانواده ها این اجازه را نمی دهد که پس از بازگشت دخترشان از زندگی متاهلی دوباره به او به چشم دختری مجرد و آزاد بنگرندو محدودیتهای بیشتری را در رفت و آمد و اشتغال به کار برای او قائل میشوند.

ازدواج مجدد
فارغ از نگاه سوء و آزار دهنده برخی از مردانبه اینگونه زنان ،بسیاری از زنان مجرد به واسطه ناتوانی در برخورد با مشکلات متعددشان و یا فشار اطرافیان مجبور به ازدواج مجدد می گردند.علاوه بر اینکه این زنان اغلب خواستگارانی بسیار بالاتر از سن خود و دارای چند فرزند دارند مشکل مهمتررضایت فرزندان است که اجازه ازدواج را به مادرشان بدهند.

دکتر پروین نیامعتقد است: مشکلات اقتصادی زنان مطلقه و مسائل ناشی از برگشت بر سر سفره پدر، طعنه ها و نیش های افراد فامیل و خانواده، عدم نگهداری فرزندان زنان مطلقه در خانه پدری،برخوردهای ناشایست مردم و از همه مهمترین بحران تنهایی و نداشتن تکیه گاه را ازجمله مسائلی می داند که دست به دست یکدیگر می دهند و موجب می شوند آنها خیلی سریع وشتابزده و بدون تفکر و تامل به ازدواج ناخواسته دیگری تن بدهند.این در حالی است کهبه دلیل نگاه سوء زنان مطلقه به مردان 88 درصد از این زنان به شدت نگران موفقیت خوددر ازدواج مجدد بودند .

مشکلات روحی و تنهایی
علاوه بر تمام مشکلات ذکر شده، از دست دادن همسر به خصوص در دوران جوانی و پیامدهای ناگوار طلاق منجر به بروز مشکلات روحی متعدد ار جمله افسردگی و بد بینی برای این زنان میشود.همچنین احساس نگرانی زیاد 79 درصد نسبت به آینده و تنهایی خود بعد از ترک فرزندان بسیار آزار دهنده و این مشکلات روحی را افزایش افزایش می دهد.

دكترپروین رفیعی‌نیا، روان‌شناس در این باره می‌گوید: طرز تفكر و باورغلط دیگران وداوری آنها نیبت به این زنان از یک طرف و از طرفی حس سرزنش‌گرایانه زنان مطلقه ارمغانی جزاحساس یاس، سرخوردگی و از دست رفتن اعتماد به‌نفس برای آنها نخواهد داشت، نهایتااین حجم از سرخوردگی و از دست دادن عزت‌نفس باعث گوشه‌گیری وكنار رفتن ازفعالیت‌های اجتماعی خواهد شد.

وی می گوید: وقتی خانواده ای متلاشی می شود،به هر حال زن برای ادامه زندگی باید سراغ کاری برود و اگر کار مناسب گیر نیاورد، به طبع از نظر مالی در معرض تهدید واقع می شود. اگر هم مجبور به کار کردن در منازل افراد شود، نگاه مسموم و مخرب به او، روح و روانش را آزار می دهد.

رفیعی نیابا اشاره به وجود 6 میلیون زن طلاق گرفته در کشور و افزایش روز افزون طلاق و به تبعزنان مجرد گفت: براساس آمار مدیركل دفتر آسیب‌ دیدگان اجتماعی بهزیستی سالانه بیشاز 94هزار زن در كشور با جدایی از همسران‌خود به جرگه مطلقه ها می‌پیوندند.بررسیهانشان می دهد که یک سوم زنان مطلقه تهرانی 9 ماه پس از جدایی به خاطر موارد اخلاقی در دادگاه ارشاد دارای پرونده اخلاقی می شوند که این نشان از افزایش فشارهای فراوان بالاخص فشارهای اقتصادی بر گرده این زنان است.

این روانشناس در انتها یادآور می شود: تالی فساد زندگی زنان بدون مردان! نه تنها گریبان زنان بازمانده وسرپرست خانوار را به تنگ می‌آورد ، بلكه فرزندان این خانوارها نیز بطور بالقوه درمعرض آسیب‌های اجتماعی بسیاری از قبیل فرار كودكان از جمله دختران ، كار كودكان درمشاغل سیاه و غیررسمی ، بزهكاری اجتماعی ، محرومیت از تحصیل و سوء تغذیه قرارمیگیرند.

به هر حال این یك واقعیت است كه زنان بیوه در جامعه ما فشار‌هایروحی ‌ روانی زیادی تحمل می‌كنند، این فشارها طبیعتا بر كاركرد اجتماعی و اقتصادی آنها نیز تاثیر می‌گذارد، بنابراین با افت كیفیت زندگی و رضایت از آن مواجه می‌شوند. به هر حال تجربه بیوگی اگر چه نقاط اشتراكی در بین زنان دارد اما برای هركس می‌تواند تجربه‌ای متفاوت از دیگری باشد، به این معنا كه پارامترهایی نظیرپایگاه اقتصادی و اجتماعی فرد، سن، دفعات تجربه، باورهای اعتقادی و... در كیفیت اینتجربه تاثیر می‌گذارد.

بحث آیا خانمها و آقایان میتوانند تنها دوست یکدیگر باشند؟

بحث آیا خانمها و آقایان میتوانند تنها دوست یکدیگر باشند؟

تا کنون در يک چنين ارتباطي قرار گرفته ايد؟ آيا تا حالا شده که با جنس مخالف فقط يک دوستي معمولي داشته باشيد؟ اگر هم يک چنين تجربه اي را نداشته ايد....خوب....بياييد در مورد آن فکر کنيم: "آيا امکان دارد که يک زن و يک مرد بدون برقراري هيچ گونه رابطه رمانتيکي، فقط با هم دوست باشند؟"

هزاران مطالعه و تحقيق مختلف انجام گرفته و پژوهشگران در حال تحليل اين امر هستند که رابطه دوستي ميان جنس هاي مخالف امکان پذير هست يا خير. همچنين مصاحبه هاي بيشماري نيز با خانم ها و آقايون انجام پذيرفته و نظر آنها را در مورد اين امر جويا شده اند. به هر حال درطي اين گفتگوها، هم شاهد نظريات مثبت بوده ايم هم منفي.

براي بيشتر خانم ها و آقايون ارتباط با جنس مخالف در حيطه دوستي جذابيت دارد، اما غير ممکن است. اغلب افراد معتقدند که: "به هر حال کار به جاهاي باريک کشيده ميشود." منظور آنها اين است که ارتباط به صورت ناخواسته، رمانتيک مي شود. براي يک زن و يک مرد بسيار دشوار است که بتوانند يک دوستي افلاطوني را دنبال کنند. به طور طبيعي، احساسات و عواطف وارد رابطه شده و يکي از طرفين مالکيت طلبي را آغاز نموده و حسادت ورزي شروع مي شود. آيا مي توانيد در حاليکه با او خوشگذراني مي کنيد، زماني را در کنار هم مي گذرانيد، و با هم فعاليت هاي مشابهي را انجام مي دهيد، جلوي شهوتتان را بگيريد ؟ احتمالاً نه؛ به هر حال با توجه به تمام داستان هاي عاشقانه اي که در فيلم ها، و کتاب ها مي بينيم و مي خوانيم، کمتر اتفاق مي افتد که دوستي زن و مرد تداوم داشته و ساده باقي بماند. تا کنون چند داستان را ميتوانيد تجسم کنيد که در آن دوستي يک زن و مرد به سادگي ادامه داشته و هيچ اتفاق عاشقانه اي در آن به وقوع نپيوسته؟

مشکل ديگري که مطرح مي شود اين است که اگر زن و مرد متاهل باشند، به طور حتم همسرشان تمايلي ندارند که شريک زندگيشان يک دوست صميمي از جنس مخالف خود داشته باشد به ويژه اگر مدت زمان زيادي را نيز با هم صرف کنند. نظر همسر شما در اين زمينه چيست؟ .... ؟؟؟ .... با هم به خواندن اين مقاله ادامه دهيد.... احتمالاً نظرش تغيير مي کند....

از سوي ديگر، افرادي نيز هستند که از اين سؤال تعجب کرده و با صراحت تمام اظهار مي دارند: البته که آنها مي توانند با هم باشند، چرا که نه؟! اين افراد گرايشات رمانتيک روابط دوستانه ميان زن و مرد را غير عادي مي دانند و آن را به طور کلي رد مي کنند. يکي از همين آقايون مي گويد: "صميمي ترين دوست من يک خانم است و من هرگز به فکر برقراري ارتباط رمانتيک با او نيفتاده ام." خانم هايي هم که طرفدار اين نوع روابط هستند، مي گويند: "من با آقايون خيلي راحت تر از خانم ها مي توانم ارتباط برقرار کنم، ما با هم ورزش مي کنيم و اوقات خوشي را سپري مي نماييم."

در تحقيقات غيررسمي در مورد افرادي که با جنس مخالف "فقط دوست" هستند، اظهارات مثبتي بدست آمده است. اغلب مردها اظهار مي دارند که در روابط دوستانه خود با خانم ها مهرباني زيادي را دريافت مي کنند، امري که در روابط مردانه کمتر قابل دسترسي مي باشد. برخي از آقايون در اين زمينه اظهار مي دارند که: "من مجبور نيستم که در مقابل يک خانم قدرت نمايي و زورآزمايي کنم و به راحتي مي توانم نقاط ضعفم را با او در ميان بگذارم، آنها با وجود اطلاع از کليه ضعف، باز هم ما را ميپذيرند." خانم ها هم در مورد دوستان معمولي مرد خود اينطور نظر مي دهند که: "او يک معيار مناسب براي آشنايي با خصوصيات مردانه است، امري که ما از دوستان مونث خود نمي توانيم دريافت کنيم."

خيلي جالب است که خانم ها به اندازه آقايون نسبت به دوستان جنس مخالف خود احساس صميميت نمي کنند. حتي خانم هايي که در ميان دوستان صميمي خود آقايون را هم دارند، اما يک سري محدوديت هاي کاملاً روشن را در مورد ارتباطات خود با آنها تعيين مي نمايند. خانم ها معتقدند: "من اوقات خوشي را با دوستان پسرم سپري مي کنم، آنها مي توانند در مورد برخي از مسائل حامي و کمک رسان باشند، اما جاي دوستان دخترمان را نمي گيرند، من هيچ گاه آنطور که با دوستان دخترم در مورد مسائل مختلف صحبت مي کنم، نمي توانم با دوستان پسرم صحبت کنم." به نظر مي رسد که بازدهي روابط با جنس مخالف براي آقايون بيش از خانم هاست؛ اما اين امر در تمام شرايط صحت پيدا نمي کند. خانم ها هم در کنار آقايون احساس تنوع بيشتري مي کنند.

حالا با وجود تمام اين حرف ها مي توانيم به اين نتيجه برسيم که پاسخ به سؤال: آيا زن و مرد مي توانند فقط با هم دوست باشند، بله است؟

تعداد انگشت شماري از روابط به اين سادگي ادامه پيدا مي کنند. پاسخ حقيقي سؤال اين است که "بستگي دارد"، خوب حالا مي خواهيد حاشيه را کنار بگذاريم و لپ مطلب را برايتان روشن کنيم: اين روابط به چه چيزي بستگي دارند؟ آنها به اين امر بستگي دارند که هر يک از طرفين ارتباط تا چه اندازه قصد رشد کردن و رسيدن به کمال را دارند. در اين نوع روابط چه خانم ها و چه آقايون، بايد مواردي را در نظر بگيرند که شايد در روابط با جنس مخالف کمتر به آن فکر مي شود. يک دوست مؤنث براي يک مرد صرفاً بايد به عنوان فردي حساب شود که او مي تواند احساساتش را راحت تر با او در ميان بگذارد، با مهر و محبت بيشتري با او رفتار کند، و وجهه آسيب پذير او را بپذيرد. يعني دقيقاً کارهايي که يک مرد در کنار دوستان مذکر خود نمي تواند انجام دهد. يک دوست مذکر هم براي خانم به منزله شخصي است که مي تواند به راحتي در کنار او استقلال، و جنبه خشن و منطقي خود را بيشتر تجربه کند، وجوهي که تجربه آنها با جنس مونث کمي دشوار است.

بهتر است به دنبال جواب "بله" يا "نه" براي اين سؤال نباشيم. بايد در يک چنين رابطه اي قرار بگيريم تا بتوانيم بله يا خير آنرا تعيين کنيم. خانم ها و آقايون مي توانند از دوستي با يکديگر لذت ببرند، اما نه به همان اندازه اي که با افراد همجنس خود ارتباط برقرار مي کنند.

صداقت در روان‌درمانی

صداقت در روان‌درمانی

روان‌شناسان معمولاً از نخستین جلسه به بیمارانشان توضیح می‌دهند که روان‌درمانی شبیه فرایندهای قضایی و قانونی نیست که در پی کشف حقایق از زیر زبان متهم باشد. فرایند روان‌درمانی مستلزم یادگیری صداقت داشتن است و از طریق این صداقت، «حقایق» خود را آشکار خواهند کرد. این بدان معنی است که روان درمانگر و بیمار باید هر دو یاد بگیرند که با یکدیگر صادق باشند و همچنین بدین معنی است که بیمار باید یاد بگیرد که با خودش نیز صادق باشد.

صداقت در جلسات روان‌درمانی حرفه‌ای

این «صداقت» مستلزم یادگیری چگونگی بیان آزادانه افکار و تمایلات درونی، از طریق کنار گذاشتن تمام محظورات اخلاقی و سازوکارهای دفاعی روان‌شناختی است. و برای این منظور، شما باید در وهله اول، آمادگی کنار آمدن با دردهای هیجانی که باعث به وجود آمدن این سازوکارهای دفاعی شده‌اند را داشته باشید. البته منشاء این دردها به تعاملات با پدر و مادر و سایر تعاملات اجتماعی در دوران کودکی باز می‌گردد و همان‌طور که شما به مواجه‌شدن با این احساسات دردناک طی تعاملات اجتماعی خود در دوران بزرگسالی ادامه داده‌اید، با چنین احساساتی در نتیجه تعاملات بین خود و روان درمانگر نیز مواجه خواهید شد. این جوهره روابط روان‌درمانی است. شما در روان درمانی مستقیماً با دردهایتان روبرو می‌شوید، بدون آن که از آن‌ها فرار کنید. در نتیجه، می‌توانید آن‌ها را بهبود بخشید و یا تغییر شکل دهید.
اغلب افراد هنگامی که برای روان‌درمانی مراجعه می‌کنند، بخشی از زندگی درونیشان در هاله‌ای از تاریکی و پنهان کاری پیچیده شده است. و هشیارانه یا ناهشیارانه، تمام تلاششان را می‌کنند تا این واقعیات را از روان‌درمانگر پنهان کنند و خود را به بهترین شکل به او نشان دهند.
معمولاً حتی به فکر آن‌ها هم نمی‌رسد که باید به صحبت درباره تخیلات ناراحت کننده یا خجالت‌آوری که در گوشه‌های تاریک ذهنشان وجود دارد بپردازند. و نیز به فکرشان نمی‌رسد که باید درباره واکنش‌های هیجانی‌شان نسبت به روان‌درمانگر و خود فرایند روان‌درمانی حرف بزنند.
امّا سرانجام، برخی رویدادهای اتفاقی در حین روان‌درمانی باعث خواهد شد تا فرد به طور عمیقی با رازهای پنهانش روبرو گردد و از آن پس، نور روشنایی بر همه چیز تابیده خواهد شد. و چنانچه روان‌درمانگر به کارش وارد باشد، این زمانی است که روان‌درمانی واقعی آغاز می‌گردد. امّا اگر این رو در رویی اتفاق نیافتد یا فرد بخواهد از آن فرار کند، همه چیز دوباره به باتلاق ترس‌ها و رازهای ناهشیار باز می‌گردد.
همه ما در واقع با تجربه‌های انکار شده بزرگ شده‌ایم. بسیاری از حوادث خانوادگی وجود داشته‌اند که ما آن‌ها را از دیگران، و حتی خودمان، پنهان نگاه داشته‌ایم و این پنهان کاری به سرعت به درماندگی یا بیماری ذهنی می‌انجامد. نکته ناراحت کننده این است که این انکار به جلسات روان‌درمانی نیز کشیده می‌شود.

دروغگویی

یکبار من به جایگاه شهود در دادگاه فراخوانده شدم. وکیل مدافع از من که روان‌شناس بودم درباره «جعبه سیاه» ذهن افراد سوال کرد. من دیدگاهم در مورد ذهن ناهشیار را توضیح دادم و گفتم به دلیل آن که همه ما تحت تاثیر تمایلات ناهشیارمان قرار داریم، هیچکس نمی‌تواند آن‌گونه که سیستم قضایی تعریف کرده است، «حقیقت را بگوید» و بعد گفتم که از نظر من شهادت یک افسر پلیس را هم نمی‌توان واقعیت انگاشت زیرا افسران پلیس هم برای حفظ خود دروغ می‌گویند. همهمه در سالن دادگاه به راه افتاد.
سپس در حالی که به دادستان نگاه می‌کردم ادامه دادم: حتی وکلا هم برای پیشبرد موقعیت شغلی خود دروغ می‌گویند. بعد نگاهم را به طرف قاضی دادگاه برگرداندم و گفتم: حتی قضات نیز در صورتی که به نفعشان باشد دروغ می‌گویند. در این هنگام، سکوت در سالن دادگاه برقرار شد.
وکیل مدافع متهم در حالی که لبخندی بر لب داشت از من پرسید: حتی خود شما هم دروغ می‌گوئید؟ من پاسخ دادم: بله، حتی من هم دروغ می‌گویم. در اینجا بود که دادستان از من خواست جایگاه شهود را ترک کنم.
و نکته همین جاست. همه ما دروغگو و ریاکار هستیم و همه ما برای خودمان بهانه می‌تراشیم. در سیستم قضایی و سیاسی ما «حقیقت» چیزی بیش از آنچه در یک لحظه برای باور کردن برمی‌گزینیم نیست. فرهنگ ما تماماً فریبکاری است امّا هیچکس نمی‌خواهد این واقعیت را بپذیرد.
در حال حاضر، اگر شما یک نفر را دروغگو خطاب کنید، یکی از دو پاسخ زیر را دریافت خواهید کرد: اگر شخص، آدم عاقلی باشد، خواهد گفت: «بله، می‌دانم.» این فرد با آگاهی از میزان انگیزه‌های ناهشیارش این امکان را دارد تا خود را از غرور تهی سازد و به حقیقت نزدیک‌تر گردد. امّا افرادی که از نظر روان‌شناختی ناآگاه هستند، سازوکارهای دفاعیشان فعال می‌شود و با عصبانیت به شما پرخاش خواهند کرد. و نکته تاسف بار این است که افراد هنگامی که از خود در مقابل واقعیت دروغگویی‌ها و ریاکاری‌هایشان دفاع می‌کنند، دروغگوتر و ریاکارتر می‌شوند.

دروغ گفتن

تا آنجا که به روان‌شناسی (ذهن) ناهشیار مربوط است، دروغگویی یکی از واقعیت‌های زندگی است. اما عمل «دروغ گفتن» به کلّی چیز دیگری است. وقتی شخصی دروغ می گوید، تلاش آگاهانه و هشیارانه‌ای برای گمراه کردن فرد دیگری به عمل می‌آورد و این فریبکاری، از نظر روان‌شناسی، نوعی عمل پرخاشگرانه است.
این پرخاشگری برآمده از دو انگیزه ناهشیار و مرتبط با هم است، یکی درباره «ندانستن» و دیگری درباره چیزی که «می‌دانید».
نخستین انگیزه، تمایل به سرپوش گذاشتن بر کمبودهاست. یعنی، هنگامی که دیگران، به ویژه پدر و مادر فرد، به طور مداوم در آموزش چگونگی «کارکرد» جهان (هم از نظر مکانیکی و هم از نظر هیجانی)، به شیوه‌ای دلسوزانه و عاقلانه، به او ناکام می مانند، احساس بی‌کفایتی و حقارت به آسانی در فرد رشد می‌کند. فرد، شرمنده از چیزهایی که نمی‌داند، می‌خواهد این احساس دردناک را به گونه‌ای پنهان کند.
انگیزه دوم، ناشی از دانستن این است که یکنفر به نوعی باعث ناکامی شما شده است. اگر به پدر و مادرتان دروغ می‌گویید به خاطر این است که از ته قلبتان می‌دانید که آن‌ها امنیت خانوادگی مورد نیازتان را تأمین نمی‌کنند. اگر به معلم یا رئیستان دروغ می گویید به خاطر این است که می‌دانید آن‌ها حق مورد انتظار شما را نمی دهند. اگر به دوستانتان دروغ می‌گویید به خاطر این است که می‌دانید آن‌ها آنچه می‌خواهید (همدردی، عاطفه یا هر چیز دیگر) را به شما نمی‌دهند.
بنابراین، در یک جنگ روان‌شناختی، دروغ‌های شما به مثابه اسلحه‌ای است برای آسیب‌رساندن به کسانی که شما را ناراحت کرده‌اند. یعنی هنگامی که فردی به طور جدّی شما را تهدید می‌کند، شما احساس ناراحتی، شرم و ترس می‌کنید. آنگاه، به عنوان یک پاسخ خشمگینانه، برای پنهان کردن این احساس، دروغ می‌گویید.
حتی یک دروغگوی بیمارگون نیز در ته قلبش تمایل به خوبی و صداقت دارد امّا به دلیل زخم‌های دردناک هیجانی، تصوّر می‌کند که دنیا هرگز دردهای او را به رسمیت نشناخته یا نخواهد شناخت. و در نتیجه او برای پنهان کردن آن دردها از خودش، تمام دروغ‌هایی که می‌تواند را به هم می‌بافد تا به سوی دنیا پرتاب کند. متاسفانه این دروغ‌های او همانقدر که دیگران را ناراحت می‌کند، در نهایت، خودش را نیز ناراحت خواهد کرد.

ترس از صداقت

بسیاری از افراد در مقابل ایده صداقت هیجانی، از ترس پیامدهای اجتماعی آن، مقاومت می‌کنند. مثلاً می‌گویند: «اگر من با دیگران صادق باشم، آن‌ها مرا طرد می‌کنند و من محبت و عشق آن‌ها را از دست خواهم داد.» تنها حرفی که در پاسخ به این اظهار نظر می‌توان گفت این است که اگر دیگران به خاطر صداقتتان شما را طرد می‌کنند، مطمئن باشید که محبت آن‌ها به درد شما نمی‌خورد. آن چیزی که می‌ترسید بر اثر صداقت داشتن از دست بدهید، تصوّر و خیال عشق و محبّت دیگران است. بدین ترتیب، با صداقت داشتنتان چیزی را از دست نمی‌دهید زیرا هم‌اکنون نیز آن را در اختیار ندارید. به این موضوع فکر کنید.

گفتار درمانی کودکان

گفتار درمانی کودکان

fیادگیری زبان یکی از حساس ترین و در عین حال شیرین ترین مراحل زندگی کودک است، درست وقتی کودک اولین کلمات را بر زبان می آورد، شور و شوق پدر و مادر به اوج خود می رسد و آن ها خشنود از توان کودک برای بیان کلمات و اصوات می کوشند او را برای حرف زدن بیشتر تشویق کنند. واقعیت این است که این مرحله از زندگی کودک نیز بسیار حیاتی و مهم است و توجه نکردن به مشکلاتی که ممکن است رخ دهد می تواند تبعات بسیاری در پی داشته باشد.

بسیاری از والدین با مشکلاتی نظیر تاخیر در تکلم کودک، لکنت زبان و نداشتن تمرکز و توجه در کودک خود روبه رو شده اند و به شیوه های سنتی برای رفع این مشکل اقدام کرده اند. همان شیوه هایی که در گذشته رایج بود مانند خوراندن تخم کبوتر و یا جوشانده های گیاهی برای باز شدن زبان کودک و امثال این ها.اما آیا مشکلات گفتاری کودک به شیوه های سنتی قابل رفع است؟ آیا راه دیگری برای کم کردن عوارض این مشکلات که ممکن است تا دوران بزرگسالی ادامه پیدا کند وجود ندارد؟ چگونه می توان اختلالات گفتاری کودکان را شناسایی کرد؟ برای یافتن پاسخ این سوالات بهتر است ادامه مطلب را بخوانید.

● گفتار درمانی چیست؟

برای آشنایی با این رشته که در دانشگاه های علوم پزشکی تدریس می شود از سعیده احمدی کارشناس ارشد گفتاردرمانی کمک گرفتیم. وی درباره این رشته تحصیلی می گوید: کار اصلی در این رشته آسیب شناسی گفتار و درمان است و در واقع کارشناسان گفتار درمانگر به ارائه خدمات به مردم می پردازند.کار یک گفتار درمانگر ارزیابی اختلال گفتاری، تشخیص و درمان است. کارشناسان این رشته واحدهای مختلفی از جمله آناتومی سر و گردن، بیماری های مغز و اعصاب، آسیب شناسی های گفتار و زبان را می گذرانند. هم چنین بررسی اختلالات گفتاری ناشی از شکاف کام، لکنت، اختلالات تلفظی و اختلال در خواندن و نوشتن بر عهده گفتار درمانگرهاست.خوب است بدانید که بیشتر بچه هایی که به Dyslexia مبتلا هستند، دیر به حرف می آیند آن ها پس از رفتن به مدرسه به خاطر کسب نکردن مهارت های لازم گفتاری نمی توانند همانند همسالان خود در مدرسه موفق باشند. آن ها اغلب نمی توانند کلمات را بخش کنند و تبحر کافی در گفتار و زبان ندارند. به همین دلیل بیشتر در یادگیری حروف و نوشتن کلمات دچار مشکل می شوند.گفتار درمانگرها همچنین می توانند به افرادی که از تارهای صوتی خود بد استفاده می کنند مثل راننده ها و معلمان کمک کنند.

آن ها اغلب پس از ارجاع به متخصص گوش و حلق و بینی تحت درمان قرار می گیرند، اکثر این افراد دچار نودول تار صوتی یا پولیپ هستند که با تمرینات گفتاردرمانی قابل رفع است.گاهی اوقات هم در صورت بزرگ بودن سایز نودول بیمار نیاز به جراحی پیدا می کند.احمدی ادامه می دهد: در مبتلایان به سرطان حنجره و پس از انجام عمل برداشتن حنجره، گفتار درمانگرها به آن ها آموزش می دهند که از هوایی که در مری حبس می کنند برای ایجاد صوت و گفتار استفاده کنند. همچنین بچه های کم شنوا نیز پس از گرفتن سمعک به فارغ التحصیلان گروه شنوایی ارجاع می شوند و سپس توسط گفتاردرمانگرها تحت درمان قرار می گیرند. بچه های کم شنوا اغلب چون صداها را نمی شنوند، صداها و محرک های صوتی را نمی شناسند و نمی دانند باید نسبت به آن ها واکنش نشان دهند. به این ترتیب پس از آمادگی اولیه برای شناسایی صداها و تمایز قائل شدن بین آن ها و تشخیص صداهای محیطی و گفتاری، گفتار درمانگر به کودک در تولید اصوات و ادای کلمات کمک می کند. اغلب این کودکان چون از محیط اطراف قادر به یادگیری نیستند از نظر جمله سازی و بیان کلمات و حروف مشکل دارند و گفتار درمانگر روی تمام اجزای زبان با آن ها کار می کند و تلاش می کند ارتباط کلامی کودک با اطراف را فراهم کند.

همچنین در مورد افراد بزرگسالی که در اثر سکته یا ضربه مغزی دچار مشکل گفتاری و یا درک گفتاری می شوند، برخلاف تصور عموم، خانواده ها باید به این افراد که فقط توانایی گفتاری و یا درک زبانی را از دست داده اند احترام بگذارند زیرا آن ها از نظر عقلی و درک و فهم دچار مشکل نشده اند. عامه مردم متاسفانه تصور می کنند فردی که دچار ضربه مغزی شده و توانایی زبانی اش را از دست داده حتما دچار ضایعات مغزی شده ،عقلش را هم از دست داده است. خوب است بدانید گفتار درمانگرها می توانند به این افراد کمک کنند و پس از ارزیابی اولیه تحت درمان قرار می گیرند. داشتن سواد و اطلاعات زبانی و پرحرف بودن می تواند به درمان این بیماران کمک شایانی کند.

● گفتاردرمانی و کودکان

به نظر می رسد یکی از مهم ترین حوزه های مداخله گفتاردرمانگرها حوزه کودکان باشد به ویژه کودکانی که دیر به حرف می آیند. به گفته احمدی یک کودک به صورت طبیعی در سن یک سالگی باید به طور متوسط ۳ کلمه یاد داشته باشد. او در سن ۵/۱ سالگی ۲۰ کلمه یاد می گیرد تا ۲سالگی ۵۰ کلمه و تا ۳ سالگی ۹۰۰کلمه یاد خواهد داشت.کودک در ۲ سالگی کم کم عبارات ۲کلمه ای را بیان می کند و در ۳ سالگی باید بتواند جمله بگوید و گفتار یک کودک ۴ ساله باید شبیه گفتار یک فرد بالغ باشد، کودکانی که از این مدل فاصله دارند، باید حتما به مراکز گفتاردرمانی مراجعه کنند و تحت مشاوره قرار بگیرند، در ارزیابی ها مشکل کودک از چندین جهت مورد بررسی قرار می گیرد و اگر کودک مبتلا به اختلال یادگیری باشد باید تحت درمان قرار گیرد.

از آن جا که این اختلال مجموعه ای از چند نشانه است معمولا همراه با مشکل در مهارت های دستی، حرکتی و نداشتن تمرکز و توجه در کودک بروز پیدامی کند و سپس به کار درمانگر معرفی می شود تا تحت درمان قرار بگیرد.متاسفانه در فرهنگ ما هنوز استفاده از گفتاردرمانی رایج نشده و بسیاری از این مشکلات کودکان هرگز برطرف نمی شود. در اغلب خانواده ها با این توجیه که یکی از اعضای خانواده و یا فامیل دیر به حرف آمده از مراجعه به پزشک خودداری می کنند. در صورتی که اگر به پیشینه آن فرد مراجعه کنیم متوجه می شویم که نتوانسته ادامه تحصیل دهد در حالی که از نظر بهره هوشی ضعیف نبوده است بلکه اختلال یادگیری او هرگز شناسایی و برطرف نشده و از این رو هرگز در تحصیل موفق نبوده است.اغلب کودکان مبتلا به اختلال یادگیری پس از ورود به مدرسه دچار مشکل می شوند و نمی توانند مانند همسالان خود درس بخوانند. در صورتی که در مراجعه به گفتاردرمانگرها این مشکل آن ها به کلی قابل رفع است و آن ها می توانند همانند سایر بچه ها درس بخوانند، به شرط این که به موقع والدین آن ها مراجعه کنند و مشکل کودک خود را پی گیری کنند.

● توصیه به والدین

بسیار مهم است که بدانیم برای این که بچه ها زودتر حرف بزنند باید با آن ها بیشتر حرف بزنیم. در واقع هرچه اطلاعات گفتاری و زبانی بیشتری به آن ها بدهیم محرک های بیشتری به مغز آن ها داده ایم. توصیه اکید ما این است که مادران هر قدر می توانند با بچه ها حرف بزنند حتی در دوران نوزادی، متاسفانه بسیاری از مادران فکر می کنند نوزاد چیزی نمی فهمد پس حرف زدن با او بیهوده است در صورتی که او با شنیدن حرف ها قادر به حرف زدن می شود. بنابراین حرف زدن با کودک و ارائه محرک های کلامی مانند نوار و قصه های کودکان می تواند در توانایی گفتاری کودکان موثر باشد.وی ادامه می دهد از آن جا که سیستم شنوایی کودک از دوران جنینی کامل است و مادر می تواند با دادن محرک های صوتی نوزاد را آماده کند مادران باردار باید از استرس های طولانی خودداری کنند زیرا ممکن است به ابتلای کودک به اختلال یادگیری منجر شود. از طرفی نقش تغذیه نیز بسیار مهم است. همچنین خواندن کتاب های شعر به خاطر آهنگین بودن آن ها بسیار موثر است. مادر در واقع اولین معلم کودک است و می تواند با خواندن شعر توانایی کلامی و گفتاری کودک را افزایش دهد. قافیه شعر در واقع تشخیص صداهای مشابه برای کودک را فراهم می کند. شعر خواندن باعث می شود گوش کودک به قافیه عادت کند و زیربنای یادگیری خواندن و نوشتن از همین جا گذاشته می شود. آگاهی واج شناسی باعث می شود کودک بتواند کلمات را به صداهای تشکیل دهنده آن بشکند. ناتوانی کودک در این حوزه باعث اختلال خواندن و نوشتن او در مدرسه می شود. بنابراین نقش مادر از این رو بسیار استثنایی است زیرا مادری که برای کودکش لالایی می خواند در واقع زیربنای توانایی گفتاری و کلامی او را می گذارد.

● لکنت زبان

لکنت زبانی که به صورت مکث، گیر و تکرار حروف هنگام گفتار بروز پیدا می کند از علائم لکنت است. لکنت اغلب در کودکان ۵/۲تا ۶ ساله خودش را نشان می دهد و به ندرت در کودکان بالای ۶ سال بروز پیدا می کند و اغلب با یک شوک که می تواند ترس، شادی غیرمنتظره، هیجان اضطرابی باشد آغاز می شود.احمدی در توصیف لکنت توضیح می دهد: معمولا وقتی بچه شروع به گفتن جملات پیچیده می کند لکنت آغاز می شود. برای همین است که اغلب والدین می گویند بچه من خوب حرف می زد اما چشمش کردند! در صورتی که لکنت درست وقتی کودک شروع به پیچیده حرف زدن می کند، آغاز می شود. درست مثل راه رفتن کودک که در ابتدا بارها به زمین می افتد تا یاد می گیرد بدون زمین خوردن راه برود، لکنت هم نتیجه پیشرفت زبانی کودک است زیرا گفتار عملی بسیار پیچیده و حاصل هماهنگی دقیق بین بخش زبانی در مغز و بخش های حرکتی اندام های گفتاری است.

بنابراین کودکی که می خواهد حرف بزند باید پس از انتخاب واژه ها در قسمت گیج گاهی مغز، آن ها را به قسمت جلوی مغز ببرد و الگوی حرکتی کلمات را بریزد. یعنی قسمت های زبان و حنجره باید تکان بخورد تا کلمه ادا شود. از این رو است که می گوییم همه بچه ها گاهی دچار ناروانی طبیعی می شوند که نگران کننده نیست. والدین باید هوشیار باشند که فرصت کافی به کودک برای اتمام کلمه یا جمله بدهند. او را سرزنش نکنند و از هول کردن او بپرهیزند. به چشم های او نگاه کنند و او را مطمئن کنند که وقت کافی برای شنیدن حرف های او دارند، گاهی افکار در ذهن کودکان علت لکنت است و این زمانی است که کودک حرف برای گفتن دارد اما دامنه لغتش برای بیان آن ها پایین است، هرچه دامنه لغت کودک بیشتر شود احتمال لکنت زبان او کمتر می شود.