ضرورت ارتقاي سلامت جنسي زنان در ايران

گفت‌وگو با دكتر عفت مرقاتي خويي، متخصص رفتارشناسي جنسي-رفتار جنسي در جامعة ما موضوعي است كه نمي‌توان درباره‌اش صحبت كرد. «زبان سكوت»، به عقيدة من، بين مردم ما، به‌ويژه زنان، زبان مناسب رفتار جنسي است. اين ادعا مبني بر نتايج تحقيقاتم است. البته نمي‌خواهم اين نتايج را به كل قشرهاي جامعه تعميم بدهم. مي‌توان گفت كه بيشتر متخصصان مسائل جنسي حتي نمي‌دانند كه مددجويانشان براي بيان مشكلات جنسي‌شان از چه الفاظ و واژه‌هايي استفاده مي‌كنند. در ملاقات پزشك و بيمار، آنها در دو وادي متفاوت سير مي‌كنند. چيزي كه ما متخصصان از كتب پزشكي غربي آموخته‌ايم با زبان و درك عموم مردم فاصله دارد.

خانم دكتر مرقاتي خويي، شما كه به‌عنوان ماما مشغول به كار بوديد، چطور به رشتة رفتارشناسي جنسي علاقه‌مند شديد و در خارج از ايران در اين رشته ادامة تحصيل داديد؟
○ اجازه بدهيد اول رفتارشناسي جنسي يا سكسولوژي را تعريف كنم. اين رشته علم شناخت مفاهيم و رفتارهاي جنسي است و به دو شاخه تقسيم مي‌شود: يكي شاخة پزشكي كه بيشتر روي فيزيولوژي، آناتومي، پاسخ‌هاي جنسي و اختلالات جنسي تأكيد دارد، و شاخه‌اي كه بر ابعاد فرهنگي و اجتماعي رفتارهاي جنسي تأكيد دارد و امروزه بيشتر موردنظر محققان و نظريه‌پردازان است. من حدود 16 سال پيش، در دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي، مامايي خواندم. بعد وارد رشتة بهداشت مادر و كودك در مقطع فوق‌ليسانس در دانشگاه علوم پزشكي ايران شدم. همزمان با تحصيل در مقطع فوق‌ليسانس، به كار در زمينة مامايي هم مشغول بودم. در حين كار مامايي، به‌تدريج متوجه شدم كه بسياري از زوج‌هايي كه به من مراجعه مي‌كنند با مشكلاتي فراتر از آنچه در مورد بدنشان و دستگاه توليدمثلشان مي‌گويند درگيرند كه قادر به بيانش نيستند. مثلاً زني بارها و بارها با شكايت ترشح واژينال مراجعه مي‌كند و عنوان مي‌كند كه چقدر اين موضوع برايش ناراحت‌كننده است. با پيگيري‌هاي مكرر، هيچ علامت باليني مشاهده نمي‌شود. به‌نظر مي‌رسد كه مشكل بايد چيز ديگري غير از ترشح واژينال باشد، آنچه مسئله را بغرنج مي‌كند اين است كه او نمي‌تواند دربارة مشكلش صحبت كند و با ابراز مشكلي ديگر سعي مي‌كند مشكل جنسي خود را مخفي كند. خوب چگونه بايد مشكلات جنسي افراد كشف شود و چگونه بايد به مردم در اين زمينه كمك كرد؟ در كتب مرجع زنان و مامايي، مطالب زيادي در مورد مشكلات جنسي زنان نوشته شده است. مثلاً يكي از مشكلاتي كه ممكن است باعث اختلال جنسي شود، شُلي بيش از حد واژن است. اما آيا چنين جوابي مشكل زني را كه در جنوبي‌ترين منطقة تهران به مطب شما مراجعه مي‌كند حل خواهد كرد؟ بنابراين من به اين نتيجه رسيدم كه بايد مفاهيم و مشكلات جنسي زنان كشورمان از دريچة ديد خودشان بررسي شود. افكار، عقايد و فعاليت‌هاي جنسي افراد به عوامل متعددي وابسته است كه از مهم‌ترين آنها فرهنگ و جامعه است. نقطة شروع حركت من دورة فوق‌ليسانس بود. تحقيقي را در مورد رضايت جنسي زنان انجام دادم. جمعيتي از زنان را با مشخصات جغرافيايي‌ـ‌اجتماعي متفاوت در دو گروه راضي و ناراضي از روابط جنسي بررسي كردم. نتايج جالبي هم به‌دست آوردم.


تحصيل و فعاليت در رشتة رفتارشناسي جنسي با ساير رشته‌ها چه تفاوت‌هايي دارد؟
○ آلفرد كينزي (Alfred Kinsey)، از اولين پيشتازان سكسولوژي، وقتي به اين رشته علاقه‌مند شد و خواست وارد اين حرفه شود، استادش، ويليام مستر (William Master)، توصية جالبي به او كرد و گفت كه براي خواندن اين رشته در درجة اول بايد بالاي 40 سال بود، ثانياً، بايد در يك رشتة ديگر گروه پزشكي مهارت كسب كرد و ثالثاً، در ميان مردم آن جامعه اعتبار و مقبوليت داشت. يعني رفتارشناسي جنسي رشته‌اي نيست كه هركسي بتواند وارد آن شود. متخصص رفتارشناسي جنسي بايد با مردم و براي مردم كار كند، چون با دنياي بسيار پيچيدة جنسي آنها سروكار دارد. دكتر كينزي در ابتدا بر روي رفتارهاي جنسي مردان مطالعه كرد و به اين نتيجه رسيد كه رفتارهاي جنسي انسان‌ها فقط آن چيزي نيست كه خودشان گزارش مي‌دهند، بلكه آنان رفتارهايي در زندگي جنسي خود دارند كه گزارش نمي‌دهند يا دركشان از يك رفتار جنسي بخصوص منطبق با سؤالات پرسيده‌شده نيست. كينزي كشف كرد كه مفاهيم و رفتارهاي جنسي متأثر از ساختار فرهنگي‌ـ‌اجتماعي جوامع است.


اين نظريه فقط در مورد رفتارهاي جنسي مردان صادق است؟
○ قطعاً نه. مفاهيم، ادراكات و رفتارهاي جنسي كاملاً وابسته به جنس است. مطالعة اول دكتر كينزي در مورد رفتارهاي جنسي مردان بود، چون در آن زمان مخالفت‌هاي زيادي با مطالعة رفتارهاي جنسي زنان مي‌شد. بالاخره او موفق شد در اواخر زندگي خود روي زنان هم كار كند. اما فرصت پيدا نكرد كه كتابش را در اين زمينه به اتمام برساند. به اين ترتيب، در 1960ـ1970 ميلادي، جنبش جنسي در دنياي غرب شكل گرفت. نظريه‌پردازان به اين نتيجه رسيدند كه مفاهيم و رفتارهاي جنسي كه در قالب جنسيت، توليدمثل، خانواده، اجتماعي شدن فرد، عشق و رابطة جنسي توصيف مي‌شود، بايد در جوامع و فرهنگ‌هاي مختلف جداگانه بررسي شود، چون مسائل جنسي در قالب فرهنگ شكل مي‌گيرد.


بنابراين مفاهيم و واژه‌هاي جنسي معاني جهاني ندارند؟
○ جان سيمون (John Simon) و ويليام گانيون (‌William Gagnon) دو جامعه‌شناس امريكايي بودند كه، در 1960، نظرية جديدي در اين زمينه ارائه دادند. بر مبناي اين نظريه، ادراكات و رفتارهاي جنسي افراد يك جامعه در قالب يك «نمايشنامة فرهنگي» توصيف مي‌شوند. لذا نمايشنامة جنسي در دنياي غرب كاملاً با جامعة غيرغربي متفاوت است و هيچ‌گاه نمي‌توان، براساس مفاهيم جنسي جامعة غرب، مثلاً ادراكات جنسي زن ايراني را تفسير كرد. هدف من از توضيح اين نظريه‌ها تأكيد بر اين نكته است كه ما به‌عنوان ايراني در جامعة خودمان ساختار و نمايشنامة جنسي خاصي داريم كه بايد كشف شود وگرنه نخواهيم توانست در اين زمينه به هموطنانمان كمك كنيم.


رسيدن به چنين نگرشي در جوامع در مورد مسائل جنسي چه اهميتي دارد؟
○ اگر متخصصي ساختار فرهنگي‌ـ‌اجتماعي مسائل جنسي را درك نكند، ممكن است نتواند به درمان اختلالات جنسي هم كمك كند.


يعني تنها با در نظر گرفتن ساختار فرهنگي‌ـ‌اجتماعي مسائل جنسي، مي‌توان به درمان مبتلايان به اختلالات جنسي پرداخت؟
○ البته اختلالات جنسي‌اي كه علائم باليني دارند، مانند نارسايي‌ها و مشكلات فيزيكي دستگاه تناسلي، به‌راحتي تشخيص داده و درمان مي‌شود (البته اگر بيمار به ما مراجعه كند!)، اما مشكلات جنسي افراد فراتر از مشكلات جسمي است. فرض كنيد كه زني دچار واژينيسموس است. تا زماني كه ما كشف نكنيم كه درك اين زن از واژن و نزديكي چيست، چطور مي‌توانيم او را راهنمايي كنيم؟ همة زنان جامعة ما كه براي بيان مسائل جنسي‌شان از زبان تخصصي پزشكي استفاده نمي‌كنند. اگر متخصصي زبان مصطلح زنان و ساختار فرهنگي رفتار جنسي را در جامعه‌اش نداند، هرقدر هم كه پزشك متبحري باشد، نمي‌تواند به بيمارش كمك كند.


منظورتان از زبان رفتار جنسي چيست؟
○ رفتار جنسي در جامعة ما موضوعي است كه نمي‌توان درباره‌اش صحبت كرد. «زبان سكوت»، به عقيدة من، بين مردم ما، به‌ويژه زنان، زبان مناسب رفتار جنسي است. اين ادعا مبني بر نتايج تحقيقاتم است. البته نمي‌خواهم اين نتايج را به كل قشرهاي جامعه تعميم بدهم. مي‌توان گفت كه بيشتر متخصصان مسائل جنسي حتي نمي‌دانند كه مددجويانشان براي بيان مشكلات جنسي‌شان از چه الفاظ و واژه‌هايي استفاده مي‌كنند. در ملاقات پزشك و بيمار، آنها در دو وادي متفاوت سير مي‌كنند. چيزي كه ما متخصصان از كتب پزشكي غربي آموخته‌ايم با زبان و درك عموم مردم فاصله دارد. همان‌طور كه قبلاً اشاره كردم، بدون كشف زبان، ساختار و قالب‌هاي فرهنگي رفتار جنسي در جامعه‌مان، كمك به مردم در امور جنسي آنان مشكل خواهد بود.


كشف ساختار فرهنگي‌ـ‌اجتماعي مسائل جنسي زنان چه كمكي به توانمندسازي آنان خواهد كرد؟
○ درك ارتباط بين جنس و روابط جنسي، به‌نظر من، كمك زيادي به زنان خواهد كرد. بدينوسيله چگونگي درك زنان از بدن خودشان و افكار جنسي و ارضاي مردان و رفتارهاي جنسي‌شان قابل بررسي و تفسير است. من مطمئن نيستم زنان ما در زندگي روزمرة خود به اين موضوعات توجه خاص داشته باشند. شايد چنين متصور است كه مسائل جنسي زنان محدود به ارضاي خواسته‌هاي جنسي مردان است و لاغير. اگر اين ارتباط جدي گرفته نشود، زنان فقط «بدن‌هاي سكسي» خواهند بود و مسائل جنسي‌شان هم محدود مي‌شود به توليدمثلشان. زنان زيادي به مرحلة توليدمثل نمي‌رسند و يا نمي‌خواهند توليدمثل داشته باشند، اما هويت جنسي دارند.


ايدز يك بيماري جسمي است، چگونه آن را با شناخت زبان رفتار جنسي زنان مرتبط مي‌دانيد؟
○ درست است. ايدز بيماري‌اي در حوزة پزشكي است. اما درك افراد از اين بيماري در برخورد آنان با مشكل مؤثر است. براي تغيير رفتار و ارتقاي سلامت جنسي و پيشگيري از بيماري‌هاي انتقالي جنسي (STDs) در بين افراد، بايد ساختار جنسي و باورهاي آنان را كشف كرد. گفتن اين جمله به مردم كه ايدز خطرناك و كشنده است كافي نيست. بايد آنها را توانمند كنيم رفتارهاي جنسي بي‌خطر و سالمي داشته باشند. بايد به زنانمان آگاهي و قدرت مذاكره با مردان در مورد ارتباطات جنسي‌شان را بدهيم تا مثلاً بتوانند، درصورتي‌كه رابطة جنسي حفاظت‌نشده به آنها پيشنهاد مي‌شود، از آن اجتناب كنند و يا شريك جنسي خود را مجاب به استفاده از كاندوم كنند. درگير كردن مردم در مبارزه با بيماري‌هاي انتقالي جنسي الزامي است. حركتي كه در بسياري از كشورهاي پيشرفته، در مبارزه با ايدز، آغاز شده است.


چطور مي‌توانيم ساختار فرهنگي‌ـ‌اجتماعي مسائل جنسي زنان كشورمان را بشناسيم؟
○ تا زماني كه وارد زندگي حقيقي جنسي زنان كشورمان نشويم، و به آنها قدرت بيان آزاد دغدغه‌هاي جنسي‌شان را ندهيم نمي‌توانيم به اين هدف برسيم. بايد با تحقيقات بنيادي ـ كيفي كشف كنيم كه زنان ما دربارة مسائل جنسي چه فكر مي‌كنند و دنياي حقيقي جنسي‌شان چگونه شكل مي‌گيرد. اين واقعيت را هيچ پزشك يا متخصصي نمي‌تواند به‌تنهايي با نشستن در مطب كشف كند. متخصصان ما بايد وارد جامعه شوند و ببينند مردم چه مفاهيمي را در اين مورد استفاده مي‌كنند و رفتارهاي جنسي‌شان براساس كدام نمايشنامة جنسي شكل مي‌گيرد.


در مقام يك متخصص، وضعيت بهداشت جنسي زنان ايران را، در مقايسه با ساير كشورها، چطور ارزيابي مي‌كنيد؟
○ برخلاف تصور بسياري از مردم ما، بهداشت جنسي محدود به بيماري‌هاي عفوني و ساير بيماري‌هاي جنسي نيست. رضايت جنسي و داشتن زندگي جنسي خوب و سالم هم جزء بهداشت جنسي است. براساس تجربة كاري و تا جايي كه اطلاع دارم، هنوز برنامه‌ها و طرح‌هاي مراقبتي منظمي براي كنترل بيماري‌هاي عفوني در اثر تماس جنسي، بين زنان ايراني، اجرا نشده يا اگر شده آن‌قدر جامع و كامل نبوده كه باعث بهبود زندگي جنسي زنان شود. تاكنون در كشورمان به مستندي در اين زمينه برنخورده‌ام. اگر تحقيق و مطالعه‌اي هم انجام شده، محدود و انتشارنيافته است، به چند علت: اولاً، از نظر فرهنگي و اجتماعي پذيرفته شده كه نبايد دربارة مسائل جنسي صحبت كرد، ثانياً، اين تفكر وجود دارد كه مسائل جنسي زنان با آبروي خانواده و شخصيت اجتماعي آنها عجين شده است و بايد كاملاً محرمانه و محفوظ بماند. البته اين احتمال هم وجود دارد كه زنان ما نمي‌خواهند بپذيرند كه پديدة جنسي جزئي از هويت، و مسائل جنسي بخش مهمي از زندگي آنهاست. بنابراين تا زماني كه مشكلي در اندام‌هاي تناسلي‌شان و وضعيت باروري پيدا نكنند به متخصص مراجعه نمي‌كنند.


پس زني هم كه مبتلا به بيماري نيست بايد براي صحبت در مورد مسائل جنسي به متخصص مراجعه كند.
○ ببينيد، نياز به مراجعه به متخصص يا مشاوران بهداشتي نبايد فقط در اثر ابتلا به عفونت‌هاي جنسي انتقالي از راه تماس جنسي باشد. هر زني هنگامي كه احساس كند بهداشت جنسي‌اش به خطر افتاده است، بايد به فكر باشد. مثلاً اگر هيچ لذتي از رابطة جنسي‌اش نمي‌برد، اين يك مشكل است. در تحقيقم در 1996 به اين نتيجه رسيدم كه 2/36 درصد زنان شاغل از روابط جنسي‌شان ناراضي‌اند، اما چند درصد آنها از متخصصان كمك مي‌گيرند؟ مسئلة ديگر اجبار جنسي است كه مردان بر همسرانشان اعمال مي‌كنند. در ايران، هيچ آماري نداريم كه درصد زنان تحت اجبار جنسي را نشان بدهد.


فكر مي‌كنيد چرا تاكنون تحقيقي در اين زمينه انجام نشده؟
○ متأسفانه به‌نظر مي‌رسد كه بسياري از زنان ما هنوز فرق اجبار جنسي و وظيفة جنسي را نمي‌دانند. تعداد نه‌چندان كمي از زناني كه پيش من مي‌آيند معتقدند كه پاسخ جنسي به همسر جزء وظايفشان است. وظيفه يعني اينكه هرچه از اين زن درخواست مي‌شود بدون چون‌وچرا اجرا كند، چون مي‌خواهد وظيفه‌اش را خوب انجام دهد. در چنين شرايطي، به‌دست آوردن آمار صحيح از ميزان شيوع اجبار جنسي و يا تجاوزها مشكل خواهد بود. در نتيجه، بسياري از زنان ما دچار مشكلات جنسي‌اند، اما آن را جزء مسائل بهداشتي‌شان نمي‌دانند و به متخصص مراجعه نمي‌كنند. البته حركتي در جهت ارتقاي سلامت جنسي زنان در ايران شروع شده كه اميدوارم موفقيت‌آميز باشد.


خانم دكتر، بررسي مجزاي مسائل جنسي زنان را امتياز مي‌دانيد يا ضرورت؟
○ ضرورت است. تا زماني كه ما قدرت تشخيص و تصميم‌گيري را به خود زنان ندهيم، نمي‌توانيم جلو برخي معضلات اجتماعي را در زمينة بهداشت جنسي بگيريم، مثلاً نمي‌توانيم از وقوع آزارهاي جنسي پيشگيري كنيم. دختر نوجوان 13، 14 ساله بايد در مورد بدنش و مسائل جنسي خودش اطلاعات كافي داشته باشد تا در زمان مواجهه با مشكل تصميم درستي بگيرد. فرض كنيد كه مادر به دخترش بگويد كه نبايد در مورد مسائل جنسي فكر كند و حرف بزند. درصورتي‌كه اين دختر در كوچه و خيابان و حتي در خانه مورد آزار جنسي قرار بگيرد، به دو دليل نمي‌تواند واكنش مناسب از خود نشان دهد: اولاً، چون اطلاعات و ذهنيتي در اين مورد ندارد، درك نمي‌كند كه تحت آزار جنسي قرار گرفته است؛ ثانياً، با پنهان كردن موضوع، درصدد حفظ آبروي خود و خانواده برخواهد آمد. در نتيجه در ايران هم مثل جوامع مشابه موارد بسياري از آزارهاي جنسي احتمالاً هرگز گزارش نمي‌شوند. تجاوز و آزار جنسي از معضلات بزرگ اجتماعي است و با سلامت جنسي افراد ارتباط دارد، كه فقط با آگاهي دادن و توانمندسازي زنان و بررسي مسائل جنسي به‌طور جدي و مستقل قابل پيشگيري است.


در چنين شرايطي، چه بايد كرد؟
○ همان‌طور كه اشاره كردم، ابتدا بايد ساختار فرهنگي‌ـ‌اجتماعي مسائل جنسي را مشخص كنيم. با توجه به ارزش‌هاي فرهنگي و اجتماعي و مذهبي، تعريف صحيحي از آموزش‌هاي جنسي در سطوح مختلف داشته باشيم. سپس آموزش‌هاي مدون و برنامه‌هاي منظمي را به اجرا گذاريم.■

منبع :سلامت نیوز


مشاوره قبل از ازدواج

مشاوره قبل از ازدواج

ازدواج به عنوان مهمترين و عالي ترين رسم اجتماعی، برای دستيابی به نيازهای عاطفی و امنيتی بزرگسالان، همواره مورد تاييد و تاٌکید بوده است. ازدواج رابطه ای انسانی، پيچيده، ظريف و پويا است که از ويژگيهای خاصی برخوردار است. معتقدند که هر چه تقاضای ازدواج در جامعه بيشتر شود، شادابی و سرزندگی جامعه افزونتر خواهد شد. انتخاب همسر و انعقاد پيمان زناشويي، هم نقطه عطفی در رشد و پيشرفت شخصی تلقی می شود و بی ترديد يکی از مهم ترين تصميم هایی است که در طول زندگی خود می گيريم. آينده ما در معرض چالشهای فراوانی است: شور و شوق ها، کشمکش ها، مسأله تنظيم خانواده، تربيت کودکان و مسئوليت های پیش رو . تعجب آور است که با وجود اشتياق فراوان برای ازدواج درصد بالا و روزافزونی از ازدواج ها به طلاق ختم می شوند.
شايد شما هم مانند بسياری از زوج ها، پيش از ازدواج، نياز به آماده سازی و آموزش قبل از ازدواج را احساس نمی کنيد، اما دلايل زيادی وجود دارد که برای فرايند آماده سازی بايد وقت و انرژی صرف شود.
عشق شما به يکديگر، حتماً منحصر به فرد و خاص است؛ اما دقت کنيد که اين عشق تنها بخشی از فرايند ازدواج است. نقش شما در ازدواج حفظ اين عشق است. عاشق شدن تجربه ای شيرين و مهم است؛ اما برای برپايي ازدواجی موفق چيزی بيش از عشق لازم است. با اين که عشق نيرويي پيوند دهنده است و افراد را به وحدت می-رساند؛ اما حتی در اين صورت هم، بايد درباره اين عشق و شکوفايي و تداوم آن، نکات بيشتری فرا بگيريد.
اگر توجه کرده باشيد می بينيد افرادی که دوره نامزدی را می گذرانند، هرچه که به زمان برگزاری مراسم ازدواج نزديک تر می شود وقت و هزينه زيادی را صرف انجام مراسم عروسی که تنها يک يا دو روز به طول می انجامد می کنند؛ در حاليکه بايد انرژی خود را برای آموختن اصول پويای ازدواج و بالا بردن مهارتهای لازم برای همسر شدن و پدر يا مادر شدن به کار ببندند و متاسفانه اين اشتباه بزرگ جوانان ماست.
در جامعه ما برای ازدواج کافی است دو نفر را که در شرف ازدواج هستند در نظر بگيريد (شاید خودتان)؛ اگر عاشق هم بوديد که چه بهتر و اگر هم نبوديد فکر می کنید اشکالی ندارد طی چند جلسه با هم آشنا خواهيد شد! بعد هم ازدواج خواهيد کرد و روزی که شايد سال ها منتظرش بوديد فرا خواهد رسيد. مراسمی باشکوه برگزار خواهيد کرد که هرچه باشکوهتر باشد از نظر شما بهتر است! بعد از آن، شما هستيد و چالشهای فراوان پيش رو و البته غالباً راهنمايي اندک و کمبود آموزش و تجربه که گاه تا پايان زندگی ادامه خواهد يافت.
حال اين شما هستيد که بايد انتخاب کنيد، آيا می خواهيد اين تصميم بزرگ زندگيتان را براساس آنچه هم اکنون می دانيد بگيريد؛ یا بيشتر بينديشيدو برای تدارک ازدواج، حداقل مانند هر امر مهم ديگری برنامه ریزی کنید و مراحل لازم را پشت سر بگذارید.


اکثر زوج هايي که دوره نامزدی را می گذرانند اميد زيادی به آينده دارند. آنها احساس می کنند که "عشق همه چيز را تسخير خواهد کرد". به احتمال زياد اين احساس را شما نیز که در اين دوره به سر می بريد تجربه کرده ايد. اما چگونه می توانيد تضمين کنيد که، مانند ميليونها زوج ديگر در رابطه ای خسته کننده قرار نخواهيد گرفت. رابطه ای که در آن همواره زوج های نابسامان، منتظر وقوع معجزه ای هستندتا آنان را از اين وضعيت ملال آور نجات دهد، و يا با علم به اينکه معجزه ای رخ نخواهد داد، نسبت به اوضاع نابسامان خود به نوعی بی تفاوتی دچار شوند و در بهترين صورت به خود بگويند: "به خاطر خانواده، به خاطر بچه ها، دوستان و ... بايد به زندگی با يکديگر ادامه دهيم". "بايد ظاهر را حفظ کنيم و نگذاريم کسی متوجه وخامت رابطه ما شود".
توجه داشته باشيد که متخصصان علم خانواده معتقدند که چيزهای ديگری به جز عشق نيز برای سعادت زندگی مشترک لازم است و عشق به تنهايي کافی نيست. اغلب زوج ها قبل از ازدواج می انديشند که رابطه شان هميشه عاشقانه، مثبت و عالی باقی می ماند و چيزی نمی تواند اين رابطه را خراب کند. آنها می گويند: ما تعهد می کنيم و به هم قول می دهيم که به يکديگر وفادار بمانيم و همواره حامی يکديگر باشيم و از مشکلاتی که زوج های ديگر را به تنفر و دشمنی می کشاند به دور خواهيم ماند.
شما در اين زمينه چگونه می انديشيد؟ آيا واقعاً می توانيد با وجود مسائلی که به هر حال در هر زندگی رخ می-دهد يک زندگی شاد و رضايت آور داشته باشيد. اگر شما به عنوان يک زوج تصميم نداريد که برای حفظ آرمان-های خود تلاش کنيد و صرفاً برای ازدواج عجله داريد، دير يا زود، به جمع زوج هايي می پيونديد که روابط شان به خشونت و تلخکامی منجر شده است. چه نکات کليدی و هدايت کننده ای برای جلوگيری از اين ناکامی ها وجود دارد؟ راز و رمز يک زندگی شاد، مبهم و پيچيده و دست نيافتنی نيست. شما (زوج جوان) می توانيد اين راز و رمز-ها را – که اکثراً اصولی ساده، اما اساسی اند- بياموزيد و شعله عشق خود را در پرفروغ نگه داريد و روابط عاشقانه پايدار داشته باشيد. بسياری از زوج ها از ميان نابسامانی ها، چالش ها، رنجها و عصبيتها، با کمک همين نکات آموزشی به خوبی گذر می کنند.
با توجه به آمار رو به افزايش طلاق، برای ازدواج هايي با کيفيت مناسب نیاز به آماده سازی احساس می شود. پژوهشگران پس از 50 سال تحقيق و مطالعه در زمينه تعيين و تشخيص عواملی که در دوره آماده سازی قبل از ازدواج می توانند رضايت مندی بعد از ازدواج را پيش بينی کنند، سه دسته اصلی را معرفی کرده اند:
1. عوامل مربوط به تاريخچه هريک از زوج ها مانند: پويايي های خانوادگی هر يک از زوج ها، ميزان رضايت مندی والدين آنها از ازدواجشان، رابطه با پدر و مادر، رابطه با ساير افراد خانواده، عوامل استرس زای خانوادگی، شيوه های حل تعارض والدين، عوامل اجتماعی- فرهنگی مثل ميزان تحصيلات، قوميت، نژاد و ميزان حمايتی که هريک از زوج ها از سوی والدين و دوستان دريافت می کند.
2. صفات و ويژگی هايي که به فرد و شخصيت هر يک از آنها ارتباط دارد به عنوان مثال: مهارت های ارتباطی، سلامت جسمانی و سلامت روانی.
3. فرايندهای ارتباطی و تعاملی بين زوج ها که شامل شباهت های فرهنگی و قومی، مذهبی، موقعيت اجتماعی- اقتصادی، شباهت در نظام ارزشی، نگرش ، مهارت های ارتباطی و مهارت حل مسئله است.
دوره آماده سازی به زوج فرصت می دهد که درباره اين عوامل کليدی بيانديشند. پس در هيجان انگيزترين لحظه زندگی تان که قصد ازدواج داريد، به اين نکته توجه کنيد که چگونگی رابطه تان را کشف کنيد و مهارتهايي را که لازم است فراگيريد تا به کمک آنها بتوانيد با چالشهای گريزناپذير زندگی روبرو شويد و در عين حال شيرينی و رضايت از زندگی مشترک را احساس کنيد. شما و شريک آينده زندگی تان، می توانيد از آموزشهای قبل از ازدواج استفاده کنيد و برای شروع زندگی مشترک آماده شويد. تحقيقات نشان داده است که هر چه زوج ها زودتر به نقاط قوت و ضعف خود دست يابند و مهارتهای عملی را در برخورد با شريک زندگی خود بياموزند، بهتر می توانند در برپايي رابطه ای بالنده، شاد و پايدار موفق باشند.
دوره آماده سازی و آموزش قبل از ازدواج به شما زوج جوان اين فرصت را می دهد که نگاهی صادقانه و دقيق به ارتباط تان بياندازيد؛ شما در اين دوره بايد با يکديگر درباره اهداف، نگرشها ، خانواده، کودکان، مسائل مالی، اميال و جاه طلبی ها، مسائل جنسی و نقش هر کدام در جامعه و زندگی مشترکتان بحث کنيد. بهتر است که قبل از ازدواج درباره جنبه های مختلف زندگی مشترک با يکديگر بحث و تبادل نظر کنيد و بر تفاهم و برقراری يک ارتباط پايدار تأکيد داشته باشيد و چنين پرسشهايي را در ذهن بپرورید:
- به چه دليل بايد ازدواج کنم؟
- چرا بايد حالا ازدواج کنم؟
- چرا می خواهم بقيه عمرم را با اين فرد بگذرانم؟
- چگونه متوجه شدم که می توانم در زندگی به اين فرد خاص اعتماد کنم؟
- تا چه حد روابط ما در حين ازدواج تغيير خواهد کرد؟
اولويت اصلی در دوره آماده سازی برای ازدواج، آن است که به شما (زوج هايي که به تازگی نامزد شده ايد و قصد ازدواج داريد) کمک کند تا با اختلاف ها و چالش های اوليه زندگی زناشويي، خود را بهتر انطباق دهيد و سازگاری موثر و کارآمدی داشته باشيد. بدين منظور آموزش های قبل از ازدواج عمدتاً شامل آموزش مهارتهای ارتباطی، ايجاد رضايت مندی از ارتباط، گوش دادن فعال، مهارتهای کنترل حل تعارض، مهارتهای حل مسئله، يادگيری رفتار جرأتمندانه، کنترل عواطف و هيجانات، افزايش آگاهی و شناخت زوج ها از خويشتن، ديگری و زندگی مشترک و تحکيم روابط و مناسبات عاطفی ميان آنها و درک و آگاهي آنها از آسيب شناسی و بحران-های ازدواج است.
مقاله حاضر سعی دارد بر همين اساس اطلاعات موجزی را ارائه دهد، برای کسب مهارتها و شناخت بيشتر عوامل موثر در شروع و تداوم يک زندگی موفق و شاد، شما را دعوت می کنيم سطح سوم را مطالعه نماييد.
در ادامه مطالب سعی می شود ابتدا تصويری از يک زندگی موفق ترسيم و انگيزه های مثبت و منفی ازدواج و علايم هشداردهنده در ازدواج مشخص شود. سپس به عمده ترين مسائلی که مابين زوج ها بروز می کند پرداخته شده است؛ و مهارتهايي که زوج برای روبرو شدن با چالشها و مسائل زندگی مشترک نياز دارند شرح داده شده است مانند مهارت در خودآگاهی، مهارت حل اختلاف، مهارت در همدلی با افراد، شناخت تفاوتهای زن و مرد، مهارتهای ارتباطی، کنترل عواطف و هيجانات با تمرکز بر خشم، مهارتهای حل مسئله و شناخت الگوهای تعارض و راههای مقابله با آن. در انتها پرسشنامه هايي که برای آمادگی و ارزيابی قبل از ازدواج بيشترين کاربرد را دارند، آورده شده است.

انرژی مثبت

انرژی مثبت

همه ما معمولا ًبه دنبال موفقیت شاد و در صورت نرسیدن به خواسته‌هایمان اندوهگین مي‌شویم. برای نمونه، گرفتن نمره بالا در یک امتحان موجب شادمانی یک دانشجو و مردود شدن در یک درس، موجب اندوهگینی او می شود. حالت هیجانی که به دنبال موفقیت یا شکست، اتفاق می‌افتد، عاطفه نام دارد. عاطفه، کوتاه مدت است؛ مثلاً نمره خوب برای چند ساعت یا حداکثر چند روز باعث شادی مي‌شود و شکست نیز برای مدتی فرد را اندوهگین می‌کند ولی این اندوه همیشگی نیست. گاهی با افرادی روبه‌رو مي‌شویم که همیشه شاد یا همیشه غمگین هستند و این حالت هیجانی آنها ارتباطی با مسایل محیطی و رویدادهای زندگیشان ندارد.
این حالت‌های هیجانی درازمدت که ربطی به امور روزانه ندارند خُلق خوانده مي‌شوند. فردی با خُلق شاد، همیشه خوشحال است. حتی رویدادهایی که به نظر دیگران ناخوشایند است به نظر او خوب میرسد. برای نمونه، در درسی نمره قبولی نیاورده است اما با خودش می‌گوید: چه خوب شد که مردود شدم؛ حالا می‌توانم این درس را با دقت بیشتری مطالعه کنم و نمره خوبی بگیرم. اما فردی که خُلق افسرده دارد در برابر رویدادهای خوشایند هم واکنش منفی دارد؛ مثلاً همسرش به او می‌گوید: برای دخترمان یک خواستگار خوب آمده اما او در قبال اشتیاق همسرش، می‌گوید: اگر هم ازدواج کنند فردا یک بچه بیچاره به جمع آدم‌های بدبخت و بیچاره اضافه می‌شود پس کسی که خُلق شاد دارد، همان کسی است که امروزیها میگویند انرژی مثبت دارد و باعث شادی دیگران مي‌شود. فردی هم که خُلق افسرده دارد، همان کسی است که به اصطلاح امروزیها، انرژی منفی دارد.
می‌توان این نکته را هم اضافه کرد که نفراول، شخصی خوش‌بین و نفر دوم فردی بدبین است. البته باید گفت که خُلق شاد اغراقی موجب اشکالات بسیار در ارزیابی واقعیات مي‌شود؛ به نحوی‌که فرد همه چیز را آسان و سهل می‌پندارد یا در برآورد توانایی‌های خود به صورتی غیرمنطقی اغراق می‌کند و وارد اموری می‌شود که متناسب با توان او نیست. برای نمونه، در آن واحد چند کار را با هم شروع می‌کند یا سرمایه گذاری‌های بدون برنامه انجام می دهد. به توانمندی‌های خویش بیندیشید (نه به نابه‌سامانی‌ها)و به آنچه توانسته‌اید کسب کنید فکر کنید (نه به فقدان‌ها). باید وجود خود را بپذیرید و باور داشته باشید و بدانید که اگر نارسایی‌هایی دارید به همان اندازه امتیازهایی نیز دارید. مادرانی که می‌خواهند کودکانی خوش‌بین و مثبت اندیش داشته باشند، باید به بچه‌ها احترام بگذارند و کودکان را برای دستاوردهایی هر چند کوچک تشویق کنند و از تمسخر آنان شدیداً بپرهیزند. برای کارهای خوب بچه‌ها باید در حضور جمع از آنان قدردانی کنید و اگر نیازی به تذکر دارند در خلوت به آنان تذکر بدهید. بکوشید توانایی‌های ویژه کودک خویش را کشف کنید و مانند یک باغبان از وی مراقبت نمایید تا آن چیزی شود که خداوند در فطرت او قرار داده است، نه آنکه مانند یک مجسمه‌ساز تلاش کنید تا کودک را به شکلی که خود دوست دارید درآورید.

شما فقط به یک طریق می توانید وقت و زندگی خود را تحت کنترل در آورید و آن هم تغییر دادن روش فکر کردن، کار کردن و نحوه روبرو شدن با سیل بی‌پایان کارهایی است که هر روز بر سرتان می‌ریزد. میزان تحت کنترل در آوردن کارها و فعالیت‌هایتان بستگی دارد به اینکه تا چه حد بتوانید انجام بعضی از کارها را متوقف کنید و به جای آن وقت بیشتری را صرف فعالیت‌های

آیا تا به حال به این موضوع فكر كرده‌اید كه این خود ما هستیم كه از طریق بسیاری از اعمالی كه انجام می‌دهیم یا اندیشه‌هایی كه می‌كنیم و حرف‌هایی كه بر زبان می‌آوریم، مجازات‌ها و تنبیهات خود را تعیین و مشخص می‌كنیم. یعنی اگر تفكرات و اندیشه‌های ما مثبت باشند ما انرژی مثبت موجود در پیرامونمان را به خود جذب می‌كنیم و اگر تفكرات و اندیشه‌های ما منفی باشند، به تناسب انرژی منفی موجود در پیرامونمان را جذب می كنیم. راستی انرژی مثبت چیست؟
انرژی مثبت اساساً همان چیزی است كه در ذهن خود تصوری درست و مثبت از آن داریم؛ یعنی همان نور، خوبی، محبت، عشق، انفاق، صبر، احسان به همنوع، امیدواری و...
و به همان اندازه انرژی منفی همان چیزی است كه در ذهن خود تصویری منفی ونا درست از آن داریم؛ تاریكی، ظلمت و نفرت بد جنسی، شرارت، رذالت، بی‌صبری، خودخواهی، تعصب، ناامیدی و یأس و اندوه.
این دو انرژی مثبت و منفی در دو قطب مخالف از همدیگر فعالیت می‌كنند و ضد یكدیگر هستند. زمانی که ما بتوانیم این انرژی‌ها را در درونمان، آرام سازیم و بر آن‌ها تسلط یابیم بی‌درنگ خدمتگذار ما می‌شوند. هر چیز مثبت، مثبت خود را جذب می‌كند و هر چیز منفی، منفی خود را. نور در جستجوی نور است و ظلمت شیفته ظلمت. پس چنانچه ما كاملاً مثبت یا كاملاً منفی بشویم كم كم به سراغ اشخاصي می‌رویم و جذب می‌شویم كه مانند خود ما هستند. اما نباید فراموش كرد كه ما خود مثبت و یا منفی را انتخاب می‌كنیم. صرفاً با تفكر اندیشه‌های مثبت و بیان مطالب خوب و مثبت قادر می‌شویم انرژی مثبت را به خود جذب كنیم. انسان با بیان مطالب، قادر است میدان انرژی اطراف بدنش را تحت تأثیر قرار دهد. زیرا قدرتی عظیم در افكار و اندیشه های ما نهفته است و این خود ما هستیم كه محیط اطرافمان را با افكاری كه در ذهن داریم، می‌آفرینیم.
روان قدرتی عظیم برای كنترل ذهن دارد و ذهن نیز بر جسم مسلط است. زمانیكه ذهن و فكر ما منفی باشد، انرژی منفی اطراف را جذب كرده و باعث ضعف تدریجی سیستم دفاعی بدن شده و كالبد فیزیكی یارای مقاومت و مصونیت از بیماری‌ها و امراض را ندارد و این زمانی بیشتر از همه صادق است كه افكار ما (منفی) بر حول محور وجود خودمان بچرخد و به نیازها و مشكلات دیگران اهمیتی ندهد. حال آنكه اگر به فكر خدمت به دیگران باشد می‌تواند امراض خود را شفا دهد. با پرورش نیروی ایمان كه مانند كشت گیاهان است و داشتن این تصور كه اگر خوبی كنیم، خوبی دریافت می‌كنیم و اگر بدی كنیم، بدی می‌بینیم و اینكه با داشتن تفكر مثبت و بیان جملات و واژه‌هایی هر چند ساده كه قادرند یكی از دو نوع انرژی مثبت و یا منفی را جذب كنند، خواهیم دید كه این خود ما هستیم كه می‌توانیم در راهرویی پیچ در پیچ از ناامیدی و اندوه قدم بگذاریم یا در جاده‌ای عریض و پهن و دلپذیر از تحقق آرزوها ، امیدها و سعادت و نیكبختی‌مان گام برداریم.
حقیقت این است كه اندیشه‌های ما، از قدرتی خارق‌العاده برخوردارند.
ذهن آدمی کارگاه تولید فکر است که از منبعی به نام ضمیر ناخودآگاه سرچشمه می‌گیرد. ضمیر ناخودآگاه نمی‌تواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم می‌تواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد. در حقیقت نوع و کیفیت افکار و اندیشه آدمی سازنده نوع و کیفیت زندگی اوست، اندیشه زیبا و مثبت می‌تواند بهشتی در زندگی انسان بسازد، چنانکه اندیشه منفی و یأس آور می‌تواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسان‌ها همان خواهند شد که در اندیشه آنند، بنابراین آینده هر کس در گرو چگونگی نگرش او به زندگی است.موفق‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که توانسته‌اند در ذهن خود اندیشه‌های مثبت داشته باشند؛ آنان که می‌پندارند" قادرنیستند"، در واقع مثبت نگری را کنار گذاشته و بر جنبه‌های منفی وقایع تمرکز کرده‌اند. خانواده کانون یادگاری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن است. در خانواده مثبت اندیش اعضای خانواده خود را قادر و توانا می‌دانند ونگاهشان به دیگران آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانواده‌هایی قادر خواهند بود هر ناممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی با زیبا، مثبت، خلاق، هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن، موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.

هرچيزي براي اينکه بتواند بقا داشته باشد و به زندگي ادامه دهد به انرژي نياز دارد. اين قانون شامل رفتار و کردار ما هم مي‌شود. البته انرژيها هميشه باعث بقا نمي‌شوند و بعضي از آن‌ها بازدارنده هستند و مانند ترمز اتومبيل عمل مي‌کنند.
اگر به کارهايمان انرژي مثبت دهيم به آن‌ها سوخت رسانده‌ايم و موجب ادامه حرکت آن‌ها مي‌شويم، اما اگر به اعمال خود انرژي منفي رسانيم مانند همان ترمز اتومبيل عمل کرده‌ايم و باعث توقف رفتار مورد نظر خواهيم شد. انرژي مثبت و منفي را ديگران هم مي‌توانند به ما بدهند، برخلاف بنزين که هيچ کس حاضر نيست کارت سوختش را به کسي قرض يا هديه بدهد، رفتار، کلام و عکس العملهاي ديگران مانند نقل و نبات به ما انرژي مثبت و منفي اهدا مي کنند.
ما در طول روز انرژي‌هاي مثبت و منفي زيادي را از ديگران در قالب تشويق، انتقاد، توصيه، مشورت، تجربه يا درد دل دريافت مي‌کنيم يا به خود و ديگران هديه مي‌دهيم، غافل از اينکه انرژي‌هاي منفي که عمداً يا سهواً در لابه‌لاي اين پيشنهادات و مشاوره‌ها وجود دارد بين ما و اهدافمان فاصله مي‌اندازند و سرعت حرکت ما را کم و کمتر مي‌کنند.
وقتي که به صحت رفتار يا هدف خود ايمان داريم و با قدرت تمام به آن مي‌پردازيم و هر زمان در حال توسعه و ارتقاي آن هستيم يا حتي از جانب ديگران مورد تشويق، تمجيد و حمايت قرار مي‌گيريم، انرژي‌هاي مثبت بسياري دريافت کرده‌ايم که قدرت و سرعت ما را در پيشبرد هرچه بهتر آن رفتار يا هدف بيشتر و بيشتر خواهد کرد.
اما اگر در انجام کارها يا رفتار خود شک و ترديد راه دهيم، تحت تأثير افکار بازدارنده افراد منفي‌گرا و سواستفاده‌گر قرار بگيريم يا کار و رفتار خود را تقويت نکنيم و به آن نپردازيم، فکر نکنيم و خشنود نباشيم، با حجم زيادي از انرژي‌هاي منفي رو به رو شده‌ايم که با قدرت تمام ما را از پا در مي‌آورند. اگر به برنامه، اهداف و رفتارهايي که انجام مي‌دهيم فکر نکنيم و در مورد آن‌ها بي‌اعتنا شويم و از جانب اطرافيان تشويق و ترغيب نگرديم، به اين معني است که سوخت رساني به آن‌ها را قطع کرده‌ايم و موجب از بين رفتنشان شده‌ايم.
بله به همين راحتي مي‌شود يک فکر، برنامه يا رفتار خوب را کنار گذاشت و از سر بيرون کرد. البته اين راهکار بسيار خوبي است و ما بايد براي از بين بردن رفتار و عادت‌هاي اشتباه خود از آن استفاده کنيم. دقت کنيد، فقط و فقط رفتار و عادت‌هاي ناپسند.
وقتي عادت ناپسندي داريم مي‌توانيم با قطع انرژي آن موجب تضعيف و درنهايت نابودي‌اش شويم. تنها کافي است که با بي‌توجهي، عدم حمايت و عدم تکرار آن باعث شويم تا به فراموشي سپرده شود و از ذهن ما بيرون رود. در اين حالت اگر به آن انرژي منفي هم بدهيم موجب نفرت ما از آن موضوع مي‌گردد. مانند فرد سيگاري که بعد از مدتي دوري از سيگار با يادآوري و تکرار مضرات و عواقب دردناک استفاده از آن باعث ايجاد تنفر و دشمني خود با سيگار مي‌شود.
نکته‌اي که در اينجا حائز اهميت است اين است که ما بايد بتوانيم انرژي‌هاي مثبت و منفي را بشناسيم و آن‌ها را از يکديگر تفکيک کنيم و در زمان مناسب از آن‌ها استفاده کنيم. کارهاي خوب تنها به انرژي مثبت نياز دارند و کارهاي بد به انرژي منفي. اگر به رفتار خوب خود انرژي منفي برسانيم مانند اين است که در باک اتومبيل خود به جاي بنزين آب ريخته باشيم. آيا آب در موتور خودرو موجب اختلال و از کار افتادن آن نمي‌شود؟ يا اگر به کارهاي منفي خود انرژي مثبت وارد کنيم مانند اين است که به يک جانور وحشتناک و خطرناک داروي شفابخش و تقويت کننده بدهيم و موجب بقاي آن گرديم.
در زمان انجام کارهاي خوب بايد مراقب باشيم تا از گزند افکار بازدارنده‌ي افراد بدبين و منفي‌گرا، سواستفاده‌گرو خرده بين، در امان باشيم. بهتر است رفتار و اهداف مثبت خود را که احساس مي‌کنيم تحت تأثير اين افراد قرار خواهد گرفت کمتر براي آن‌ها بازگو کنيم. هوشيارانه مواظب نظرات ديگران باشيد و زماني که با انرژي‌هاي منفي آن‌ها روبه رو مي‌شويد از همان راه‌کاري که براي از بين بردن اعمال منفي خود (بي‌اعتنايي و عدم تقويت) استفاده مي‌کنيد، بهره ببريد تا از ذهنتان بيرون رود. بيشتر سعي کنيد تا با افراد مشوق و مثبت گرا رابطه برقرار کنيد و اهداف و رفتارهاي خود را با آن‌ها در ميان بگذاريد.
براي مطالعه بيشتر به سطح سوم مراجعه كنيد
اين موضوع مهم را هم يادتان باشد که براي بهتر شدن، تقويت و رشد اهداف و رفتار شايسته ديگران بهتر است که به آن‌ها انرژي مثبت بدهيد و با بازگو کردن اعمال شايسته آن‌ها و تشويق، تمجيد و تعريف از رفتارهاي خوبشان، نشان دهيد و تاکيد کنيد که راه درستي را در پيش گرفته‌اند. اين عمل در نزد طرف مقابل تأثير به‌سزايي خواهد داشت. شايد در ظاهر نشان ندهد اما بيش از آن که خودتان فکر بکنيد او را اميدوار و علاقمند نموده‌ايد.
زماني که فرد ديگري را مشورت و راهنمايي مي‌کنيم، خيلي بايد دقت کنيم تا به اشتباه و از روي بي‌اطلاعي به او انرژي متضاد وارد نکنيم و اشتباها او را در دام توهم نياندازيم.
هميشه بهترين راه اين است که وقتي از موضوعي اطلاع و آگاهي کامل نداريم در مورد آن اظهار نظر نکنيم و طرف مقابل را به اشتباه نياندازيم. زيرا ممکن است با انجام عکس‌العمل يا انتقاد و تشويق اشتباه او را گمراه کنيم. ما تنها بايد آن فرد را راهنمايي کنيم تا با شخص مطلع و واقع بيني مشورت کند و فريب افکار منفي کسي را نخورد.

ارتباطات از هم گسیخته

ارتباطات از هم گسیخته

در شروع هر رابطه، ارتباط بسیار شدید است اما با گذر زمان این شدت کاهش پیدا می کند. بعد زمان هایی می رسد که احساس می کنیم ارتباطمان گسسته شده است، و خیلی وقت ها دیگر نیازهایمان به وضوح ابراز نمی شوند. مرد ناراحت است و واقعاً می خواهد که به آرامش برسد اما زن او را تنها میگذارد به تصور اینکه او دنبال تنهایی است. در هیچ رابطه ای نمی توان از این لحظات فرار کرد. اگر می خواهید با کسی برقصید، مطمئناً یک جاهایی از رقص پیش می آید که پایتان روی پای هم برود.

اما از دست رفتن ارتباط با کسی که دوستش داریم، حس امنیت ما را هم به خطر می اندازد. حس عمیقی از ترس ما را فرامی گیرد. زنگ خطری در مرکز ترس مغز به صدا در می آید. وقتی این زنگ خطر فرستاده می شود، دیگر فکر نمی کنیم، عمل می کنیم. این تهدید ممکن است از دنیای بیرون باشد یا از دنیای درون خودمان. این درک و احساس خودمان است که به حساب می آید نه واقعیت موجود. اگر در موقع نیاز احساس طردشدگی کنیم، در شُرُف وحشت قرار می گیریم.

آنچه که بعد از آن لحظات از هم کسیختگی ارتباط انجام می دهیم تاثیری عمیق بر شکل رابطه ما خواهد داشت. آیا می توانید برگردید و ارتباط را دوباره برقرار کنید؟ اگر نمی توانید، از این به بعد دعواها و مشاجره ها شروع خواهد شد و حس بسیار بدی از تنهایی احساسی به سراغتان خواهد آمد. رابطه تان دیگر محیطی امن برای شما نخواهد بود. دیگر تردید خواهید داشت که طرفتان همیشه کنارتان است و برایتان ارزش قائل است.

زوجی را تصور کنید که اولین فرزندشان به دنیا می آید. بچه دار شدن تجربه ای بسیار استرس زا است اما دقیقاً در زمانی اتفاق می افتد که احساس ترس از وابستگی و نیاز افراد بسیار قوی است. مرد ممکن است پیش خود تصور کند، "بااینکه می دانم غلط است اما احساس می کنم که زنم را از دست داده و جای آن این بچه نصیبم شده است." و زن هم ممکن است تصور کند، "وقتی باردار بودم احساس شکنندگی شدید داشتم، از این بچه کوچک مراقبت می کردم و فقط به استراحت و آرامش بیشتری نیاز داشتم اما همسرم همیشه سرش به کار گرم بود." قصد و نیت آنها خوب است—زن از بچه مراقبت می کند و مرد هم سخت تلاش می کند تا بتواند پشتوانه خوبی برای خانواده جدید خود باشد-- اما نتوانستند آنچه که واقعاً نیاز داشتند را به همدیگر بدهند.

یا مردی را تصور کنید که در کارش متوسط جلومی رود اما همسرش به سرعت در حال پیشرفت در کار خود می باشد. زن ساعت ها طولانی را روی پروژه های جالب می گذراند درحالیکه مرد هیچ محبت، مراقبت، توجه و حتی سکسی دریافت نمی کند. هر شب مجوبر است تنها در تحتخواب دراز کشیده منتظر او بماند، از اینکه اینقدر به او نیاز دارد احساس حماقت و همچنین عصبانیت کند و زن هیچوقت نبیند که چقدر غیابش بر مرد تاثیر منفی دارد.

اما ما هیچوقت درمورد این تعارض ها به عنوان نیازهای عمیق وابستگی یاد نمی کنیم. همیشه درمورد احساسات ظاهری، عصبانیت یا بی تفاوتی حرف می زنیم و دیگری را متهم می کنیم. هرکدام از طرفین به گوشه ای می خزد و ابراز احساسات، نیازها و گرفتن اطمینان دوباره از هم، برای هر دو طرف سخت تر و سخت تر می شود.

خانم ها معمولاً نسبت به آقایون در تشخیص اولین علائم گسستگی ارتباط حساس تر هستند و واکنش آنها شروع آن چیزی است که من آن را رقص قطع ارتباط می نامم. آنها سعی می کنند که همسرانشان را وادار به واکنشی آرامش بخش کنند اما آنرا به طریقی انجام می دهند که نیاز اصلیشان هیچوقت برآورده نمی شود—همسرانشان را متهم می کنند که در یک زمینه خاص خوب عمل نکرده است.

از طرف دیگر مردها آموخته اند که واکنش ها و نیازهای احساسی خود را سرکوب کنند و این باعث می شود که از مشاجره فرار کنند. اما عصبانیت زن و عقب کشیدن مرد بر آنچه که در درون آنها است سرپوش می گذارد—نیاز به ارتباط که اکنون با ناراحتی، خجالت و از همه اینها بیشتر، ترس عجین شده است.

خیلی اوقات آنچه اکثر زوج ها نمی بینند این است که اکثر مشاجرات اعتراض به عدم ارتباط است. پشت همه آن ناراحتی ها، زوج ها عمیقاً دوست دارند بدانند که همسرشان در کنار آنها است، به آنها نیاز دارد یا نه و آیا می تواند به آنها اتکاء کند؟

ترمیم پیوندها

سالها روانشناسان و مشاوران سعی بر این داشتند که مشاجرات و دعواهای زوج ها را با آموزش مهارت های حل مشکل به آنها برطرف کنند. اما این درست مثل دادن کلینکس برای سرماخوردگی است. این راهکار مسائل مربوط به وابستگی را نادیده می گیرد. مشکل از دیدگاه وابستگی، فاصله احساسی است.

آنچه برای افراد خسته کننده و زجرآور است این است که نمی دانند که چطور فاصله احساسی را از بین ببرند. گاهی اوقات در محل کار، مردها به من می گویند، "من هر کاری که باعث شود همسرم مطمئن شود که برایم اهمیت دارد را انجام می دهم. درآمد خوبی خانه می آورم، در کارهای خانه به او کمک می کنم، مشکلات را حل می کنم و شیطنت هم نمی کنم. اما چرا هیچکدام از این کارها به چشم همسرم نمی آید و همه آنچه که برای او مهم است که است که درمورد مسائل احساسی با هم حرف بزنیم و عشق بازی کنیم؟" جواب من به آنها این است، "چون ما زن ها اینطور ساخته شده ایم. ما به کسی نیاز داریم که توجه واقعی به ما نشان دهد و محکم در آغوشمان بگیرد. فراموش کرده ای که تو هم به آن نیاز داری؟"

ناامید شدن همیشه بخشی از زندگی زناشویی است. اما همیشه این خودتان هستید که انتخاب می کنید، چطور با آن برخورد کنید. آیا حالت تدافعی می گیرید، با ترس رفتار می کنید یا با درک و فهم؟

البته وقتی آن وحشت به دلتان می افتد و احساساتتان قَلَیان می کند، شاید احساس کنید که چاره دیگری ندارد. اما می توانید با خودتان فکر کنید، "اینجا چه اتفاقی می افتد؟ من دارم داد می زنم. اما از درون واقعاً احساس حقارت می کنم." بعد می توانید به همسرتان بگویید، "من واقعاً ترسیدم، احساس ناراحتی می کنم".

اگر با این روش پاسخ دهید و دنبال برقراری دوباره ارتباط باشید، می توانید امیدوار باشید که همسرتان هم در پی همین است. این همان بخش رابطه است که به کمی ذکاوت نیاز دارد: اینکه رقص را تغییر دهید. هر دو طرف باید قدم هایشان را تغییر دهند.

اولین قدم بزرگ این است که خیلی ساده نیاز خود به وابستگی را قبول کنید و از آن خجالت نکشید. این مسئله درمورد افراد مجرد هم صدق می کند. افراد مجرد ممکن است بگویند، "من افسرده ام چون تنهام و میدانم که نباید تنها باشم. می دانم که باید مستقل باشم." البته اگر احساس تنهایی می کنید باید هم افسرده باشید و آنوقت است که به دنیال راه چاره می گردید. اما وقتی از این حس خجالت بکشید، سعی می کنید آنرا از بقیه پنهان کنید و کم کم تصور خواهید کرد که هیچکس نمی تواند نیاز شما به ارتباط را برآورده کند.

نوازش های التیام بخش

مردها معمولاً به من می گویند، "بااینکه می دانم همسرم واقعاً به من نیاز دارد یا احساس ترس می کند، اما نمی دانم چه باید بکنم. " به خاطر همین تنها فکری که به نظرشان می رسد این است که یک فنجان چای برای همسرشان می ریزند و بااینکه کار بسیار قشنگی است اما آن کاری نیست که باید انجام می دادند. اگر دستش را دور گردن او می انداخت و او را به سمت خودش می کشید مطمئناً بهتر می توانست به نیاز او برای برقراری ارتباط پاسخ دهد.

مردها می گویند که نمی دانند در چنین موقعیت هایی چه بایدب کنند درحالیکه تسکین دادن را بلد هستند—اینکار را با فرزندانشان انجام می دهند وقتی که شب ها به آرامی آنها را در آغوش گرفته و در گوششان لالایی زمزمه می کنند. تفاوت آن در این است که آنها آسیب پذیری فرزندانشان را می بینند و به آن واکنش می دهند اما وقتی به همسرانشان نگاه می کنند فقط شخصی را می بینند که درمورد آنها قضاوت میکند. اما او هم آسیب پذیر است.

لمس کردن یکی از راه های اصلی برقراری ارتباط با انسانی دیگر است. گرفتن دست همسرتان وقتی نگران است یا نوازش کردن شانه های او در وسط مشاجره می تواند فوراً اضطراب و ناراحتی او را از بین ببرد.

دنیای مشاوره و روانشناسی در سالهای اخیر شدیداً به دنبال حفظ حریم ها بوده است. اما نظر من این است که یکی از مشکلات اصلی دقیقاً مخالف این است—همه ما از هم جدا شده ایم.

وقتی دو عاشق را نگاه می کنید، همیشه در حال لمس کردنو نوازش کردن همدیگر هستند. دو نفر دیگر که می خواهند بعد از مشاجره دوباره به رابطه عاشقانه خود برگردند را هم اگر نگاه کنید، آنها هم مدام همدیگر را نوازش می کنند. این علامت ملموس از میل به برقراری رابطه است.

س.ک.س بی خطر

یک باور نادرست درمورد عشق این است که اغلب تصور می کنند عشق یک تب سوزاننده است که باید فروکش کند. این واقعاً احمقانه است. من واقعاً هیچ دلیل علمی یا انسانی نمی بینم که چرا افراد نمی توانند در طولانی مدت از روابط خود لذت ببرند.

افرادی که رابطه خارج از ازدواج دارند، به این دلیل اینکار انجام می شود که زندگی جنسیشان با همسرانشان بسیار کسالت بار شده است. اینکار را می کنند چون تنها هستند، چون نمی توانند از نظر احساسی با طرف مقابلشان ارتباط بگیرند. بعد وقتی کس دیگری به آنها لبخند می زند و باعث می شود که احساس خاص بودن کنند و فکر کنند که برای کسی ارزش دارند، آنوقت خودشان را در موقعیت عجیبی می یابند که به یک نفر متعهد هستند اما به فرد دیگری پاسخ می دهند.

عشق مثل همه چیزهای دیگر است: جزر و مد دارد. اما سکس اگر یک بعدی باشد و با احساسات مرتباط نشود همیشه کسالت بار خواهد شد. از طرف دیگر، اگر از نظر احساسی درگیر باشید، آنوقت سکس صدها بعد پیدا می کند و مثل عشق بسیار لذت بخش خواهد بود.

من این نوع س.ک.س ایمن و بی خطر را "س.ک.س متقارن" می نامم که در آن آزادی احساسی و پاسخدهی، نوازشهای عاشقانه، و شهوت همه در کنار هم می آیند. وقتی زوج یک ارتباط احساسی مطمئن با هم داشته باشند، صمیمیت جسمی هم در پی آن به وجود خواهد آمد. این زوج ها می توانند با آزادی بیشتری نیازها و اولویت های خود را ابراز کنند و میل بیشتری هم به تجربه جنسی با هم خواهند داشت.

عشق ماندگار

وقتی توانسید دوباره با همسرتان ارتباط برقرار کنید و نیاز هر دو شما به وابستگی تامین شود، باید سعی کنید همیشه از نظر احساسی به هم پاسخ دهی داشته باشید. می توانید با کمک به همدیگر برای شناخت مسائل مربوط به وابستگی که در مشاجرات شما پدید می آید، اینکار را انجام دهید.

مثلاً اگر همیشه از کوه نوردی های خطرناک یارتان عصبانی می شوید، با او صحبت کنید و بکویید که این عصبانیتتان به خاطر ترس از دست دادن اوست و ببینید که چطور او می تواند احتیاط های بیشتری انجام دهد. یا اگر با کوهی از کارها و مسئولیت های بچه داری تنها گذاشته می شوید، برنامه ریزی کنید که چطور شما و شوهرتان می توانید در کنار هم والدین بهتری باشید تا دیگر فکر نکنید که او شما را با مشکلات بچه ها تنها گذاشته است.

همچنین باید لحظات خوب را در کنار هم جشن بگیرید. همیشه و همه جا، وقتی از خوب بیدار می شوید، وقتی خانه راترک می کنید، وقتی برمی گردید، یا وقتی می خواهید بخوابید، همدیگر را در آغوش بگیرید و ببوسید.

این داستان ها هستند که زندگی های ما را شکل می دهند و داستان هایی که ما از زندگیمان می گوییم خودِ ما را شکل می دهند. یک داستان عشقی برای خودتان و همسرتان بسازید که بیانگر آینده رابطه شما مثلاً در 5 یا 10 سال آینده باشد. اینکار باعث می شود همیشه پیوند بینتان را مستحکم نگه دارید.

آغوشتان را باز کنید

چون وابستگی یک نیاز عمومی است، نگاه کردن به عشق از دیدگاه وابستگی می تواند به والدین برای شناخت مشکلات با فرزندانشان کمک کند. حالا که فهمیدید عشق چیست، دیگر باید بدانید که آنرا چطور حفظ کنید. این به خود ما بستگی دارد که از این دانش استفاده کرده و به مراقبت از همسر و خانواده مان بپردازیم. و با همدلی و شجاعتی که به ما یاد می دهد، می توانیم به دنبال راهی برای منتقل کردن آن به دنیا و انجام کاری مفید باشیم.

تفاوت های روانشناختی وبیولوژیکی زن ومرد

تفاوت های روانشناختی وبیولوژیکی زن ومرد

انسان وسایر موجودات کره زمین از نظرداشتن اطلاعات با هم تفاوت بنیادی دارند.در حقیقت امتیاز اساسی هر موجود زنده بردیگری، درساده ترین تعبیر مجموعه اطلاعات هرموجود نسبت به دیگری استاطلاعات سودمند زندگی دسته بندی شده اند وهریک زیر نام وعنوان ویژه ای ارایه می گردند.
همچنین اطلاعات درهر دسته ای از دانش، طبقه بندی شده است که هر گروه خاص انسانی با توجه به سن وسال ، موقعیت اجتماعی ، رتبه تحصیلی ، اندازه هوش ویا دیگر عوامل اجازه وامکان دسترسی به آن طبقه از اطلاعات را دارد.

از آن رو که ما همه انسان هستیم و یکی از سودمندترین شاخه های دانش، مباحث انسان شناختی است. یکی از مباحث سودمند انسان شناسی، روانشناسی است وطبقه ای از این اطلاعات، روانشناسی زن ومرد ومقایسه آن دو با یکدیگر است. این مجموعه اطلاعات اهدافی را دنبال می کند که اهم آن اهداف بهبودی ارتباطات زنان ومردان در کانون خانواده است.

دریک نگرش عام, مردم مشرق زمین ودر یک نگرش خاص، مردم ایران پرچمدار مفتخرحفظ کیان خانواده اند لذا این گونه اطلاعات بهترین کاربرد واقبال عام خود را در میان ما ایرانیان دارند.

یکی از دلایل اصلی بروز اختلافات زندگی زناشویی، عدم شناخت زن ومرد از یکدیگر است.

اگر به دانش بشری رجوع کنیم به این نتیجه می رسیم که بسیاری از باورهای ما پندارهای استواربرآب بوده اند،واگر این گونه پندارهای نادرست، اساس یک ارتباط جدی وسرنوشت سازهمانند زندگی طولانی زناشویی باشند، به تحقیق زندگی ما دستخوش کژی وکاستی خواهد شد وروزی نیز با کمال تاسف به بن بستی تلخ خواهد رسید.

دراین مقاله شما را با تفاوت های موجود درمیان دوجنس آشنا می کنیم. تفاوت هایی درساختارمغز، حرف زدن وگوش کردن، تجسم فضایی، احساسات وادراک، بیوشیمی بدن ونهایتا تفاوت درنوع عاشق شدن وازدواج. درهربخش راه حلهایی برای رویارویی با این تفاوتهانیز پیشنهاد شده است.از آنجا که چگونگی ارتباط با جنس مخالف وتشکیل خانواده ازدغدغه های اصلی نسل جوان محسوب می شود امیدوارم که این مقاله بتواند اطلاعات مفیدی را دراختیار این قشر قرار دهد

" تفاوت، با تساوی حقوق درتضاد نیست.منظوراز تساوی حقوق، آزادی برای انجام کاری است که برای آن ساخته شده ایم ومنظور از تفاوت این است که زن و مرد برای کار یکسان ساخته نشده اند"

این نوشته درصدد تبیین تفاوتهای زیست شناختی واساسی زنان و مردان است وبحثی کاملا منطقی وتحقیقی را مطرح می کند که میانگین زنان ومردان را دربرمی گیرد. یعنی ممکن است کسانی فکرکنند که این تعبیر وتعریف صد در صد بر آنان منطبق نیست. این می تواند درست باشد، اما اساس آن تغییر نمی کند.از آنجا که مسائل مطرح شده برمبنای دلایل بیولوژیکی انسان است، منطقه جغرافیایی، فرهنگ، نژاد ومذهب هیچ تفاوتی دراصل موضوع ایجاد نمی کند وبسیاری از مصداق هایی که عنوان می شود با توجه به این که این تحقیقات بیشتر درکشورهای غربی انجام شده است – درکشور ما نیز دیده می شود وبه همین دلیل این رفتار خاص براساس بیولوژی ماست نه براساس فرهنگ ونژاد ومحیط اجتماعی.

از آنجا که درایران تحقیقات مشخص وجامعی دراین خصوص انجام نگرفته ویا منتشرنشده است، شاید تصور کنیم، رفتاری که از همسرمان می بینیم، خاص خود او باشد.درحالی که با مطالعه این مقاله درمی یابیم تا چه حداین رفتارها عمومیت دارد که دلیل آن نیز اشتراک اساسی در انگیزه ها وزمینه بروز آنهاست.

وقتی شما دلایل شکل گیری بعضی از تفکرات ورفتارهای فرد مقابل را بدانید، می توانید نسبت به او واکنش منطقی ودرستی نشان دهید.مثلا وقتی بدانید آقایان به دلیل تفاوت دربینایی نمی توانند به آسانی وسایل خود را درکمد ویا جایی دیگر پیدا کنند ویا خانم ها نمی توانند کم حرف بزنند به خصوص وقتی مشکلی دارند – چرا که یکی از روش های حل مشکلاتشان همین رفتار است –دیگرمثل سابق از یکدیگر خرده نمی گیرید ویا همدیگر را مسخره نخواهید کرد.

زمانی که درک می کنیم همسران ما درارتباطاتشان با ما فرق دارند، گویی انسان با چیستان روبرو می شود.از حیث نقاط بارز به همدیگر شباهت هایی دارند، اما دربرخی نقاط بسیار مهم با همدیگر متفاوتند.هرگاه تصور نماییم که زنان ومردان درتمامی جوانب به یکدیگر شبیه هستند، مسلما دچار نتایج منفی خواهیم شد واین نتایج درزندگی مشترک ما تاثیرات ناخوشایندی رابرجای

خواهند نهاد.


اگر انتظار داشته باشیم فردمقابل ما مثل خودمان رفتاری از خود نشان دهد ویا واکنشی داشته باشد،به طورحتم دچار رفتارها وبرخوردهایی خواهیم شد که به ناچار مارا با یاس وناامیدی مواجه خواهد کرد.این نوع تصور وبرخورد نه تنها کارساز نخواهد بود بلکه موجب برخورد احساسی فرد مقابل ما خواهد گردید.درچنین شرایطی رفتارهای احساسی دوسویه حاکم برمنطق خواهد گشت ودرنتیجه با شرایطی مواجه خواهیم شد که کاملا بی مورد وبی مفهوم است.اگربه منظور کمک به همسرمان رفتاری را که نسبت به خود مناسب می دانیم، درارتباط با او به کار گیریم، مسلما دچار مشکل خواهد شد.شاید با اندیشه اینکه" آنچه برای من خوب است برای او خوب یا بهتر است" چنین رفتاری را پیش می گیریم، اما این تصور درزندگی زناشویی جواب منفی خواهد داد ونتیجه معکوسی از آن خواهیم گرفت.

هرزن ومردی باید درک کند وبپذیرد که فرد مقابلش مجبور نیست که مثل او بیندیشد، تصور کند یا دست به عمل بزند. البته این منطقی، طبیعی ومورد قبول است.امکان دارد درنهایت همدردی دچار برخوردی ناشایست شویم که هیچ انتظارش را نداشته ایم ویا درطول زندگیمان چنان رفتاری را مشاهده نکرده بودیم.

برای ایجاد معاشرت خاص واقناع کننده چهار کلید مهم واصلی وجود دارد:

1- ارتباط هدفدار: ایجاد ارتباط به منظور درک وتفهیم هدف.


2- درست فهمیدن: درک تفاوتهای مهم فیمابین، تقدیرکردن واحترام گذاشتن.


3- خودداری از قضاوتها: خودداری از قضاوت های منفی دررابطه با خودمان ودیگران.


4- مسئولیت پذیری: مسئولیت پذیری درارتباط با عشق متقابل به حد مساوی وفرا گرفتن عادت گذشت وبخشش.

این چهار کلید می توانند شما را درایجاد ارتباط موفق یاری دهند وعشقی را که به آن علاقه مند هستید ویا آرزویش را کشیده اید با پتانسیل کافی به دستتان برسانند.اگر درارتباطات ناموفق خویش همیشه در صدد درک دلایل عدم موفقیت خود بوده اید بااجرای این چهار کلید موفق خواهید شد ارتباطی را برقرار نمایید که بر زیربنای محکمی تشکیل شده وسعادت آخرین نقطه ارتباط شما خواهد بود.

همچنین برای داشتن رابطه ای مثبت به نکات زیر باید توجه داشت:

- دسترسی به شناخت عمیق از خود و فرد متقابل

- درک واکنشهای همدیگر به هنگام بروز حالات استرس وناراحتی روحی در زن ومرد.

- درک شایسته احساسات واقعی که درورای واکنش ها ورفتارهای ظاهری فرد مقابل نهفته است.

- تفهیم شایسته فرد مقابل بدون توجه به ظاهر وفریب ظواهر. (به عنوان مثال احتمال دارد بالا انداختن شانه فرد مقابل به آن معنا نباشد که ما تلقی می کنیم.)

- درک این موضوع که پرسید از دیدگاه شما به همان میزان برای دیگران آسان وقابل قبول نیست.

- درک این موضوع که حرفهای مورد استماع شما شاید به همان میزان که بریتان ساده تلقی می شوند برای دیگران دشوار باشد.

- درک این مورد که شاید کمک شما درمقطعی خاص که به نظرتان مفید واقع می شود برای دیگران مناسب نباشد وحتی بی مورد جلوه کند.

- درک شایسته این حقیقت که انسان ها علیرغم شبیه بودن به هم با زبان ومفاهیم مختلفی با یکدیگر صحبت می کنند.

پذیرش این حقیقت که انسانها هرکدام درنوع خود منحصربه فرد هستند واحتمال دارد آنها دردرک وتفهیم مطالب با یکدیگر تفاوتهای فاحشی داشته باشند، خود نقطه شروع درک متقابل است.

یکی از دلایل مهم ترس از پذیرش وجود تفاوت میان خود ودیگران این است که وقتی به سن بلوغ می رسیم، همیشه واهمه داریم که شاید دیگران مارا قبول نکنند ویا رد نمایند.هرانسانی از روزی که خود وموقعیت اجتماعی اش را می شناسد، سعی دارد به نحوی نگاه های جامعه را به سوی خود جلب ویا چهره مردمی پیدا کند.حتی در دوران کودکی نیز همه ما سعی داشته ایم که بیش از دیگران محبوب باشیم ویا درمدرسه وخانواده مطرح گردیم.اگر روزگار با ما یار باشد وحتی به آن موفق گردیم که درجامعه به پیروزیهای اجتماعی وشخصیتی نایل آییم وحتی اگر این موفقیتها تا پایان زندگی وسنین پیری نیز ادامه پیدا کند، باز ازاینکه شاید موقعیت خودمان را بادرک اینکه با دیگران متفاوت هستیم، از دست بدهیم ترس وواهمه وجودمان را می گیرد.بسیاری از انسانها از درک اینکه با دیگران متفاوت هستند احساس ناامنی وناراحتی می کنند، دلیل این ناراحتی استنباط شخصی آنهاست که تصور می کنند با درک وقبول تفاوتشان با دیگران به نوعی معترف به نواقص شخصیتی ووجودی خود هستند.البته دراین واهمه حق با ماست ولی باید قبول کرد که ادامه این ترس به رکود شخصیتی ودیدگاهی ما منجر خواهد شد وخود زیانبار است.ناگفته نماند که انسانهایی که از درک تفاوتهای خودشان می ترسند اغلب دارای شخصیتی خودخواه می باشند وهرکاری را بدون اینکه به درستی به آن بیندیشند ویا توجه داشته باشند ویا نظرات دیگران را بپرسند، انجام می دهند.ازاین روست که عدم توجه به تفاوتهای فردی بسیار خطرناک ودرعین حال تهدید کننده روابط درست اجتماعی است.

همانطور که جنسهای مختلف از بسیاری جهات جاذب یکدیگر هستند، درجهت وجود تفاوتها نیز همدیگر را جذب می نمایند.هراندازه قدرت درک ما افزایش یابد میزان این جذبه تفاوتها نیز روبه فزونی می گذارد.تفاوتهای میان زنان ومردان دراساس تکامل دهنده وجود هر دوی آنهاست.هرکدام از آنها درنوع خود کامل نیستند وبرای کسب توازن زندگی وزیستی باید درکنار هم باشند وبه تکامل وجود بیندیشند.اگرفرض کنید شما انسانی عصبی باشید وهمیشه با تهاجم با دیگران برخورد نمایید، ممکن است باانسانی که درخود وساکت وآرام است جور دربیایید.

البته این تصورهمیشه دربین انسانها وجود دارد که می گویند هرکسی درنهایت جفت خود را می یابد وچنان تلقی می گردد که انسانهای مشابه دررفتار وگفتار قادر به تحمل یکدیگر بوده وبه زتدگی سعادتمندی می رسند، اما این همیشه به طور مطلق درست نیست ودر زندگیهای بادوام همیشه میان زن وشوهر تفاوتهایی بوده که وجود هرکدام تکمیل کننده آن تفاوتهاست.همین تفاوتها هستند که انسانها را به یکدیگر جلب می نمایند وزمینه سازش آنها را فراهم می آورند. وجود تفاوتها وسحروجادوی آنها به روابط دوجانبه معنا وارزش دیگری نیز می بخشد.

دراینمقاله می کوشیم که با تاکیدبرتفاوتهای جنسیتی ضرورت آشنایی با این تفاوتها را خاطرنشان سازم وبه این نکته اشاره کنم که عدم آگاهی از این موضوعات می تواند اثرات مخربی برزندگی طرفین داشته باشد.کما اینکه بسیاری از زندگیهای خانوادگی به دلیل ناآگاهی از

تواناییها وخصوصیات متفاوت دوجنس درارتباطات اجتماعی ونیازهایشان از هم می پاشد.


در زیر فهرست مطالب مندرج درمقاله آمده است.با امید آنکه مقاله مورد توجه اقشار مختلف به خصوص زوج های جوان قرار گرفته وکمکی درجهت رفع وبهبود مسائل ارتباطی آنها باشد.

روش سرپا نگه داشتن مغز

روش سرپا نگه داشتن مغز

قدیمیها میگفتند عقل سالم در بدن سالم است. امروزه پزشکان این گفته را کاملا تایید میکنند و معتقدند مغز انسان در ارتباط بسیار نزدیک با سایر اعضای بدن عمل میکند....
از این میان قلب بیشترین دادوستد را با مغز دارد؛ تا جایی که ۲۵ درصد از خون تازه و اکسیژندار در هر ضربان قلب به مغز میرود. از طرف دیگر بسیاری از فعالیتهایی که روی عملکرد مغز اثر مثبت دارند برای سیستم قلبیعروقی هم مفید هستند. با رعایت نکاتی ساده و به نظر پیش پا افتاده میتوان قابلیتهای مغز را افزایش داد و از بسیاری بیماریهای وحشتناک جلوگیری کرد.

۱) سعی کنید مهارتهای جدید و پیچیدهای یاد بگیرید
آموختن دانش و مهارت حتی در سنین پیری کمک میکند مغز همچنان قدرتمند باقی بماند. اما بهترین نتیجه وقتی به دست میآید که این اطلاعات، جدید و قدری هم پیچیده باشند. البته این پیچیده بودن برای هرکس معنی متفاوتی دارد چون سطح معلومات و نیز میزان هوش افراد با یکدیگر یکسان نیست، پس بهتر است خودتان مطلبی را که برای شما تازگی دارد انتخاب کرده و شروع به یاد گرفتن آن کنید. آموختن هر چیز تازه و جدید باعث پیدایش مسیرهای جدید ارتباطی بین سلولهای مغز میشود و تمرین کردن و تکرار باعث گسترش هرچه بیشتر این ارتباطات جدید خواهد شد اما به یاد داشته باشید که هر مطلبی پس از چند بار تکرار دیگر جدید نیست و باید علاوه بر تمرین مطالب قبلی باز هم دنبال چیزهای جدیدتری برای یادگیری باشید و اما مطالب مناسب برای خود را چه طور پیدا کنید؟ یک روش خیلی ساده برای این کار وجود دارد:
▪ یک کاغذ سفید بردارید و آن را به دو بخش تقسیم کنید.
▪ در یک سمت کاغذ ۵ کار مورد علاقه خود و در سمت دیگر پنج کاری که به دلیل پیچیدگی زیاد، مورد علاقه شما نیستند را بنویسید.
▪ در واقع ۵ کار مورد علاقه آنهایی هستند که شما به آن عادت کردهاید و ۵ کار دیگر آنهایی هستند که شما باید سعی کنید یک به یک شروع به آموختن آنها بکنید.

۲) تمرین مداوم

سعی در به خاطر آوردن و تکرار آموختههای قدیمی باعث تقویت حافظه میشود. همچنین این کار باعث جلوگیری از تخریب راههای ارتباطی سلولهای عصبی و در نتیجه موجب پیشگیری از ابتلا به بیماریهایی نظیر آلزایمر میشود. حتی در افرادی که مبتلا به چنین امراضی هستند، با تمرینهای منظم میتوان از پیشرفت بیماری جلوگیری کرد.

۳) در فعالیتهای گروهی شرکت کنید

در کنار دوستان بودن و شرکت در فعالیتهای دستهجمعی باعث آموختن مطالب جدید و به دست آوردن تجربههای نو میشود. ایجاد روابط دوستانه عمیق موجب لذت بردن بیشتر از فرصتهای زندگی خواهد شد و هرچه بیشتر بخندید و خوش بگذرانید، مغز هم بهتر عمل میکند.

۴) مراقب سلامت خود باشید

هر فردی مسوول سلامت جسم و روان خویش است و باید به بهترین نحو از خود مراقبت کند. در واقع میتوان گفت پزشکان در ارتباط با سلامت ما کار میکنند اما مسوول اصلی، خود ما هستیم. پس بهتر است در تمام موارد و مشکلات با پزشک خود مشورت کرده و سپس تمام توصیههای او را اجرا کنید.

۵) گاهی به خود استراحت بدهید

درست است که جهان امروز ما دنیای سرعت و تکنولوژی است، اما مغز هر انسان به مدتی استراحت و آرامش هم نیاز دارد. اگر چنین فرصتی به بدن داده نشود، بیماریهای مانند اضطراب و افسردگی سراغ فرد میآیند. حتی به تازگی علم روانپزشکی ثابت کرده که آرامش، دعا کردن و تفکرات مثبت نتایج بسیار خوبی در زندگی افراد به جا میگذارد، پس سعی کنید سطح انتظارات خود را پایین بیاورید و به جای آن کیفیت زندگی خود را بالا ببرید.

۶) هیچگاه امید به زندگی را از دست ندهید

یک انگیزه قوی میتواند زندگی بسیار فعال و پویایی برای هر فرد بسازد. اگر هرکس زندگی روزانه خود را طوری برنامهریزی کند که در جهت رسیدن به هدف خاصی باشد، نیروی مثبتی در آن فرد ایجاد میشود که باعث جلوگیری از ابتلا به بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی میشود. در واقع کار کردن به زندگی معنا میدهد و باعث رشد قوای روحی و جسمی میشود.

۷) سیگار و مواد مخدر را کنار بگذارید

سیگار، مواد مخدر و مواد محرک مغزی همگی باعث تخریب قوای حافظه و شناخت میشوند. این مواد قدرت تفکر صحیح، تمرکز، توجه و توانایی فعالیتهای ذهنی را کاملا تحت تاثیر قرار میدهند. افرادی که چنین موادی را مصرف میکنند، پس از مدتی دیگر قادر به یاد گرفتن مطالب جدید نخواهند بود، حتی در اکثر مواقع نمیتوانند تصمیمگیری درست و منطقی در برابر اتفاقات روزمره داشته باشند.

۸) برنامهریزی داشته باشید

اگر خود را عادت بدهید فعالیتهای روزانه خود را طبق برنامه قبلی انجام دهید، پس از مدتی قادر به کنترل هر نوع فشار و استرسی خواهید بود. این برنامهریزی باید جنبه اقتصادی زندگی شما را هم شامل شود. خود را مجبور کنید که مثلا ۵ درصد از درآمد ماهیانه را فقط صرف خودتان بکنید. چنین کاری به ذهن شما اجازه میدهد در کنار کار و فعالیت منظم، فرصت استراحت و آرامش کافی هم داشته باشد و نوعی احساس رضایت و خرسندی درونی برای شما ایجاد میشود.

۹) روابط خود را با دیگران حفظ کنید

بسیاری از مطالعات علمی ثابت کردهاند که قطع ارتباط با شبکه اجتماعی باعث ابتلا به بیماریهایی نظیر فراموشی و دمانس میشود. شرکت در جمع و معاشرت با انسانهای دیگر باعث کاهش اضطرابهای روزانه، تخلیه هیجانها و احساس آرامش روحی و روانی خواهد شد.

ترس از تاریکی، وابستگی به والدین و نفرت از مدرسه

ترس از تاریکی، وابستگی به والدین و نفرت از مدرسه



اهمیت روانشناسی کودک

● روان شناسی کودک اهمیت خود را از کودک میگیرد، چرا که دوران کودکی انسان اهمیت فوقالعادهای دارد. شاید نگاهی به دوران کودکی انسان و تواناییهای نوزاد انسان در مقایسه با سایر موجودات اهمیت این دوران را آشکارتر سازد. نوزاد انسان در میان سایر موجودات عالم طولانیترین زمان را نیاز دارد که قابلیتها و تواناییهای خود را پرورش و آشکار سازد. در واقع انسان حدود ۱۸سال اول زندگی خود را در حال رشد و تکامل در ابعاد مختلف است و این زمان طولانی و با اهمیتی در زندگی انسان است.از طرف دیگر، نوزاد انسان با کمترین تواناییها و امکانات (نظیر بازتابها) به دنیا میآید و به مراقبت زیاد و شدیدی نسبت به سایر موجودات نیاز دارد (برای مثال در نظر بگیرید که چگونه گوساله گاو پس از به دنیا آمدن روی پای خود میایستد، ولی نوزاد انسان حتی نمیتواند سر خود را راست نگه دارد). ابن مراقبت توسط پدر و مادر در وهله اول و توسط اطرافیان و جامعه در وهله دوم اعمال میشود، ولی این مراقبت بدون آگاهی، دانش و آموزش شیوههای فرزندپروری صحیح امکان ندارد و اهمیت روان شناسی کودک نیز از این دو موضوع (زمان طولانی رشد کودکی و شیوههای صحیح فرزندپروری) ناشی میشود.

● اهداف روانشناسی کودک


روان شناسی کودک به عنوان یکی از زیرمجموعههای «روانشناسی رشد» با هدف نگاه دقیق و علمی به کودک و نیازهای او و یافتن شیوههای صحیح پرورشی و آموزشی کودک از اولین سالهای تاسیس روان شناسی علمی مورد توجه بوده است. (البته موضوع کودک و مسائل مربوط به او همیشه مورد توجه بوده است). در طول این سالها روان شناسان زیادی نظیر ژان پیاژه (Jean Piaget)، استانلی هال (Stanley Hall) به مطالعه و تحقیق در مورد جنبههای مختلف رشد کودک پرداختهاند.
بدون شک یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی آدمی دوران کودکی است. دورانی که در آن شخصیت (Personality) فرد پایهریزی شده و شکل میگیرد. امروزه این حقیقت انکارناپذیر به اثبات رسیده است که کودکان در سنین پایین (طفولیت) فقط به توجه و مراقبت جسمانی نیاز ندارند، بلکه این توجه باید همه ابعاد وجودی آنها شامل رشد اجتماعی، عاطفی، شخصیتی و هوشی را دربر گیرد. این ابعاد عوامل تعیین کننده و اساسی یک انسان هستند که از دوران کودکی پایهگذاری و شکل میگیرند.
تمام کودکان اضطراب و بیقراری را تجربه میکنند. در بیشتر مواقع از یک کودک طبیعی انتظار میرود که زمان زیادی را در حال شور و شوق، بیقراری و کنجکاوی باشد. برای مثال کودکان، زمانی که ۹ ماه از سال را به خاطر رفتن به مدرسه از والدین خود جدا میشوند، دارای دلواپسی و اضطراب خاصی هستند. در مورد بچههای کوچکتر این حالت، گاهی اوقات به ترس نیز تبدیل میشود. ( مثل ترس از تاریکی، از توفان، از حیوانات یا از چیزهای بزرگ و قوی ). اگر قبل از شروع این هیجانات این نوع رفتارها مثل جدا شدن از والدین، نشاط در مدرسه و یافتن دوست در اعمال بچهها گنجانده شود، والدین به راحتی میتوانند ارزشهای آنها را در زمان وقوع آن برای کودکان توضیح داده و آنها را متقاعد کنند. این روش توسط روانشناسان قدیمی پیشنهاد شده است. یک نوع از این اضطرابها و نگرانیها که ترس از جدایی نام دارد به شدت احتیاج به درمان و مراقبت دارد از علائم آن:
۱. داشتن ترس همیشگـــی و دائم درباره سلامت و امنیت والدین خود
۲. امتناع کــــردن از رفتن به مدرسه
۳. دل دردهای دائم و مستمـــر و یا شکایت از دردهای جسمــــی دیگـــر
۴. نگــــرانیهای فوقالعاده، زمان خوابیدن
۵. متکــــی و وابسته بودن به دیگـــران
۶. تــــرس و وحشت زیاد زمــــان جدا شدن از والــدین
۷. وحشت کــردن یا کابـــوس دیدن در زمان خواب
نوع دیگری نگرانی و اضطراب زمانی است که کودک از چیز خاصی میترسد مثلا از سگ، حشرات و یا هر چیز خاص دیگری و این ترس باعث استرس و هیجانی در دورن کودک میگردد. گاهی، بعضی از این کودکان از دیدن و یا صحبت کردن با افراد جدید و ناشناس وحشت دارند. این بچهها به سختی میتوانند برای خود دوستان جدیدی پیدا کنند یا با هر شخص دیگری بجز اعضای خانواده شان ارتباط برقرار سازند. بچههای دیگری که از این اضطرابها رنج می برند شاید:
۱. نگرانـــیهای زیادی در مـــورد هر چیزی قبل از وقوع اتفاق آن دارند.
۲. درباره مدرسه رفتن، با کســـی دوست شدن و ورزش کـــردن استرس دارند.
۳. افکار مشوش و عکس العملهای عصبی دارند.
۴. از اینکه خطا و یا اشتباهــــی کنند، میترسند.
۵. از اعتمـــاد به نفس فــــوق العاده کمـــی بــــرخوردارند.
کودکانی که دارای استرس و اضطراب هستند دچار تنشها و دلواپسیهای زیادی میشوند. نگرانیهای آنها گاهی اوقات به اندازهای میرسد که دیگر قادر به انجام دادن کاری یا تصمیم گرفتن و حتی فکر کردن در مورد مسائل اطراف خود نمیباشند. کودکان مضطرب، اغلب کودکانی ساکت، عصبی، شاکی، ناراضی و کم طاقت هستند. و اغلب درباره همه چیز مشکل دارند. والدین این کودکان باید بسیار هوشیار بوده و به نشانههای عصبی بودن و اضطراب داشتن در کودکان خود دقت کنند، تا پس از شناخت سریع و به موقع، مانع از پیشرفت این حالتها شوند. این موضوع که باید به سرعت باعث کاهش ترس و اضطراب در کودکان شویم، اهمیت زیادی دارد.
اگر با متمرکز شدن روی رفتارهای کودک خود به وجود اضطراب و نگرانی در درون او پی بردید، به سرعت با یک روانشناس کودک و نوجوان یا هر روانشناس دیگری که در مورد سلامت فکری و معالجه آن تجربه و مهارت لازم را داشته باشد، مشورت کنید. با مراقبتهای ویژه؛ مشکلات اضطراب و استرس را در کودکان خود از بین ببرید. این مراقبتها بهزودی مانع از بوجود آمدن مشکلاتی، از قبیل نداشتن رابطه دوستی با دیگران، شکستها و ضربههای اجتماعی و درونی، کمبود شدید اعتماد به نفس در آینده خواهد شد. این مراقبتها متشکل از روان درمانیهای انفرادی، معالجات و روان درمانیهای خانوادگی، مراقبتهای رفتاری و مشاوره در مدرسه میباشد.برخی کودکان هیچگاه بهطور جدی معنای ترس را درک نمیکنند، اما بسیاری از آنها با مجموعهای از تجربههای ترسناک در طول زندگی شان روبه رو میشوند. آنها از افراد غریبه، تاریکی، حیوانات، توفان، مکانهای بسته، مرگ یا هر چیز جدید یا متفاوتی میترسند. این گونه ترسها در برخی سنین یا دورههایی خاص تشدید میشوند، مثلا ترس از زلزله که در بعضی دوران زندگی کودک رخ میدهد، بیشتر ناشی از این است که کودک احساس میکند مبادا والدینش را از دست بدهد، یا خودش بمیرد.

● ترسهای معمول کودکان
ترس از مرگ، یکی از ترسهای معمول در کودکان به شمار میرود و ممکن است به صورت اضطراب شدید از تنها ماندن، ناتوانی در به خواب رفتن، یا صحبت همیشگی درباره مرگ تظاهر پیدا کند. در ۵ یا ۶ سالگی، بیشتر کودکان سوالاتی درباره مرگ میپرسند، اما از آنجا که مفهوم چرخه زندگی را بهطور کامل درک نکرده اند، مرگ را مرتبط با پیری میدانند و خود را در خطر نمیبینند. در ۷ سالگی مشکوک میشوند که مرگ فقط به پیرمردان و پیرزنان اختصاص ندارد و برای آنها نیز محتمل است. در نتیجه این سن بیشتر سوالاتشان درباره بیماریها و عوارض آنها متمرکز میشود. بیشتر کودکان ۹ یا ۱۰ ساله انتظار دارند پاسخ سوالات خود را بهطور دقیق دریافت کنند. ما نباید واقعیتها را از فرزندان مان مخفی کنیم؛ حتی واقعیت تلخی چون مرگ را.
بنابراین در مقابل سوالات فرزندتان در رابطه با مقوله مرگ از پاسخهای پیچیده خودداری کنید. پاسخ شما میتواند براساس منطق و اعتقادات مذهبی استوار باشد. میتوانید برای ا از واژههای مناسب استفاده کنید از به کار بردن واژههایی مانند کشته شدن یا مردن خودداری نکنید، زیرا کودک معنی آنها را درک میکند. روی زندگی تمرکز کنید. پس از آنکه به کودک اجازه دادی احساس خود را بیان کند و پاسخ سوالاتش را بگیرد، روی زندگی و زنده بودن تمرکز کنید درباره روشهای سالم زندگی که موجب طول عمر میشود، بحث کنید. برای مثال، تغذیه صحیح، معاینات پزشکی مرتب، ورزش منظم و... چرخه زندگی را برای کودک شرح دهید. بهترین راه برای افزایش آگاهی کودک درباره مرگ، درک زندگی است. اگر فرزندتان به سن مناسب رسیده است، اجازه دهید گیاهی را بکارد و مراحل مختلف حیات را مشاهده کند.
با کودکتان صحبت کنید: بهتر است با توجه به سن و شخصیت کودک تا حدی آنان را در جریان بیماریهای وخیم یکی از نزدیکان یا دوستان بیمار بگذارید. اجازه دهید کودک احساساتش را بیان کند. وقتی فرزند شما از بیماری یا مرگ شخصی خبردار میشود، احساسات زیادی بروز خواهد داد ممکن است احساس انکار، ناراحتی، ناامیدی، تقصیر یا ترس داشته باشد. بهویژه ممکن است بترسد که مبادا چنین اتفاقی برای خودش یا کسانی که دوستشان دارد، رخ دهد. بگذارید درباره احساسش با شما گفتوگو کند. شما نیز به جای انکار احساساتش به او اطمینان دهید و از او حمایت کنید.

● ترس از تاریکی

تقریبا همه کودکان حداقل برای مدتی از تاریکی میترسند. این ترس اغلب دو تا سه سالگی ظاهر میشود. ترس از تاریکی در میان کودکان متفاوت و در حال تغییر است. یک شب از هیولا و شب دیگر از دزد میترسند. معمولا اطمینان دادن به کودک (هرچند جزئی) مانع تشدید و مزمن شدن ترس میشود، اما گاهی ترس در کودک باقی میماند، در این صورت پیشنهادهای زیر شما را در غلبه بر مشکل یاری خواهند داد. درباره ترس بحث کنید. هیچگاه روی احساساتی مثل ترس، سرپوش نگذارید، بلکه به آن اعتراف کنید زیرا به نظر کودک واقعی میآید. به او اطمینان دهید چیزی برای ترسیدن وجود ندارد، اما احساسات او را به عنوان احمقانه یا بچگانه بودن مسخره نکنید. از کودک بپرسید در تاریکی از چه چیزی میترسد؟ در یک اتاق تاریک کنار او بنشینید و بخواهید علت ترس خود را شرح دهد کودک را در برابر ترس مقاوم کنید: مجموعهای از بازیها میتوانند کودک را به تاریکی عادت دهند. به برخی از این بازیها توجه کنید. دنبال بازی، خودتان نقش راهنما را به عهده بگیرید و از کودک بخواهید شما را دنبال کند. بهتر است با دستتان او را راهنمایی کنید. ابتدا بازی را در روشنایی انجام دهید و فقط گاهی وارد تاریکی شوید، اما بهتدریج مدت زمان بیشتری را در تاریکی بگذرانید. اگر کودک خواست جای خود را با او عوض کنید.همراه با کودکتان در حالی که یک چراغ قوه در دست دارید، به اتاق تاریکی وارد شوید و با او بازی کنید. به فرزندتان بیاموزید در تاریکی با خودش صحبت کند. وقتی او جملههایی نظیر «من نمیترسم» و «هیچ چیز نمیتواند به من صدمه بزند» را تکرار کند میتواند خودش را شجاع بداند.هرگاه کودک را در غلبه بر ترسش موفق دیدید موفقیت او را تحسین کنید.

مقابله با فقدان شناخت واكنش شخصي به سوگ

مقابله با فقدان شناخت واكنش شخصي به سوگ

در طي زندگي، هر كدام از ما روابطي را با ديگران برقرار مي كنيم كه آن روابط معنايي خاص براي ما دارد. آنها مي توانند والدين، ساير اعضاي خانواده، دوستان، معلمان و افراد ديگري باشند. اينها كساني هستند كه به شيوه هاي مختلف از ما مراقبت و حمايت مي نمايند. در طي زندگي مان، هر كدام از ما مرگ كسي كه مورد علاقه مان است را نيز تجربه مي كنيم. صرفنظر از اينكه مرگ آنها ناشي از بيماري، تصادف يا حادثه اي ديگر باشد، ما با تركيبي از افكار و احساسات باقي مي مانيم. ما عميقاً فقدان آنها را احساس مي كنيم. پيشنهاد هاي زير به ما در فهم فرايند سازنده سوگ و اهميت ياد آوري شخص مورد علاقه مان كمك مي كند.

مسئله مهم، پذيرش خودتان است

سوگ يك تجربه طبيعي و جهاني است. بهر حال، هر كدام از ما سوگ را به شيوه خاصي كه متناسب با نوع تربيت و شخصيت مان است، تجربه مي كنيم، در حالي كه عوامل مشتركي در فرايند سوگ وجود دارند، ولي هيچ فرمول يا جدول ثابتي كه بايد با آن مطابق باشد، در سوگ وجود ندارد، پذيرفتن خودتان گامي مهم به سوي فرآيند سالم سوگ است.
احساسات شما طبيعي است
بدنيال فقدان شخص محبوب، تعداد وسيعي از حالات عاطفي تجربه مي شوند. اين احساسات شامل غمگيني، ترس، يأس، سردرگمي خشم، احساس گناه و حتي بي حسي است. اين عواطف در درجات مختلف شدت و در دوره هاي زماني متفاوت تجربه مي شوند. الگوهاي معمول زندگي ما ممكن است خاطراتي را در مورد فقدان و احساسات مرتبط با آن برانگيزد. مراسم خانوادگي، تعطيلات، مكانهاي مورد علاقه، موسيقي و تجارب ديگري كه با شخص از دست رفته داشته ايم، به عنوان منبعي براي درد و رنج برايمان باقي مي ماند. در اواسط سوگواري با شگفتي، كاهش غم و اندوه امري طبيعي مي باشد. در طي زمان خاطرات ما با شخص محبوب باقي خواهد ماند ولي واكنشهاي هيجاني شديدمان به طرف متوسط ميل خواهد كرد. گر چه يادآوري اين مسئله بسيار مهم است كه حتي بعد از سالها نيز ما شخص از دست رفته را فراموش نخواهيم كرد. بهتر است به سوگواري به عنوان يك چرخه نگاه كنيد كه در آن بطور دوره اي فقدان و احساسات مرتبط با آن را يادآوري خواهيد كرد.
زندگي روزمره شما ممكن است دچار تغيير گردد.

بدنبال مرگ يك شخص مهم در زندگي حالت احساسي شما امكان دارد كاملاً تغيير كند. ممكن است از نظر جسماني احساس خستگي نماييد، در الگوهاي معمول خوابتان مشكل پيدا كنيد، در تمركز براي مدت طولاني مشكل داشته باشيد و اشتهاي طبيعي خود را از دست بدهيد. همچنين ممكن است متوجه شويد كه علائق شما به كار، فعاليت هاي اجتماعي و بودن با ديگران تا اندازه اي كاهش يافته است. فعاليت ها و افرادي كه شما معمولاً از آنها لذت مي برند. جذابيت خود را براي شما از دست مي دهند. در اين دوران، بعضي از مردم اشتغالات كاري و فعاليت هاي اجتماعي خود را جهت مشغول كردن ذهن و انرژي شان از يك طرف و اجتناب از احساسات ناراحت كننده مرتبط با فقدان از سوي ديگر، افزايش مي دهند.
بهر حال هر شخصي شيوه اي را براي انطباق انتخاب مي كند.ومسئله مهم اين است كه شخص ارتباط ها را با ديگران حفظ كند وبراي آن ارزش قائل شود و حجم متناسبي از كار، فراغت و استراحت رابراي خود در نظر بگيرد. براي انجام بعضي از تمرينات آرامش و فعاليت جسماني از قبيل پياده روي با مشاركت يك شخص ديگر بر نامه داشته باشيد. اگر تغييرات آنقدر معني دار بود كه توانايي كاركرد شما در مسائل روزمره را تحت تاثير قرار دهد، در آن صورت جهت مشاوره و دريافت كمك تخصصي بايد به سراغ يك متخصص برويد.
آينده اي پر اميد براي خود بسازيد
با خود مهربان باشيد
در مورد توانايي و نيروي خود براي قبول مسئوليت هاي جاري انتظارات موجه داشته باشيد. موضع گرفتن بر عليه طرحهاي جديد خيلي زود است. به خاطر داشته باشيد كه سوگواري با درجات مختلف خود امري طبيعي و فرايندي اساسي براي ياد آوري محبوب (از دست رفته) است.
براي ياد آوري شخص مورد علاقه از دست رفته راههايي را ايجاد كنيد.
آداب و رسوم به ما كمك مي كند كه جنبه هاي مثبت ارتباطمان را يادآوري كرده و خود را به جامعه متصل سازيم فعاليتهايي از قبيل خاطره نويسي، مراقبه، عبادات، پياده روي، آواز خواني . ديدن جاهايي كه قبلاً با هم بوديد مي توانند روزنه هايي خلاق براي افكار و احساسات شما باشند. اينها همچنين ارزش زندگي را نيز به ما ياداوري مي كنند.

از نظر روحي خود را در مركز توجه قرار دهيد
اهدافي را كه برالي خودتان در نظر گرفته ايد، يادآوري كنيد و شيوه هايي كه شخص مورد علاقه تان جهت كمك به رشد و موفقيت شما داشت، را بخاطر بياوريد. يك هدف آتي و شيوه هاي مورد علاقه تان جهت مشاركت با ديگران در آن هدف را تجسم كنيد. خودتان را در اشكال مختلفي از زندگي كه مي تواند برايتان معني دار باشد مورد بازنگري قرار دهيد. اگر مذهبي هستيد، نمادها، فعاليتها و گروههاي مرتبط با آن را جهت بدست آوردن راحتي و يافتن چشم اندازي جديد براي زندگي مورد استفاده قرار دهيد.
آينده اي پر اميد را براي خود تجسم كنيد
افكار و احساسات خود را براي ديگران بگوييد. به آنها اجازه دهيد كه در اين مقطع بسيار حساس از زندگي همراه شما باشند. سعي كنيد از نظر جسماني فعال مانده و به زيبايي هاي اطراف زندگي خود حساس باشيد. تجسم كنيد كه معنايي براي زندگي آينده شما وجود دارد. تجسم كنيد عشقي را كه به شخص از دست رفته داشتيد اساسي براي فعاليت خلاقانه شما در آينده خواهد بود.

به هنگام سوگواري به ديگران كمك كنيد.
علائق خود را براي شخص ديگر بيان كنيد
... مكالمه را شروع نماييد، به او گوش دهيد، و در مورد فقدان صحبت كنيد.
در دسترس باشيد
... به شخص سوگوار اجازه دهيد تا مطمتن شود شما در صورت نياز در دسترس هستيد.
از قضاوت در مورد احساسات شخص به هنگام سوگواري خودداري كنيد
... مردم افكار و احسااست خود را به اشكال مختلف كه از نظر شدت و مدت متفاوت است، بيان مي كنند.
خود براي اين موضوع كه شخص سوگوار سوالات سختي در مورد زندگي و مرگ خواهدداشت و شما پاسخهاي آسان نخواهيد داشت، آماده كنيد.
متناسب بودن سوالها را تاييد و صحبت كردن را تشويق نماييد.
اهميت مراسم سالانه، جشنها و فعاليتهايي كه شخص از دست رفته در آنها شركت مي كرد را بخاطر داشته باشيد.
... به خاطرات مربوط به اوقات و فعاليتهاي ويژه كه براي شخص سوگوار باقي مانده است، حساس باشيد.
ارزش رابطه تان را مورد تاييد ... قرار دهيد
... اهميت هر نوع ارتباط از قبيل ارتباط با دوست، همكلاسي، عضو خانواده، همسايه، همكار، همسر يا شخص صميمي را مورد تذكر قرار دهيد.
به ماهيت دوره اي فرايند سوگ حساس باشيد
صبور باشيد. به خاطر داشته باشيد كه آشكار شدن و از بين رفتن سوگ به دليل آشكار نياز ندارد. زمان خاصي براي اتمام سوگواري وجود ندارد.

مهارت حواسپرتی،

مهارت حواسپرتی،

مقدمه
تمركز يك حالت پيچيده ذهني است. نكته جالب توجه و طنز آميزي كه در مورد تمركز مي‌توان ذكر كرد اين است كه هرچه بيشتر دربارة تمركز، فكر مي‌كنيد يا دربارة آن نگران مي‌شويد، كمتر مي‌توانيد بر تكليف فعلي خود متمركز شويد.همين نكته توضيح مي‌دهد چرا راهبردهايي كه به منظور افزايش تمركز تدوين يافته‌اند غالبا به طور غيرمستقيم و با متمركز شدن روي حذف عوامل مخل به مساله تمركز مي‌پردازند هر چند براي اصلاح تمركز، راه حلهاي «قطعي» كمي وجود دارد ولي خوشبختانه در مورد اكثر دانشجويان، چه مشكل در زمينه تمركز داشته باشند وچه نداشته باشند و بخواهند صرفا توانايي فعلي خود را افزايش دهند، گام اولي كه بايد برداريد يكي مي‌باشد .تحليل دقيق اموري كه تمركز افراد را بر هم مي‌زنند اغلب مؤثرترين گام جهت اصلاح و بهبود تمركزاست .در اينجا خلاصه‌اي از عوامل مخل ارائه مي‌شود تا زمينه‌اي براي فهم مشكل خاص شما به دست آيد. به منظور دستيابي به جزئيات بيشتر دربارة چگونگي اصلاح تمركز دانشجو مي‌تواند با مركز مشاوره دانشجويي تماس برقرار كند.
امور مخل در مطالعه
محل مطالعه
دانشجويان سال اول ،مخصوصا كساني كه در خوابگاه زندگي مي‌كنند اغلب بخاطر سرو صدا، وجود همخوابگاهي‌ها، يا يك محيط نامناسب، در زمينه تمركزد ار مشكل مي‌شوند .زندگي در منزل يا بيرون از دانشگاه هم مي‌تواند مشكلاتي ايجاد كند. آشنايي با اين مساله كه چگونه مكاني ساكت، راحت و رها از امور مخل براي مطالعه‌بيابيم يكي از ساده‌ترين و مؤثرترين شيوه‌هاي اصلاح تمركز است.

حواسپرتي‌هاي ناشي از شرايط بدني
خواب نامنظم، فعاليت‌ها وعادات غذايي مي‌تواند بدون ترديد علت مشكلات تمركز باشد.ما تمايل داريم به عنوان بزرگسال، ارتباط ميان سلامت جسمي وعملكرد هوشي را ناديده بگيريم.
دستيابي به يك رژيم مناسب غذايي و رعايت آن مي‌تواند عملكرد فيزيولوژيكي مغز شما را در بالاترين سطح حفظ كند. راهبردهاي مديريت زمان (تنظيم و برنامه ريزي وقت ) مانند برنامه ريزي زمان مطالعه بر مبناي اوج وافت وافت توان جسمي، اين اطمينان را به دست مي‌دهد كه توانايي بدني شما براي تمركز در بهترين شكل آن فراهم شده است.

با خود صحبت كردن
خيلي‌هاي نمي‌دانند كه ما به هنگام انجام تكاليف از جمله هنگام مطالعه ،به شكل خاموش با خودمان صحبت مي‌كنيم .
«صحبت با خود » مي‌تواند فعاليت‌ها و رفتارها را در ما برانگيزد و مورد تشويق قرار دهد، به سروسامان دادن آنچه بعدا انجام مي‌دهيم كمك كند، ما از طريق صحبت با خود بر جريان پيشرفت خود نظارت مي‌كنيم . ولي اگر همين گفتگوي با خويش بيش از اندازه ارزشيابانه يا انتقاد ي صورت گيرد بر تمركز اثر منفي مي گذارد .آيا تا بحال تجربه نگارش يك مقاله را داشته‌ايد كه در همان سطر اول آن گير كرده‌ايد و ناكام شده‌ايد ؟مقصر اصلي يك «ويراستار دروني » بسيار سختگير بوده است. مقايسه توانايي خود با توانايي ديگران و انتظارات غلط داشتن در مورد مدت و كيفيت تمركزي كه بايد داشته باشيم مي تواند مسئول شكل گيري يك گفتگوي منفي با خويش باشد . با كمي تمرين شما مي‌توانيد ياد بگيريد هر خصيصه دروني مختل كننده خود را اداره كنيد .

انگيزه
بسياري از دانشجويان كه از مشكلات تحصيلي رها هستند و در دانشگاه موفق مي‌شوند اغلب توانايي شان را در اداره امور بر مبناي انگيزش خويش تعريف مي‌كنند:
«تو بايد در دانشگاه بودن را بخواهي .تو بايد بداني چرا اينجا هستي» گاهي اوقات سخت گيريها دربارة درس ،رشته تحصيلي يا حتي صرف در دانشگاه بودن موجب مشكلاتي در زمينه تمركز مي‌شود.
راهبرهايي كه در زمينه مقابله با مشكلات ناشي از حدت و شدت انگيزه ها وجود دارد از تمرين روي هدف برگزيني ساده تا خود ارزيابي‌هاي مفصل را شامل مي‌شود.
مشاوران تحصيلي در هر مؤسسه‌اي مي‌توانند در مورد انتخاب درس و برنامة درسي ، رهنمودهاي ارزشمندي ارائه دهند شما به عنوان دانشجو مي‌توانيد از دفاتر مشاوره دانشجويي دانشگاه خود مطالبي در زمينه مساله انگيزش ـ تمركز به دست آوريد.

مشكلات شخصي
شما يكي از محدود افراد خوش شانس خواهيد بود اگر توانسته باشيد دانشگاه را بدون مقابله با مشكلات تحصيلي ناشي از مصائب شخصي بگذرانيد. حتي امور معمولي چون قطع ارتباط با يك دوست مي‌تواند يك اختلال جدي در توانايي تمركز ايجاد كند. در بيشتر موارد اين امور مخل تمركز، كوتاه مدت هستند و توانايي تمركز به طور طبيعي به سرعت باز مي‌گردد .موقعيتهاي جدي يا خفيف ،كمك بيروني را گاه لازم مي‌گردانند. برخي دانشجويان دريافته‌اند اختصاص دادن زماني به فكر كرد درباره يك مشكل مي‌تواند به كاهش مشغله ذهني‌شان كمك

رسیدن به کمال

رسیدن به کمال



شما از نظر ظاهری به عنوان یک فرد بالغ شناخته میشوید، اما تا زمانی که از نظر عاطفی و ذهنی به بلوغ نرسید، نمی توانید نام یک شخص کامل را بر روی خود بگذارید. مگر اینکه بخواهید با یک کودک ازدواج کنید (که در این حالت "کمال" بالاجبار به شما تزریق میشود) در این حالت وقت کافی دارید که در حین رابطه رشد کرده و بزرگ شوید.
روشهای زیر به شما کمک میکند که راه رسیدن به کمال را آسانتر طی کنید.
● فاکتورهای اجتماعی
۱) مسئولیت پذیری
اساس شخصیت و درستی، مسئولیت پذیری میباشد. بدون هیچ عذر و بهانه ای یاد بگیرید که مسئولیت کارهایی را که انجام میدهید به عهده بگیرید. همانطور که تحسین و تمجید را قبول میکنید باید گله و شکایت را نیز بپذیرید. برای پی آمد تصمیمهای خود آماده باشید و سعی کنید تصمیمات درستی اتخاذ کنید، چرا که قبول مسئولیت کار دشواری است. به عنوان مثال میتوانید کارهایی را که به طور بالقوه خطرناک هستند، مثل: رانندگی بیشتر از سرعت مجاز و یا رانندگی بعد از مصرف الکل را انجام ندهید.
۲) احساسات خود را کنترل کنید
عدم توانایی در کنترل احساس میتواند هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی لطمات جبران ناپذیری را به شما وارد آورد. نباید به طور کلی احساستان را بکشید بلکه باید آنها را از طریق یکسری رفتار و گفتار موجه بروز دهید. به عنوان نمونه اگر کسی از زور عصبانیت دست خود را بر روی شما بلند کند، نباید سریعا عکس العمل مشابهی انجام دهید. اگر بتوانید همچنان خونسردی خود را حفظ کنید همه شما را به عنوان "آدم خوبه" داستان میشناسند.
۳) بخشنده باشید
موفقیت شما به کمکهایی بستگی دارد که در میان راه از دیگران دریافت میکنید. بدون هیچ چشم داشتی به دیگران کمک کنید. اگر توان مالی شما اجازه میدهد میتوانید هزینه ای را نیز به خیریهها و سایر موسسات این چنینی اختصاص دهید. اگر دست شما از نظر مالی باز نیست میتوانید از وقت خود استفاده کرده و به آموزش بچههای بی سرپرست بپردازید.
۴) وقت خود را با خانواده و دوستان بگذرانید
صله رحم را از یاد نبرید. اگر نمی توانید همیشه به دیدنشان بروید، حداقل ارتباط تلفنی را قطع نکنید. این امر برای دوستانتان نیز صدق میکند. اگر سرتان خیلی شلوغ است، سعی کنید حداقل آخر هفته را با آنها بگذرانید. میتوانید یک نوشیدنی با هم میل کنید و یا یک دست بیلیارد بازی کنید. همیشه به خاطر داشته باشید که شما قبل از اینکه با خانمتان آشنا بشوید، دوستان و خانواده در زندگی شما وجود داشتند.
▪ خود را بشناسید
۵) ضعفهای شخصیتی خود را از بین ببرید
هر کدام از ما عیب و ایراداتی در شخصیت خود دارد.ذبه نظرات دوستان و اقوام در مورد صفات اخلاقی خودتان گوش کنید. ضعفهای خود را به تدریج از بین ببرید و نقاط قوت خود را تقویت کنید. به عنوان مثال اگر در زمینه کاری با مشکل مواجه هستید سعی کنید هر روز بیش از روز قبل بر روی مسائل کاری تمرکز کنید.
۶) متوجه رفتار خود باشید
رفتار و گفتار شما در قبال دیگران تعیین کننده برخورد آنها درقبال شما میباشد. شما یک تابلوی تبلیغاتی متحرک هستید که توجه همه را به خود جلب میکنید، پس بهتر است اخلاق خوب خود را به نمایش بگذارید. اگر این کار را نکنید مردم از شما خوششان نمی آید، شما را استخدام نمی کنند و با شما قرار ملاقات نمی گذارند. کارهای خوبی را که از والدین خود در کودکی اموخته اید در زندگی نیز به اجرا در آورید.
۷) کار خودتان را انجام دهید
کاری که تصور میکنید برایتان مناسب است انجام دهید نه کاری که دیگران فکر میکنند انجام آن برایتان لازم است. به عبارت دیگر در پی رسیدن به خوشی و سعادت باشید. هیچ گاه خودتان را با کسی مقایسه نکنید، به ویژه در مورد مسائل مالی برای اینکه ممکن است احساس نارضایتی کنید. کارهایی که همیشه آرزوی انجام دادن آنها را داشته اید اما هیچ وقت انجام نداده اید را شروع کنید.
۸) درستکار باشید
یک فرد درستکار همیشه برای اصول اخلاقی ارزش بیشتری نسبت به لذات و سودهای شخصی قائل است. کارمندان، همکاران، و خانمها برای افراد درستکار ارزش بسیار زیادی قائل هستند. روی حرف خود بایستید و کاری را که فکر میکنید درست است، انجام دهید.
▪ دیدگاه خود را مشخص کنید
۹) با اهدافتان روبرو شوید
افراد موفق از روسای شرکتها گرفته تا ورزشکاران همه و همه دارای یک عادت ویژه هستند: هدفمندی و تلاش برای رسیدن به مقصود. بدون داشتن هدف و نقشه مناسب برای رسیدن به آن زندگی شما عادی شده و شادی و موفقیت ناچیزی را میتوانید به دست آورید. برای خود اهداف روزانه، هفتگی، و ماهیانه تعیین کنید، سپس راه مناسب برای هر یک را طرح ریزی کنید و تمام تلاش خود را برای رسیدن به آن به کار بندید و از آن به عنوان راهی برای رسیدن به آرزوهای نهایی خود بهره بگیرید.
۱۰) عادات بد خود را ترک کنید
هر یک از ما به طور متفاوت دارای عادات بدی هستیم. دیر یا زود پی آمدهای منفی آن متوجه ما خواهند شد. با خودتان عهد ببندید که رفتار بد خود را کاهش داده و یا به طور کلی از میان میبرید. به عنوان نمونه یکی از عادات بد خود مثل قسم دروغ خوردن و یا تاخیر داشتن را انتخاب کنید و بعد به دوستان و خانواده خود بگویید که میخواهید چنین عادتی را برای همیشه از زندگی خود بیرون کنید. اگر آنها به عنوان یک مراقب در کنار شما باشند تمایل شما نسبت به انجام این کار افزایش پیدا خواهد کرد.
۱۱) روحیه جوان و شاداب داشته باشید
به خاطر داشته باشید که سن شما به آن اندازه ای است که خودتان میخواهید. یک شیوه شاداب و جوان پسند را در زندگی پیش بگیرید تا بدن و ذهن شما همواره به تحرک واداشته شوند. در حالی که خودتان احساس جوانی میکنید پس چه اشکالی وجود دارد که با یک خانم یا آقای جوان هم نامزد کنید؟
۱۲) از موقعیتهای خود استفاده کنید
فرصتهای بیشماری در زندگی هر فردی وجود دارد، اما سود بردن از آنها کار ساده ای نبوده و دارای ریسک بالایی میباشد. اما باید توجه داشته باشید که هیچ کار بزرگی بی خطر نمی باشد. چه این موقعیت را داشته باشید که برای خودتان شغلی راه بیندازید، چه با دختر خانمی یا آقا پسری که به هیچ وجه در سطح شما نیست، قرار ملاقات بگذارید، به خودتان مطمئن باشید و تا تنور داغ است نان را بچسبانید. کاری نکنید که بعدا موجبات پشیمانی شما را فراهم آورد.
۱۳) تمرین بردباری
صبر و پافشاری شما را به سمت کامیابی و موفقیت رهنمون میسازند. بیشتر انسانهای بزرگ بیشتر از اینکه موفق شده باشند در زندگی خود با شکست مواجه میشدند. زمانی که بی حوصله میشوید باید یاد بگیرید که خونسری خود را حفظ کرده و آرام باشید. برای اینکه قدری شکیبایی خود را تقویت کنید میتوانید پرستاری کودک یکی از دوستان و یا آشنایان خود را برای مدت زمان کوتاهی به عهده بگیرید.
▪ یک مرد همه جانبه
۱۴) علایق خود را متنوع سازید
یک سرگرمی جدید برای خودتان پیدا کنید تا افقهای جدید را بر روی خود باز کنید. با یاد گیری ورزشها و مهارتهای جدید خود را به چالش وادار کنید. یکی از کارهایی که میتوانید در این خصوص انجام دهید، یادگیری یک زبان جدید میباشد. زمانی این کار با موفقیت انجام شد؛ به عنوان پاداش، سفر تفریحی به کشوری که زبان آنرا یاد گرفتهاید را به خودتان هدیه دهید تا پیشرفت خود را محک بزنید.
۱۵) ساعات مطالعه خود را بیشتر کنید
مطالعه یکی از راههای مناسب برای افزایش اطلاعات و دایره لغات شما میباشد. روزی یک ساعت هم که شده تلویزیون را خاموش کرده و در عوض شروع به خواند یک کتاب کنید. بیشتر سعی کنید کتابهای الهامی در مورد ارتقای شخصیتی و یا زمینه شغلی دلخواهتان را مطالعه کنید. حتی میتوانید کتابهای سرگرم کننده را به صورت تفریحی مطالعه کنید.
۱۶) ورزش کنید
ورزش یکی از راههایی است که از شما فرد سالم تر و جوان تری میسازد. آنقدر که کار شما ارزش دارد مدت زمانی که مشغول به انجام آن هستید مهم نیست. با خودتان تعهد کنید که در برنامه روزانه خود مقداری فعالیت فیزیکی بگنجانید.

چگونه مي توان در عين داشتن يك ناتواني روانپزشكي در دانشگاه موفق بود

چگونه مي توان در عين داشتن يك ناتواني روانپزشكي در دانشگاه موفق بود

واقعيت : بسياري از كساني كه ناتواي روانپزشكي دارند با موفقيت دانشگاه را به اتمام مي رسانند ! (( در آغاز خيلبي ها مي كوشيدند مرا از رفتن به دانشگاه دلسرد كنند . آنها فكر مي كردند كه من قادر به مقابله با فشار رواني نيستم در مواردي ( بويژه در ايام امتحان) خودم نيز فكر مي كردم قادر به مقابله نيستم! اما من ادامه دادم وسپس به دوره فوق ليسانس رفتم ....))
با احترام دانشجوي فوق ليسانس

زندگي دانشگاهي براي هر كسي مي تواند مشكل و تجربه اي چالش برانگيز باشد، اما براي كساني كه دچار ناتواني روانپزشكي هستند در مواردي غير قابل تحمل به نظر مي رسد .بهر حال ، در صورت برنامه ريزي دقيق ، اين ناتواني مانعي اجتناب ناپذير در مقابل موفقيت تحصيلي نيست.
آيا مشكلات خود را بازگو مي كنيد؟
تصميم گيري براي گفتن وضعيت خود به ديگران مسئله اي دشوار براي دانشجويان داراي ناتواني روان پزشكي است. خود افشايي مزايايي دارد، اما بسياري از مردم مي ترسند كه در صورت خود افشايي آسيب پذير شده ، انگشت نما گشته ويا به دليل عقايد و فرضيه هاي اشتباه مردم ، از طرف آنها مورد بد فهمي قرار خواهند گرفت .
بيان كردن مسايل دروني يك تصميم گيري شخصي است و شما بايد وضعيت خود و پيشامدها را مورد ملاحظه قرار دهيد بعضي از مسايل كه بايد مورد بررسي قرار دهيد اينها هستند:
• چگونه مي توانم از خود افشايي استفاده ببرم؟
• به چه كسي در مورد خودم بگويم و چرا؟
• به چه كس ديگري مي توانم بگويم وچرا؟

آيا حمايت بهتري بدست خواهم آورد؟
• آيا هم كلاسيها مي توانند حمايت عاطفي و عملي ( از قبيل گروههاي مطالعه ، مشاركت در يادداشتها ي كلاسي ) برايم قراهم كنند؟
• آيا در دانشگاه سرويسهاي حمايتي وجود دارند تا بتوانيم از آنها استفاده كنم ؟
• آيا كادر دانشگاه مي توانند نيازهاي ويژه مرا در نظر بگيرند؟
آيا خود افشايي تاثيرات سوئي براي من خواهد داشت؟
آيا لكة ننگي براي من خواهد شد؟
آيا ديگران براي هميشه مرا يك بيمار رواني خواهند شناخت؟
خودت و بيماري ات را بشناس
تا آنجا كه ممكن است در مورد وضعيت خود و هر چيزي كه آن را بدتر مي كند، اطلاعات كسب كنيد. درمانها و داروها و تاثيرات آنها بر روي خودتان را بشناسيد ونيز تاثيرات آنها بر زندگي دانشگاهي تان را بازشناسي كنيد. همچنين ممكن است روشهايي براي كنترل وضعيت تان ويا حتي پيشگيري از يك دوره بيماري وجود داشته باشد. با يك فرد متخصص مورد اطمينان در مورد اينكه چه اقدامي براي شما كارساز است، هم فكري كنيد.
نقاط قوت خود را بشناسيد
نقاط قوت خود را شناخته و چگونگي استفاده از آنها را در زندگي دانشگاهي ياد بگيريد. به عنوان مثال ، ممكن است شما شبها بهتر از صبحها كار كنيد. بنابراين بهتر است كه اوقات مطالعه تان را در عصر ها قرار دهيد. يا در محيطهاي طبيعي تمركز بهتري داشته باشيد، بنابراين در پاركها درس بخوانيد .اين امر بهشما كمك مي كند تا فهرستي از نقاط قوت خود را تهيه كرده وسپس چگونگي استفاده از آنها را در تكاليف تحصيلي تان تعيين نمائيد . (( داروهايم صبحها مرا خواب آلوده مي كنند من مي توانم درسهاي قبل از ظهرم را در اين ترم تغيير دهم)).
اين امر فضيه رابه نفع شما مي كند.
حوزه هايي را كه در آنها نيازمند كمك هستيد، مشخص كنيد
اين امر ممكن است بطور ساده نياز به استفاده از معلم خصوصي يا نياز به كمك جهت برنامه ريزي درسي باشد. كمك خواستن ممكن است يك ضعق تلقي شود. شناخت اينكه كجا و كي نياز به كمك داريد خودش يك نقطه قوت است. خدمات ومتخصصاني در دانشگاه ( مثلا در دفتر مشاوره ) وجود دارند كه مي توانند به شما كمك كنند . همچنين اعضاي گروه آموزشي و همكلاسيها نيز مايل هستند به شما كمك كنند، اگر شما بخواهيد.
از پيش برنامه داشته باشيد
از آنجا كه اغلب ناتواني هاي روانپزشكي ماهيت داوره اي دارند، سازمان دار بودن قعاليت هايتان و به تعويق نينداختن هيچ چيز امري اساسي است . انجام فشردة كارها ( مثلا مطالعه ) ممكن است تاكتيك مؤثري باشد. اما امكان دارد به شدت فشارزا باشد. اگر فشار رواني موجب بدتر شدن وضعيت شما گردد عاقلانه خواهد بود كه از تداوم مطالعه و نوشتن تكاليف خود داري نمائيد.
براي اينكه در مواقع خطا چه كاري انجام خواهيد داد برنامه داشته باشيد. در اغلب موارد ترك تحصيل به هنگام وقوع بحران امري غريزي و طبيعي براي دانشجويان است ، اما راه حلها ي ديگري نيز وجود دارند. يك نقشه احتمالي ازقبيل نظام بيمه مي تواند به عنوان يك دفاع شخصي در مقابل فشار رواني اضافي به هنگام بيماري عمل كند .دوباره منابع حمايتي در دسترس در دانشگاهتان را پيدا و از آنها استقاده كنيد!
ترجمه : مجيد محمود عليلو
دفتر مرکزی مشاوره وزارت علوم، تحقیقات و فناوری

خطاهای ۱۰ گانه همسران جوان

خطاهای ۱۰ گانه همسران جوان



زوجهای جوان شباهت زیادی به دانشجوهای سال اول دانشگاه دارند. آنها تازه مشغول یادگیری خم وچم زندگی مشترک هستند. آگاهی از اشتباهات معمول در اوایل ازدواج میتواند کمک کند که مانع بروز مجدد آنها شویم. در پیچ و خم دلدادگی و حـرفهای نگفته جوانی، واقعیتهای یک عمر زندگی درکنار یکدیگر، تجربه حوادث تلخ و شیرین و مهارتهای لازم برای شناخت و تجزیه و تحلیل مشکلات زندگی فراموش میشود. یادآوری چند نکته به همه ما کمک میکند تا مسافتی دورتر از شروع زندگی مشترک و رویاپردازیهای عاشقانه را مشاهده کنیم.

۱) فکر نکردن به فردای ازدواج: بعضی از همسران جوان آنچنان سرگرم جشن ازدواج میشوند که نمیدانند درگیر چه مسائلی شدهاند. شما متاهل شدهاید. جشن ازدواج شاید سرگرم کننده باشد اما فقط یک روز است. اکنون شما ناچارید با یکدیگر زندگی کنید، با هم کنار بیایید و تشکیل خانواده دهید. از برنامههای جشن و بازتاب آن، از تماشای فیلم عروسی تا تجدید خاطرات با دوستان لذت ببرید، اما تمام مدت، تصویر بزرگتری را در ذهن داشته باشید.

۲) تلاش برای عوض کردن خلقیات همسر: به احتمال قوی، شما به این دلیل با همسر خود ازدواج کردهاید که عاشقش بودهاید. اگر این طور باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که او را تغییر دهید. بدون شک، افراد بالغ به طرز چشمگیری تغییر نمیکنند. پس بهترین اطمینان شما این است که همسر خود را قبول کرده و او را به خاطر منحصر به فرد بودنش و تفاوتهایی که با دیگران دارد، دوست بدارید. تلاش برای عوض کردن همسرتان فقط احساسات او را جریحهدار کرده و زندگی مشترک شما را خراب میکند.

۳) رابطه بد با خانواده همسر: اگر تا این لحظه به رابطه شما با خانواده همسرتان لطمه وارد شده، دست به هر کاری بزنید تا رابطه خود با خانواده همسرتان را بهبود ببخشید. اولین نفری باشید که صلح را برقرار میکند، زیرا هنگام دعوای شما با خانواده همسرتان، تنها کسی که آزرده خاطر میشود، همسرتان است که احساس میکند بین شما گیر افتاده است.


۴) مشاجره بهجای گفتگو: پرخاشگری و فریاد زدن وجیغ کشیدن در حل مشکل یا اختلاف نظرها به شما و همسرتان کمکی نمیکند. گفتگوی آرام و منطقی، شما را به پیش خواهد برد. اگر هنگام مجادله با همسرتان، نتوانید خود را کنترل کنید، زندگی تان را به مخاطره میاندازید. پس هر کاری را که شامل این موارد است از استراحت در میانه بحث تا طلب کمک به وسیله روشهای درمانی انجام دهید.

۵) کوتاه بودن افق دید: هیچکس دوست ندارد درباره مسائل سنگینی مثل کنترل مسائل مالی، راههای ممکن در صورت بچهدار نشدن و نحوه آمادگی برای اتفاقات پیشبینی نشدهای مثل مرگ، بحث کند. با این حال اکنون که متاهل شدهاید چارهای جز صحبت درباره این موضوعات ندارید. ازدواج شما به این مسائل وابسته است. عاقل باشید و در مورد تمامی این مسائل با همسر خود صحبت کنید و درصورت لزوم با دیگران مشاوره داشته باشید اما آن را نادیده نگیرید. زندگی، تنها تفریح و مهمانی و خوشی نیست. درخود توانایی پذیرش مشکلات بزرگتر را داشته باشید.

۶) دعواهای بیهوده: هر انسان متاهلی با همسر خود بر سر مسائلی بحث میکند، از باز گذاشتن سر خمیردندان تا آویزان کردن لباس روی دستگیره در که در نظر دیگران بی معنی است. بحثهای خود را برای مسائل مهمتری نگه دارید. این دلخوریها را به حال خود بگذارید. به راستی اگر تنها اشتباه همسر شما انداختن جورابهای کثیف روی زمین است، باید خودتان را خوششانس بدانید.

۷) حسادت: همسرتان شما را برای زندگی انتخاب کرده است. حسادت باعث اتلاف وقت شده و موجب اهانت به همسرتان میشود که تصور میکند شما به او اعتماد ندارید. اگر او همیشه قابل اعتماد بوده است، نباید با حسادت خود حتی برای او ایجاد مزاحمت کنید. این کار میتواند سمی در رابطه شما با همسرتان باشد.

۸) زندگی کردن مانند مجردها: اکنون زمان آن رسیده که بزرگ شوید. گردش شبانه رفتن با دوستان، زمانی اشکال نداشت که مجرد بودید و هیچ کس در منزل منتظر شما نبود. به عنوان یک فرد متاهل، انجام بعضی کارها شایسته نیست. شما میدانید درست و غلط چیست، پس کار درست را انجام دهید.

۹) غرور در زندگی مشترک: زن یا شوهری که بعد از هر مشاجره بر عذرخواهی اصرار دارد، همیشه برنده است و کسی که مهر و محبت همسر خود را انکار میکند، هیچ کار مفیدی برای زندگی مشترکشان انجام نمیدهد. او اجازه میدهد غرور و روشهای حل مشکلات و عشق و علاقه او، به همسرش راه پیدا کند و رابطه آنها به نتیجه برسد. باید ملایمتر باشید و راهی پیدا کنید که مسئولیت اعمال خود را به گردن بگیرید.

۱۰) با هم نبودن: باید مانند یک گل از زندگی مشترک خود مراقبت کنید. گل، بدون آب، نور خورشید و مراقبت هرگز رشد نخواهد کرد. بنابراین، باید برنامهریزی کنید تا مدت زمان بیشتری را در کنار همسر خود باشید.

نکاتی که لازم است مردها بدانند
۱) طوری رفتار کنید که زن بداند وجودش حتماً لازم است، زیرا اگر این کار را نکنید افکارش او را بهجایی میکشاند که فکر میکند وجودش غیر ضروری است و شما وی را با چهارچوب دَر یکی میبینید. زنها دوست ندارند با ریسکی که میکنند زندگیشان از هم بپاشد و تنها مردان هستند که این اطمینان را در آنها به وجود میآورند.
۲) اجازه بدهید که زنها استقلالشان را حفظ کرده تا بتوانند از ایده هایشان استفاده کنند. باور کنید شما باید این اطمینان را به آنها بدهید.
۳) فکر نکنید نظر یک زن نمیتواند چارهساز باشد، این افکار قدیمی را دور بریزند. نظر او را بپذیرید و به آن فکر کنید.
۴) آقایان! لطف کنید بدانید زنها اگر موفقیتی بهدست میآورند سریعاً آن را با شما تقسیم میکنند. پس نگران نباشید.
۵) او را تنها نگذارید. به زن خود اطمینان بدهید حتی اگر میخواهد کره زمین را هم منفجر کند شما با او خواهید بود. بگذارید امتحان کند.
۶) آقایان! بدانید اگر بتوانید ترس عدم موفقیت را در همسرتان از بین ببرید بهترین همسر دنیا میشوید، باور کنید چیزی جز قدرشناسی به دست نمیآورید.
۷) آقایان!در صورت شکست همسرتان به وی آرامش بدهید نه اینکه پتکی بشوید و بر سرش فرود بیائید. همانطور که در موفقیت هایش صورتحساب جلویش میگذارید در شکستهایش هم بفرمایید حساب کنید.
۸) افکارتان را تحمیل نکنید. واقعاً دلیلی ندارد چون شما مرد هستید نظرتان قابل اجرا باشد.
۹) بدانید قدرت و اعتماد به نفس مرد به علاوه سنجش و دورنگری زن، اعتدال در زندگی مشترک را تضمین میکند.
موسسۀ روانشناختی کاریزما مشاور