قصه عشق

قصه عشق

love-story


من سرم توی کار خودم بود ...
Love-Story-of-a-Young-Man

بعد یه روز یه نفر رو دیدم ...

Love-Story-of-a-Young-Man

اون این شکلی بود !

Love-Story-of-a-Young-Man

Love-Story-of-a-Young-Man

ما اوقات خوبی با هم داشتیم ..

Love-Story-of-a-Young-Man

من یه کادو مثل این بهش دادم

Love-Story-of-a-Young-Man

وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!

Love-Story-of-a-Young-Man

ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم ..

Love-Story-of-a-Young-Man

Love-Story-of-a-Young-Man

و این وضع من توی اداره بود ..
Love-Story-of-a-Young-Man

وقتی همکارام من و دوستم رو دیدند، اینجوری نگاه می کردند ..

Love-Story-of-a-Young-Man

و من اینجوری بهشون جواب می دادم ..

Love-Story-of-a-Young-Man

اما روز والنتاین ، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه..

Love-Story-of-a-Young-Man

و من اینجوری بودم ...

Love-Story-of-a-Young-Man

بعدش اینجوری شدم ...

Love-Story-of-a-Young-Man

Love-Story-of-a-Young-Man

احساس من اینجوری بود ..

Love-Story-of-a-Young-Man

بعد اینجوری شدم ...

Love-Story-of-a-Young-Man

بله .. آخرش به این حال و روز افتادم ...

Love-Story-of-a-Young-Man

پدر عاشقی بسوزه !
Love-Story-of-a-Young-Man

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر