«بدترین اتفاق تا زمانی كه اتفاق نیفتاده بدترین اتفاق است اما زمانی كه رخ داد، دیگر یك اتفاق ساده و تكراری است». شاید شما هم تا به حال با چنین جملهای برخورد كرده باشید یا این كه مشابه آن را از زبان افراد یا رسانههای مختلف شنیده و خوانده باشید.
«بدترین اتفاق تا زمانی كه اتفاق نیفتاده بدترین اتفاق است اما زمانی كه رخ داد، دیگر یك اتفاق ساده و تكراری است». شاید شما هم تا به حال با چنین جملهای برخورد كرده باشید یا این كه مشابه آن را از زبان افراد یا رسانههای مختلف شنیده و خوانده باشید.
با این مقدمه شاید بتوان «بدترین اتفاق» در زندگی زناشویی را نقطهای دانست كه در آن همسران رو در روی یكدیگر میایستند و اختلاف آنقدر بالا میگیرد كه دیگر نه با حرف و مذاكره قابل حل است و نه ریش سفیدی بزرگترها كمكی به حل مشكل میكند. در چنین حالتی است كه هر یك از همسران به راه حل دیگری برای حل مشكل خود فكر میكنند و این راه حل اغلب « مراجعه به قانون» است.
بسیاری از كسانی كه این روزها در پشت درهای دادگاه منتظر هستند تا «قانون» تكلیف زندگی مشترك آنها را معلوم كند، هرگز تصور نمیكردهاند كه روزی به دلیل ازدواج گذر آنها به چنین محلی بیفتد.
بسیاری از آنها دقتهای لازم را انجام دادهاند و حتی از تضمینهای فراوانی همچون: آشنایی خانوادگی عمیق و طولانی مدت، تحقیقات محلی، مهریه سنگین، شروط ضمن عقد و... نیز برای محكم كردن پیوند زناشویی استفاده كردهاند.
اگر شما هم جزو كسانی هستید كه تصور میكنید در زندگی مشكلی نخواهید داشت كافی است رابطه كاری یك هفته با همكاران یا همكلاسی و اعضای خانواده را مرور كنید و بعد فهرستی تهیه كنید و ببینید علت اختلاف شما با آنها چه بوده است؟ این فهرست به میزان ده برابر در زندگی شخصی همسران قابل تعمیم است چون آنها چند شبانه روز كامل در كنار هم خواهند بود.
این نكته نیز بسیار مهم است كه اغلب همسران با آغاز زندگی مشترك، در زمان بروز اختلافهای خانوادگی تلاش میكنند تا تواناییها، ابزارها و امكانات خود را به رخ دیگری بكشند و برای به كرسی نشاندن حرف خود، از همه ابزارهای خود استفاده میكنند.
بسیاری از مردم با جملاتی مانند: ما تا به حال گذرمان به دادگاه و كلانتری نیفتاده، اساسا رفتن به محاكم قانونی را عیب و مشكل بزرگی میدانند ، در صورتی كه باید به این نكته توجه كرد كه در بسیاری از مواقع، مراجعه به قانون بهتر از آن است كه افراد شخصا دست به اجرای قانون بزنند و سبب وقوع حوادث تلخی از جمله همسر كشی، اسید پاشی، صدمه زدن به خانواده یكدیگر و... بشوند.
● چه شكایتهایی میتواند از همسران مطرح شود؟
قانون درباره روابط میان همسران در دو بخش مجزا تصمیم میگیرد. بخشی از این تصمیم گیری در قالب «دادگاههای خانواده» و بر اساس چارچوبی به نام «عقدنامه» صورت میگیرد. در بخشی دیگر نیز هر یك از طرفین میتوانند در خارج از این چارچوب، مانند آدمهای عادی جامعه به دادگاههای حقوقی و كیفری مراجعه و بر اساس جرمی كه واقع شده و یا حقی كه نسبت به همدیگر دارند طرح دعوی كنند.
این مسائل به دلیل مفصل بودن آن در شمارههای آینده و در قالب مطالبی مجزا توضیح داده خواهد شد اما ماهیت شكایتهایی كه همسران از یكدیگر میتوانند در دادگاه خانواده انجام دهند، متكی بر تواناییها و محدودیتهای یكدیگر است. زنان در طرح شكایتهای خانوادگی از ابزاری به نام «مسائل مالی» بهره میبرند و شكایتهای مردان نیز بیشتر بر اساس مسائل و روابط «زناشویی» معنا مییابد.
به عبارتی مردان بیشتر از ناحیه مسائل مالی در دادگاه ضربه میخورند و زنان نیز از ناحیه برآوردن نیازهای زناشویی. مرد از همسر خود بابت موضوعهایی همچون: تمكین، قسطی شدن مهریه، طلاق، كار و تحصیل در خارج از منزل و... شكایت میكند و زن نیز از همسر خود بابت نفقه حال، نفقه گذشته، اجرت المثل، مهریه، تقاضای طلاق، سرپرستی فرزند و... طرح شكایت میكند.
بسیاری از افرادی كه در دستگاه قضایی مشغول به خدمت و فعالیت هستند، اگر زمانی در یك اختلاف خانوادگی مورد مشورت شما قرار گیرند هیچ گاه به شما پیشنهاد نخواهند كرد كه در صورت بروز اولین اختلاف، بسرعت به سراغ قانون و شكایت بروید و تقریبا تمامی قضات نیز به شما توصیه خواهند كرد تا به جای آنكه به سراغ قانون بروید، از مشورت و كمك بزرگترها برای حل مشكل استفاده كنید حتی خود قضات هم ترجیح میدهند در مواقعی كه برای خود آنها و یا بستگان آنها مشكلی رخ میدهد، به دادگاه مراجعه نكنند. این مساله چند علت مشخص دارد كه به میتوان فهرست وار به آنها اشاره كرد:
الف) قرار دادن شریك زندگی با قانون كه احیانا حرفهای قشنگی هم قبلا به او زدهاید به این معنی است كه شما تمام پلهای پشت سر و مقابل خود را خراب میكنید و این مساله در مواقعی كه اختلافها كوچك و قابل حل باشد، هیچ كمكی به شما نخواهد كرد.
ب) اختلافهای خانوادگی در دادگاه سرنوشتی طولانی دارد و چنین پروندههایی بسیار كشدار و طولانی است.
ج) در دادگاههای خانوادگی، بر خلاف دادگاههای كیفری و حقوقی كه قاضی بر اساس مواد مشخص و ثابت قانونی تصمیم میگیرد و از یك قدرت مشخص و محدودی در ارائه حداكثر و حداقل مجازات برخوردار است، قاضی در پروندههای خانوادگی قدرت زیادی برای طول دادن پرونده با هدف ایجاد صلح و آشتی میان همسران دارد و گاه به تشخیص خود و گاهی به تقاضای یكی از همسران، میتواند پرونده را به شورای حل اختلاف، واحد مشاوره، داوران و... ارجاع دهد كه هر یك از این مراحل وقت گیر و طولانی است.
د) در دادگاه شیوههای مختلفی برای «طول دادن پروندهها وجود دارد و هر یك از طرفین، با كسب اطلاع از نقاط مبهم و ضعف قانون و یا در صورت مشورت با وكیل، میتوانند پرونده را طولانی كنند، تشكیل جلسه دادگاه را به تاخیر بیندازند، صدور رای را به تاخیر بیندازند. شاید بتوان دعاوی خانوادگی را به «جنگ نابرابر» ی شبیه كرد كه چون اطلاعات طرفین در این جنگ با هم برابر نیست، اغلب نتیجهای هم كه هر یك از طرفین از حضور در دادگاه به دست میآورند با نتیجه طرف مقابل یكسان نیست و درست از همین نقطه است كه افراد لطمه میخورند. پس بهتر است هر دو طرف اطلاعات برابری داشته باشند و در این زمینه كسب اطلاع كنند تا در صورت بروز اختلاف در شرایط برابری قرار گیرند.
ه) در دادگاه به دلیل امكان طرح شكایتهای مختلف از سوی همسران، ممكن است یك پرونده تا سه سال به نتیجه نرسد. رای برخی پروندهها در پروندههای دیگر موثر است و به همین دلیل گاه تا به نتیجه رسیدن یك پرونده ممكن است سه تا چهار سال زمان از شما صرف شود.
و) اختلافهای خانوادگی یك وجه آزار دهنده نیز دارد و آن « حرف مردم» است كه به تعبیری، كاركردی برابر با جنگ روانی پیدا میكند. اغلب افراد و حتی خانواده شما در مواجهه با شما كه راه حل قانون را انتخاب كردهاید، شما را نصیحت و حتی گاهی تحقیر میكنند؛ چون فكر میكنند حضور یك آدم بدبخت در مقابل آنها بهترین دلیل برای خوشبختی آنهاست. تحمل چنین وضعیتی برای همه آسان نیست و گاهی سبب میشود تا برای رهایی از این فشارهای روانی اقدامی نامتعارف را در پیش بگیرند.
با این توضیحها بهتر است اگر برای رفع مشكل خود ۲۰ راه حل را پیش بینی كردهاید، مراجعه به دادگاه راه حل ۲۱ شما باشد.
● چند توصیه كاربردی:
الف) اگر قصد استفاده از قانون را دارید بهتر است تا حد امكان طرح شكایت از طرف مقابل را به تاخیر بیندازید. با حضور در دادگاه حرمتهایی شكسته میشود كه ترمیم آنها به سختی ممكن است. فرستادن بزرگترهای فامیل و دوستان مشترك یكی از راه حلهایی است كه استفاده از آن بعدها میتواند در دادگاه باعث اثبات موضع برحق شما نیز شود.
ب) ابزارهای قانونی مانند سلاحی است كه در دست زن و مرد است و البته استفاده از آنها به همان اندازه كه میتواند به نفع یكی از طرفین باشد، سختیهایی را هم برای طرف مقابل به دنبال داشته باشد.
بسیاری از همسران حضور در دادگاه را با یك شكایت سنگین و به عبارتی شكایتی كه بتواند كارد را به استخوان حریف برساند آغاز میكنند. حتی اگر تصمیم به استفاده از قانون را دارید هم تا حد ممكن از شكایتهایی ساده و سبك استفاده كنید و به جای شكایت سنگینی مانند مهریه، با یك شكایت نفقه حال (در مورد مردان) و به جای شكایت سنگینی مانند طلاق، با یك شكایت ساده مانند تمكین ( از سوی مردان) كار را آغاز كنید؛ البته خیلی اوقات آدمها با اولین حضور در دادگاه متوجه اشتباه خود میشوند و راه زندگی در پیش میگیرند. یك خاطره جالب برایتان نقل میكنم.
یكی از دوستانم تعریف میكرد با همسرش قصد طلاق داشتند. به دادگاه مراجعه میكنند و با مواجهه با شلوغی آنجا به این نتیجه میرسند وقتی ده سال زندگی كرده اند بهتر است چند سال دیگر هم با هم زندگی كنند تا عمر آنها روال طبیعی خود را طی كند.
ج) بسیاری از زنان تصور میكنند كه مهریه حقی است كه به محض ورود به دادگاه وصول میشود و نقدا به زنان پرداخت میشود. اگر زنی مهریه خود را در زمان عقد دریافت نكند، دریافت آن در ادامه زندگی و حتی با طرح شكایت نیاز به دوندگی فراوان دارد. حتی مردان نیز با اینكه از حقی مانند «تمكین» بهره مند هستند، در صورت قهر همسر و رفتن او از خانه، برای اثبات این حق و نیز آوردن دوباره همسر به خانواده یا قطع نفقه وی در صورت نیامدن همسر نیازمند تلاش فراوان هستند.
با این مقدمه به همسران توصیه میشود در صورت بروز اختلاف از طرح بحثهایی مانند «مهریه سرمایه من است» ، «این تعداد سكه پشتوانه من است» ، «تو باید از من اطاعت كنی» ، « تو حق نداری بدون اجازه من از خانه خارج شوی» و... كه باعث از بین رفتن قبح كار میشود ، پرهیز كنید.
به عبارتی بهتر است بعد از امضای عقدنامه ، داشتن این حقوق را به عنوان سلاحهایی كاربردی فراموش كنید و استفاده از آن را برای روز مبادا نگه دارید. هیچ گاه برای رفتن به دادگاه عجله نكنید. آنجا دیر نمیشود.
د) یكی از شیوههایی كه همسران میتوانند در ابتدای اختلاف برای احقاق حقوق قانونی خود از آن استفاده كنند، استفاده از «اظهارنامه» است. اظهارنامه برگهای حقوقی است كه از دادگاههای حقوقی ارسال میشود و به نوعی پیش زمینه شكایت در دادگاه است. شما با ارسال اظهارنامه برای طرف مقابل خود حقوق قانونی خود را به او یادآوری میكنید و این برگه ارزشی حقوقی در دادگاه دارد.
هـ) بعد از بروز اختلاف میان همسران، آنها در شرایط خاصی قرار میگیرند كه آسیب پذیری آنها را بیشتر میكند. بهتر است در این مرحله از اختلاف خانوادگی، ابتدا همسایهها و دوستان نزدیك را از مشكلی كه پیش آمده مطلع كنید. بارها پیش آمده كه در این مرحله دادگاه یا كلانتری افرادی را برای تحقیق در قالب مددكار به محل اعزام كردهاند و به دلیل عدم اطلاع اطرافیان، نتیجه به ضرر فردی شده كه این مساله را مخفی كرده است.
و) در زمان بروز اختلاف میان همسران، یكی از شیوههای مفید برای جلوگیری از بحرانی شدن شرایط، «كنترل ارتباط» با طرف مقابل است. در دوران بروز اختلاف هر نوع تماس تلفنی، ارسال پیامك، ارسال نامه و... در صورتی كه دارای مضامین توهین آمیز و تحریك كننده باشد ، میتواند در دادگاه علیه فرد استفاده كننده مورد سوء استفاده قرار گیرد حتی طرفین باید در مكالمات تلفنی خود نیز آرامش و متانت داشته باشند و از واژههایی استفاده نكنند كه بعدا مورد سوء استفاده در دادگاه قرار گیرد یا تعهدی را نپذیرند كه مایل به انجام آن نیستند و یا توانایی انجام آن را ندارند.
ز) بارها پیش آمده كه در همین ابتدای شكلگیری اختلاف خانوادگی، یكی از طرفین به تنهایی یا به همراه خانواده خود با حضور در منزل یا محل كار «حریف»، با داد و بیداد یا راه انداختن دعوا، واكنشی احساسی نسبت به این مساله نشان داده است یا این كه یكی از همسران دیگری را دعوت به صلح و سازش كرده و بعد جنازه مثله شده یا صورت آش و لاش او را تحویل پلیس داده است.
بهتر است هر نوع ملاقات و نشستی هم در حضور بزرگترها انجام شود و در صورت هرگونه تعرض، پلیس از این مساله مطلع شود. گاهی همین برخوردها و اختلافهای كوچك زمینه ساز قتل و آدمكشی میشود، اما یك برخورد منطقی، از بروز خیلی از خطرها جلوگیری میكند.
روابط همسران چگونه به مرز «انفجار» میرسد؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر