تعريف مهارت تفكر خلاق:

مهارتي است كه شخص از تلفيق مهارت هاي حل مسئله و تصميم گيري از افكار يا روابط نو برخوردار شده و قدرت كشف و انتخاب راه حل هاي جديد را پيدا مي كند.

انواع تفكر :

1 – تفكر واگرا
2- تفكر همگرا

تفكر خلاق با تفكر واگرا سعي مي كنند پديده ها و امور و افكار را آن چنان كه هستند به راحتي نپذيرند، بلكه نگاه متفاوت تري داشته باشند و از قالب هاي فكري همسان دور شوند، به عبارتي پديده ها را با خشم و منظر ديگري نگاه كنند به نقل سهراب سپهري :
چشم ها را بايد شست ، جور ديگر بايد ديد
چترها را بايد بست ، زير باران بايد رفت
اما در تفكر همگرا، فكرهاي جديد و نو كمتر در آن راه پيدا مي كند، امور و پديده ها را آن چنان كه هستند مي بينند و مي پذيرند.

مراحل تفكر خلاق:

1 – آمادگي :‌در اين مرحله شخي به نوع روابط بين پديده ها كه ذهن او را به خود مشغول كرده اند پي برده و با طرح سؤال هاي مختلف در ذهن به نقد و بررسي آن مي پردازد.
4 – پختگي : در اين مرحله شخص با گذار از مراحل قبلي به درك و شناخت عميق تري از روابط بين پديده ها مي رسد و گويي پديده ها ، جرئي از وجودش شده است.
5 – اشراق : در اين مرحله شخص به پاسخ هاي ناگهاني دست پيدا مي كند، معمولاً با كلماتي نظير آهان ، يافتم .... متجلي مي شود.
6 – وارسي : در اين مرحله فرد به بررسي بهترين ايده اي كه در مراحل قبلي به آن رسيده است مي پردازد تا صحت و سقم و درستي آن را مشخص نمايد.
7 – اجرا : در اين مرحله فرد افكار يا ايده هايي كه مورد تأييد واقع شده اند را به مرحله اجرا در مي آورد.


ويژگي هاي افراد داراي تفكر خلاق :

1 – راه هايي را جست و جو مي كنند كه از طريق آن بتوانند فكر خود را به سوي ايده هاي نو و تازه هدايت نمايند.
2 – به همه ي جوانب يك موضوع و مسئله توجه دارند.
3 – در حل يك مسئله تمركز حواس بيشتري را از خود نشان مي دهند.
4 – فكرهايي بكر (دست نخورده و نو) را بيشتر از ديگران از خود نشان مي دهند.
5 – به راه حل هايي مي انديشند كه ممكن است از ديد ديگران اهميت چنداني نداشته باشد.
6 – از ربط ايده ها و تجربيات مختلف، نتايج جديدي را مي گيرند.
7 – افكار و عقايد خود را به راحتي مطرح مي كنند و از مواجه با عقايد مختلف استقبال مي كنند.
8 – براي حل مسايل و مشكلات راه هاي مختلف را بررسي و تا رسيدن به نتيجه دلخواه تلاش مي كنند.
9 – خود را محدود به نظرات ديگران نمي نمايند، حصار هر آن چه بود و هست را مي شكنند.
10 – همواره كنجكاو بوده و در جست و جوي اطلاعات جديد و نو هستند.
11 – از قدرت تصوير سازي ذهني بالايي برخودارند، تا حدي كه به تفكرات خود ، عينيت مي بخشند.
12 – مثبت نگر و پرانرژي هستند.
13 – معمولاً براي هر سؤالي آمادگي ارائه پاسخ هاي مختلف را دارند.
14 – سؤال وجواب هاي غير عادي و عجيب و غريب در آن ها بيشتر ديده مي شود.


چگونه تفكر خلاق را در خود و ديگران پرورش دهيم ؟

(راهكارها) :

1 – اطلاعات و تجارب خود را در موقعيت هاي مختلف گسترش دهيم.
2 – از ديگران و كودكان سؤال هايي را بپرسيم كه پاسخ هاي متعدد داشته باشد.
3 – اگر سؤال هاي غيرمعمولي از سوي ديگران مطرح مي شود، سعي كنيم تا با همكاري خودشان پاسخ هاي جديد و نو را كشف كنيم.
4 – رفتارها و الگوهاي افراد خلاق مثل ابوعلي سينا، دكتر حسابي و ... را سرمشق زندگي قرار دهيم.
5 – از فنون ويژه تفكر خلاق مانند «بارش فكري» به خوبي استفاده نماييم.
(حمله ذهني به يك موضوع را بارش فكري مي گويند)
6 – تصورات ذهني خود و ديگران را تقويت كنيم، زيرا تصوير سازي كمك مي كند تا اطلاعات در حافظه بلند مدت بيشتر ذخيره شوند، براي مثال اگر فرزندمان داستاني از دايناسورها را مي خواند، از او بخواهيم تصور كند كه ميان جنگل قرار دارد، به صداي آنان گوش دهد، بزرگي جثه اش را در نظر بگيرد، صداي پاي آنان را بشنود و ...
7 – در نوشتن داستان يا كشيدن نقاشي و ... به جاي استفاده از نمونه (مدل) از طرح هاي خلاق ذهن خود استفاده كنيم.
8 – آن چه را كه مي خوانيم، مي بينيم و مي شنويمف مهمترين نكات آن را يادداشت نماييم.
9 – هر فكر جديدي كه به ذهن ما مي رسد، بنويسيم (افكار خود را روي كاغذ بياوريم) اجازه دهيم هر سؤالي را از ما بپرسند و سؤالات آنان را جدي بگيريم.
11 – بازي هاي فكري، ساخت اشياء يا گل، مجسمه سازي ، نقاشي و داستان نويسي موجب شكوفايي ذهن و خلاقيت مي گردد.
12 – طرح سؤال هاي باز و تكميل جملات و داستان هاي ناتمام در رشد تفكر خلاق موثر است.
13 – به عقايد ديگران ( به ويژه كودكان و نوجوانان) احترام بگذاريم و اجازه دهيم كه تا حد ممكن كارهايشان را با ذوق و سليقه خود انجام دهند.
14 – ابتكار و تخيل را باور داشته باشيم تا زمينه ي بروز فعاليت هاي خلاق در جامعه فراهم شود.
15 – سعتي كنيم پاسخ هاي ما در مقابل سؤالات ديگران به گونه اي باشد كه او را به سؤال هاي جديدتري هدايت كنيم.
16 – فرصت ابتكار و نوآوري را در خانواده و مدرسه و محل كار به ديگران بدهيم.
17 – از موقعيت هاي مانند مسافرت، بازديد از موزه ها، رفتن به مكانهاي تفريحي و فرهنگي جهت آموزش تفكر خلاق استفاده كنيم.
18 – احساس امنيت، شادي و آرامش از عوامل شكوفايي تفكر خلاق است، آن عوامل را از خود و ديگران دريغ نكنيم.
19 – هوش ، استعداد ، مهارت و تلاش جدي، بخشي از عوامل رشد خلاقيت است اما ضروري است به ايجاد انگيزه نيز توجه ويژه اي داشته باشيم.
20 – توانايي ديگران حتي كودكان را بپذيريم باور داشته باشيم كه هر فرد موجودي منحصر به فرد است و مثل و مانند ندارد.
21 – وقتي كار و فكر جديد و خلاقانه اي را از ديگران مشاهده كرديم ، با تشويق، خوشحالي و شادي خود را ابراز كنيم.
تمرين هايي براي رشد تفكر خلاق :

تمرين 1
افراد را به دو گروه تقسيم مي كنيم
از گروه اول مي خواهيم هر كدام يك كلمه به دلخواه بنويسند و در يك ظرف بريزند. از گروه دوم مي خواهيم هر كدام يك مسئله بنويسند و در يك ظرف بريزند.
بر حسب تصادف از ظرف گروه اول يك كلمه و از ظرف گروه دوم يك مسئله برمي داريم و مي خواهيم كه هر كس با آن كلمه انتخاب شده پاسخي را براي آن مسئله انتخاب شده آماده و بخواند.

تمرين 2
سه شي را ذهني انتخاب مي كنيم و از گروه مي خواهيم كه بيان كنند با اين اشياء چه چيزهايي را مي توانند بسازند. مثلاً با دو درب بطري و يك خودكار و يك صفحه كاغذ باطله چه چيزهايي مي توان ساخت؟

تمرين 3
از گروه مي خواهيم با حروف خلاقيت كلمه هايي بسازند كه به موضوع خلاقيت مرتبط باشد. و يا با حروف كلمات ....

تمرين 4
به افراد مي گوييم اگر در گرماي تابستان در مزرعه كلاه نداشته باشند از چه چيزهايي به عنوان جايگزين مي توانند استفاده كنند؟
اگر در بيابان با شكستگي پا مواجه شوند چه كارهايي مي توانند انجام دهند؟
تفكر نقادانه تعريف :
يك فرآيند شناختي، فعال هدفمند و سازمان يافته است كه شخص با استفاده از آن به بررسي افكار و عقايد خود و ديگران و يا موقعيت هاي خاص مي پردازد و با ارزيابي و تفسير ماهرانه خود به درك و فهم روشن تر و بهتري دست مي يابد.

اصول تفكر نقادانه

1 – پرسشگري : پرسيدن سؤالات مناسب از خود و ديگران براي فهميدن دقيق تر مطلب يا مسئله مطرح شده.
2 – اطلاعات : جمع آوري اطلاعات از منابع مختلف درباره ي مطلب يا مسئله مطرح شده
3 – ارزيابي :‌بررسي و ارزيابي اطلاعات جمع آوري شده درباره مطلب يا مسئله مطرح شده و ارزش گذاري آن ها.
4 – نتيجه گيري: در نظر گرفتن و انتخاب بهترين و صحيح ترين مفهوم يا راه حل براي مطلب يا مسئله مطرح شده।
ويژگي هاي افرادي كه داراي تفكر نقادانه هستند

1 – روحيه ي پرسشگري دارند.
2 – خود نقد پذيرند.
3 – داوري و قضاوت آن ها به دور از تعصب و لجبازي است.
4 – هر چيزي را به سادگي و بدون تفكر ، نه مي پذيرند و نه رد مي كنند.
5 – از منابع مختلف اطلاعات مناسب و دقيقي درباره موضوع مورد نقدف به دست مي آورند.
6 – نسبت به مسايل ديد وسيع و دقيقي دارند.
7 – به جنبه هاي مثبت و منفي مسئله توجه داشته و يكسونگر نيستند.
8 – قدرت تجزيه و تحليل و استنتاج موضوعات مختلف را دارند.
9 – با ذهن باز و متفكرانه نسبت به مسايل اظهار نظر مي كنند.
10 – معمولاً قدرت تشخيص درست از نادرست را دارند.
11 – گوينده اي متفكر و منطقي و شنونده اي فعال هستند.
12 – در حين اين كه كل موضوع را در نظر مي گيرند، به جزئيات نيز توجه مي كنند.
13 – به اين مسئله واقعند كه ممكن است حرف يا راه حل ديگران يا خودشان هميشه درست نباشد.
14 – چون به عاقبت كار مي انديشند، معمولاً فريب وعده هاي ديگران را نمي خورند.
15 – معمولاً به راحتي جذب گروه ها و افراد نمي شوند.

راهكارهاي پرورش تفكر نقادانه :


1 – نسبت به امور و پديده هاي اطرافمان، حساسيت و دقت بيشتري داشته باشيم.
2 – ديده ها، شنيده ها و مطالعه ي خود را مورد تجزيه و تحليل قرار دهيم و به سادگي آن ها را نپذيريم و رد نكنيم.
3 – درباره هر موضوعي با سؤالات مناسب و مرتبط اطلاعات بيشتري به دست آوريم.
4 – مسايل ، معمولاً راه حل هاي متفاوتي دارندف تحميل راه حل خود، يا تحمل راه حل ديگران به عنوان يك راه حل قطعي، منطقي به نظرنمي آيد.
5 – درباره مسايل پيش آمده، فكر كنيم و دچار احساسات و هيجان هاي شديد و كاذب نشويم و از قضاوت عجولانه ، تعصب و خودرايي درباره موضوعات مورد بحث اكيداً بپرهيزيم.
6 – قبل از پاسخگويي به مسايل، فكر كرده سپس تصميم گيري و عمل نماييم.
7 – مشوق خوبي براي مسؤولانه فكر كردن خود و ديگران به خصوص كودكان باشيم.
8 – از عقايد و نظرات خود دفاع معقولانه و منطقي كرده و زود تسليم نشويم.
9 – به ديگران اجازه ي بحث و اظهار نظر درباره موضوعات مختلف را بدهيم.
10 – جلسات گفتگو درباره مسايل اجتماعي و يا روزمره در خانواده و مدرسه ترتيب داده و همه را به شركت فعالانه در اين جلسات تشويق كنيم.
11 – براي رشد تفكر نقادانه در كودكان و نوجوانان مطالعه زندگينامه افراد نقاد مفيد و مؤثر مي باشد.
12 – فرآيند تفكر كودكان و نوجوان را بررسي و ارزيابي كنيم و در صورت نياز از راهنمايي آنان دريغ نورزيم.
12 – به هر سؤالي به راحتي پاسخ نگوييم بلكه با سؤال كردن مناسب، مخاطب را در رسيدن به پاسخ كمك نماييم.
13 – به هر سؤالي به راحتي پاسخ نگوييم بلكه با سؤال كردن مناسب، مخاطب را در رسيدن به پاسخ كمك نماييم.
14- در جلسات بحث و تبادل افكار از برچسب زدن ، دستور دادن، سرزنش، نصيحت، قضاوت و مسخره كردن فكر ديگران اكيداً پرهيز نماييم.
15 – با برقراري امنيت و آرامش رواني و عاطفي و احترام به عقايد و نظرات كودكان و نوجوانان آنان را به شركت در بحث و بيان اظهار نظر ترغيب و تشويق نماييم.
16 – با طرح سؤالات مناسب درباره موضوعات مختلف در خانه و مدرسه نظرات ديگران را جويا شده و آن ها را نيز در بحث و گفتگو شركت دهيم.
17 – با دقت و حوصله به نظرات ديگران در خانه و مدرسه گوش كنيم تا بتوانيم با سؤالات مناسب آن ها را براي نتيجه گيري صحيح تر راهنمايي كنيم.
18 – در صورت عدم مشاركت ديگران در بحث، شايد آن ها موضوع را درك نكرده اند، بيشتر توضيح دهيم تا بتوانند حضور فعال تري داشته باشند.
19 – در مقابل سؤالي كه از ما مي كنند، پاسخ از قبل تعيين شده اي نداشته باشيم، تا بهتر بتوانيم به نقد و بررسي تجزيه و تحليل موضوع بپردازيم.

تمرين هايي براي رشد تفكر نقادلانه

تمرين 1
در پايان هر جمله اي كه مي خوانيد علامت سؤال بگذاريد و پاسخ دهيد.

تمرين 2
دو جمله متفاوت مطرح مي كنيم و از شاگردان مي خواهيم دلايلي را براي حمايت هر دوي آنها بنويسند. مثلاً:
بازي هاي كامپيوتري كودكان به رشد ذهني آنها كمك مي كند.
بازي هاي كامپيوتري كودكان به رشد ذهني آنها كمك نمي كند.

تمرين 3
دو جمله متفاوت مطرح مي كنيم و از شاگردان مي خواهيم نكات مثبت و منفي آنرا بنويسند. پس از بررسي با هم مقايسه نمايند.
مثلاً مردها بايستي در بيرون از منزل كار كنند و زنها بايستي در خانه كار كنند।


ما در زندگی روزمره خود به طور مداوم در حال حل مسئله هستیم. برخی از این مسائل ساده هستند، ولی برخی دیگر به فعالیت های فکری پیچیده ای نیاز دارند. مسائل مهم زندگی چنانچه حل نشده باقی بمانند، استرس روانی ایجاد می کنند که در نهایت به فشار جسمانی منجر می شوند. توانایی حل مسئله ما را قادر می سازد تا به طور مؤثرتری مسائل زندگی را حل کنیم. حل مسئله اجزایی دارد که عبارتند از:

▪ تشخیص علل مشکلات و ارزیابی دقیق آنها

▪ درخواست کمک

▪ مصالحه (برای حل تعارض)

▪ آشنایی با مراکزی برای حل مشکل

▪ تشخیص راه حل های مشترک برای جامعه

ممکن است بپرسید که ضعف در توانایی حل مسئله چه مشکلاتی ایجاد می کند واقعیت آن است که تحقیقات بی شماری در سطح جهان نشان می دهند که ضعف یا ناتوانی در مهارت حل مسئله با مشکلات و مسائل مهم بهداشتی و اجتماعی مرتبط است. برخی از این مسائل عبارتند از خودکشی، اعتیاد، بی بند و باری، ابتلا به ایدز و بزهکاری. حجم وسیعی از تحقیقات نشان می دهد که هرچه فرد توانایی بیشتری در حل مسئله داشته باشد، به همان اندازه در زندگی خود موفق تر و سالم تر خواهد بود.

مهارت حل مسئله به افراد کمک می کند تا به صورت منطقی و منظم به حل مسائل و مشکلات خود بپردازند. در حل مسئله باید به نکاتی توجه داشت.

۱) رویکرد صحیح نسبت به مسئله

برخی از افراد زمانی که با مشکل یا مسئله ای مواجه می شوند، شروع به سرزنش دیگران می کنند. معمولاً این افراد اعتقاد دارند که:

▪ انسان قوی در زندگی خود دچار مشکل نمی شود.

▪ روبه رو شدن با مشکلات نشان دهنده ضعف و ناتوانی است.

▪ اگر انسان درست عمل کند، هیچ گاه در زندگی خود با مشکل روبه رو نمی شود.

▪ اگر مشکلی وجود دارد، حتماً مقصری هم وجود دارد، باید مقصر را پیدا و تنبیه کرد.

▪ مشکلات یا بعضی از مشکل ها را نمی توان حل کرد.

▪ در زندگی باید سعی کرد که اصلاً مشکلی پیدا نشود.

نکته مهم آن است که همه باورهای بالا اشتباه هستند و باعث می شوند فرایند حل مسئله از همان ابتدا به بیراهه برود. در فرایند حل مسئله اولین قدم آن است که نگرش درستی به مسئله داشته باشیم، یعنی با خود بگوییم: روبه رو شدن با مسئله در زندگی یک امر طبیعی است و هر کسی در زندگی با مشکل روبه رو می شود، مهم این است که بدانم حالا که با این مشکل روبه رو شده ام، چه کار باید بکنم تا این مشکل حل شود.

۲) تعریف دقیق مسئله

یکی دیگر از مراحل مهم حل مسئله که گاهی مورد غفلت قرار می گیرد، مرحله تعریف دقیق مسئله است. در واقع تا صورت مسئله به درستی روشن و آشکار نباشد، نمی توان آن را حل کرد. بیان کلی مشکلات به صورت مبهم و کلی برای حل مسئله کافی نیست، بلکه باید دقیقاً روشن کرد که مشکل چیست و چرا به وجود آمده است در بیشتر مواقع مشکلات روشن و قابل تشخیص نیست و فرد باید تلاش کند تا بتواند دقیقاً ابعاد مشکل یا مسئله را تعریف کند.

۳) پیدا کردن راه حل های متعدد و فراوان

در این مرحله فرد باید تلاش کند تا برای مسئله، راه حل های متعددی به دست آورد. در این مورد لازم است فرد از تکنیکی به نام «بارش فکری» استفاده کند، به این معنا که هر راه حلی که به ذهنش می رسد را روی کاغذ بنویسد، حتی راه حل های غیرمفید و بی اهمیت. این تکنیک موجب سیال شدن ذهن می شود. برای پیدا کردن راه حل های زیاد و متنوع، فرد باید از منابع اطلاعاتی زیادی استفاده کند یعنی هر چه فرد اطلاعات زیاد و متنوعی در رابطه با مشکل خود به دست آورد، راه حل های بیشتری به ذهن او می آید. یکی از منابع اطلاعات می تواند افراد متخصص و با تجربه در زمینه همان مسئله باشد. مثلاً اگر مشکل فرد بهداشتی یا درمانی است، بهتر است اطلاعات دقیق را از پرسنل بهداشت و درمان مثل پزشکان یا پرستاران به دست آورد.

۴) ارزیابی و انتخاب راه حل ها

بعد از این که فرد راه حل های زیادی به دست آورد، باید با استفاده از تفکر نقاد، آنها را ارزیابی کند. مهم آن است که هر کدام از راه حل ها ارزیابی، بررسی و سنجیده شود. بهتر است فرد از روش «اگر ... آنگاه ... خواهد شد» استفاده کند. این تکنیک باعث می شود قبل از آنکه فرد اقدامی کند، بتواند پیامدهای اقدامات خود را ارزیابی کند، سپس یکی از راه حل های مفید و کم هزینه تر را برای اجرا انتخاب کند.

۵) اجرای راه حل ها

بعد از انتخاب بهترین راه حل، مراحل اجرای آن باید روشن شود. بهترین راه حل ها اگر اجرا نشوند، فایده ای نخواهند داشت. راه حل ها را برای حل مسئله به ترتیب اولویت باید اجرا کرد. نشانه بهترین راه حل، کم هزینه تر بودن، مفید تر بودن و نزدیک ترین راه برای حل مسئله است. اگر از یک راه حل امکان برطرف شدن مشکل میسر نشد، نباید ناامید شد بلکه باید راه حل های دیگر را امتحان کرد.

والدین باید برای تقویت مهارت حل مسئله در فرزندان اقداماتی انجام دهند، از جمله:

۱) کمک کنند تا فرزندان به کسب توانایی مهارت حل مسئله در زندگی خود بیشتر احساس نیاز کنند.

۲) برای تقویت مهارت حل مسئله در فرزندان باید به خصوصیات شخصیتی، احساسی و رفتاری آنان به طور ویژه توجه کنند.

۳) در طرح حل مسئله به شرایط زمان و مکان نیز توجه داشته باشند که آیا شرایط برای بیان آن مسئله آماده است یا خیر

۴) از طریق همدلی با فرزندان می توانند آنان را در حل مسئله کمک کنند.

۵) برای حل مسئله ضروری است اطلاعات دقیق و لازم را از منابع مطمئن به دست آورند.

۶) با ایجاد باور و نگرش مثبت در فرزندان می توان در حل مسئله گام های مؤثرتری برداشت.

۷) اگر فرزندان برای حل مسئله از آنها کمک خواستند، بلافاصله راه حل ارائه نکنند، بلکه ابتدا از او بپرسند خودت چه راه حل هایی به ذهنت می رسد و بعد به صورت غیرمستقیم او را در حل مسئله یاری کنند.

۸) از طرح مسئله از سوی فرزندان استقبال کنند.

۹) از به کار بردن جملاتی مانند «مشکل خودت است» و «به من ربطی ندارد» خودداری کنند.

۱۰) به فرزندان یاد دهند که همیشه اولین راه حل بهترین راه حل نیست و حتماً نیاز به بررسی بیشتر و دقیق تری دارد.

۱۱) به فرزندان آموزش دهند که همیشه کوتاه ترین راه، بهترین راه نیست.

۱۲) به فرزندان یاد دهند که در مواجهه با انبوهی از مشکلات به هم تنیده سعی کنند تا مشکلات را از نظر اهمیت و مهم بودن اولویت بندی کنند.

۱۳) به فرزندان بیاموزند که اگر راه حلی را انتخاب کردند ولی به نتیجه نرسیدند، مأیوس نشوند و به دنبال راه حل های دیگری برای حل مشکل باشند، چراکه شکست یک راه حل، پایان تمام راه حل ها نیست.

۱۴) اگر اجازه دهند فرزندان پاسخ سؤالاتشان را خود کشف کنند، در سنین بالاتر توانایی حل مسئله در آنها قوی تر خواهد بود.

۱۵) تمسخر راه حل های اولیه در فرزندان، کسب توانایی حل مسئله را در آنها به تأخیر می اندازد।
یشتر مردم در زندگیشان هیجانات شدید و غیر قابل کنترل را تجربه کرده‌اند و در چنین مواقعی ، شخص بسیار مایل است شدت خشم ، غم اضطراب و ناامیدی تحت کنترل او باشد. ممکن است شدت هیجانات بر رفتار و طرز برخورد فرد به گونه‌ای تاثیر بگذارد که موجب رنجش و ناراحتی خود و اطرافیانش شود. در چنین لحظاتی چگونه می‌توان این هیجانات را تحت کنترل در آورد؟

برای دستیابی به چنین توانایی به نکات زیر باید توجه فرمائید:


•از چگونگی تنفس خویش آگاه باشید. تنفس آرام و عمیق داشته باشید. با این عمل ساده بطور طبیعی می‌توان ضربان قلب و فعالیت ذهن را آرام کرد. هر نوع انقباضی را در بدنتان بخصوص عضلات ، شانه‌ها ، گردن و فک را بررسی و تعدیل کند.


•سعی کنید بر هیجانات خود مسلط باشید. هنگامی که با دیگران هستید زمان مناسبی برای ابراز هیجانات شدیدتان نیست. بنابراین از آنها پوزش بخواهید و برای مدتی از آنها دور شوید. به آنها بگوید که احتیاج به زمانی دارید تا بر اعصابتان مسلط شوید و چند لحظه دیگر برگردید.


•حتما با افرادی دلسوز و مجرب ارتباط داشته باشید و مشکلات خود را با آنها در میان بگذارید. چنین ارتباطی به شما کمک خواهد کرد تا در حس و رفتارتان تعادلی برقرار کنید و احساس تنهایی و انزوا نکنید.
•روش دیگری در کنترل کردن هیجانات ، ثبت آنها در دفتر یادداشت روزانه است.


•اگر موضوعی برای شما بسیار اهمیت دارد، آنرا بی‌پرده با دیگران مطرح کنید، اما قبلا درباره آن موضوع و موقیت خود خوب فکر کنید. به یاد داشته باشید که تغییر در ارتباطات به مرور زمان رخ می‌دهد و صحیح نیست که این تغییر بر اساس اصول غیر منطقی و یا هیجانات زودگذر باشد.
•با خودتان مهربان باشید. فرصتهای اضافی کوتاهی که دارید، فعالیتهای مورد علاقه خود را انجام دهید. در این فاصله زمانی ، ذهن شما آرامش لازم را باز خواهد یافت.


•سعی کنید برای مدت کوتاهی به موضوعی که باعث آشفتگی شما شده است، فکر نکنید. چرا که در چنین شرایطی ذهن قدرت تصمیم گیری صحیح را ندارد و در زمانی مناسب که آرامش بیشتری دارید، بطور صحیح راه حلی برای مشکل و ناراحتی‌تان پیدا کنید. با انجام دادن فعالیتهای فیزیکی از قبیل ورزش کردن و کلاس رفتن و کار سخت انجام دادن خود را خسته نموده و توجه و تمرکز خود را به آنها معطوف سازید.


•کارهای همیشگی و امور روزمره خود را انجام دهید. بدین گونه زندگی شما تحت کنترل خواهد بود.
•چنانچه مکررا دچار احساسات و هیجانات شدید و ناراحت کننده می‌شوید، حتما با مشاوران مجرب مشورت کنید و یا کتابهای منتشر شده در این زمینه را بخوانید.
ساده ولی بسیار مهم : مهارت همدلی
این جملات تقریباٌ برای همه ما آشناست یا درجائی شنیده ایم : ” مرادرک نمی کند،باهم تفاهم نداریم،حرف مرانمی فهمد،احساس تنهایی می کنم. ” یکی ازمهارتهای لازم برای برقراری ارتباط بادیگران ،مهارت همدلی است.
همدلی یعنی دنیا راازدریچه چشم دیگری دیدن،خودراجای دیگران گذاشتن،اینکه دیگری چگونه فکریاادراک میکند،چه احساسی داردومحیطش راچگونه می بیند.
اگر رفتارهای دیگران رابراساس باورهاوملاکهای ذهنی خودمان ارزیابی کنیم ممکن است دچار سوء تفاهم شویم .ریشه بسیاری ازاختلافات ،عدم توجه به این نکته وارزیابی رفتار وگفتاردیگران براساس ملاکهای ذهنی خودمان است.
به عبارت دیگر ممکن است آنها برای رفتارشان نیت دیگری داشته باشندومانیت آنها راچیز دیگری استنباط نماییم .ناگفته نماند همدلی باهمدردی کاملا متفاوت است.
درهمدردی بجای درک احساسات طرف مقابل،باافکار واحساسات اوموافقت می کنیم.یادچار احساسات اومی گردیم.
همدلی قدرت وظرفیت درک انسانهاراافزایش می دهد.
موانع همدلی عبارتند از:
۱- انتقاد ۲- برچسب زدن ۳- تشخیص گذاری ۴- ستایش همراه باارزیابی ۵- نصیحت کردن ۶- اغراق کردن یابزرگ کردن مشکل ۷- بی اهمیت کردن وکوچک کردن مشکل
۸- برخ کشیدن ومقایسه کردن ۹- سرزنش کردن ۱۰- نصیحت کردن ،راهنمایی کردن وارائه راه حل .
مهمترین شیوه های همدلی :
۱٫ گوش دادن فعال ۲٫ انعکاس احساسات ۳٫ انعکاس محتوی کلام ۴٫ تاکیدبرجملات خاص درارتباط کلامی ۵٫ توجه به رفتارهای غیر کلامی
پرسیدن این سوال که اگرمن چنین وضعیتی را تجربه می کردم چه وضعیتی داشتم.
شیوه های برقراری ارتباط موثربادیگران:
انسان همواره نیازمند بیان خویش است.اونیاز دارد که بصورت کلامی یا غیر کلامی ومتناسب بافرهنگ وآداب ورسوم جامعه اش عقاید خودراابراز کند.توانایی دربرقراری ارتباط با دیگران ،یک نوع مهارت محسوب می شود.مهارتی که بدون وسیله پیام مورد نظر رابی کم وکاست به دیگران اطلاع می دهیم.
پیامها صرفا بوسیله کلام منتقل نمی گردند.ارتباط می تواند شفاهی ویاکتبی باشد هرکدام ازوجوه ازاین اتباط دارای جنبه های کلامی وغیرکلامی است .
درارتباط شفاهی : بلندی صدا،لحن ،لهجه،سرعت کلام،مکث و…. جزئ اجزا این ارتباط است.
درارتباط شفاهی غیرکلامی : نحوه ارتباط چشمی ،حالت بدن،فاصله دونفر،حرکات بدن،حالت چهره ازاجزامهم ارتباط است.
درارتباط کتبی کلامی : نوع خط،رنگ جوهر،شکل واندازه،حروف نوشته شده و… بیانگرچگونگی ارتباط است.
درارتباط کتبی غیرکلامی : رنگ زمینه کاغذ،اشکال زمینه کاغذ،طرح بیرونی و… جنبه های غیرکلامی ارتباط رانشان می دهد.
بنابراین درفرایندارتباط بخش غیرکلامی بیش ازنیمی ازارتباط را در انتقال معنی بعهده دارد .حدود ۵۵درصد ارتباط.
- حدود ۳۳درصد ارتباط راگوش فعال تشکیل می دهد.ماگوینده خوبی هستیم آیا شنونده خوبی هستیم؟
- بخش زبانی درفرایند ارتباط کمتراز۸درصد است.
اما موضوع ارتباط :برخی موانع موجود درمسیر برقراری ارتباط موثربادیگران می توانند عوامل زیر باشند:
- دستوردادن، تهدیدوتنبیه کردن،انتقاد،قضاوت،نصیحت،ا سم گذاشتن روی دیگران،مسخره کردن،تحقیر نمودن.
گاه تحسین،تایید،موافقت،حمایت، اطمینان بخشی وپیشنهاددادن نیز ازموانع برقراری ارتباط موثر محسوب می شوند.زیرا همه این پیامها ،درصدد هستند تاافکار احساسات یارفتار فرد مقابل راعوض کنند،یعنی اوراچنان که هست نپذیرفته ایم.
تعارض - که در زندگی انسان، امری غیرقابل اجتناب به نظر می رسد - در بهترین حالت، «اختلال آمیز» و در بدترین حالت، به طرز وحشتناکی «مخرّب» است. وقتی رادیو یا تلویزیون را روشن می کنیم، تعارض های موجود در جهان به منزلمان وارد می شود. گزارش اخبار به توصیف منازعه کارگران علیه مدیران و دولت مردان، نهادهای دولتی علیه یکدیگر، احزاب و گروه های سیاسی در قبال هم، اعتصاب آموزگاران و ... می پردازد. گزارش های بین المللی از کودتاها، تهاجمات، آدم ربایی ها، سوءقصدها، تحریم های اقتصادی، شکست مذاکرات و ... خبر می دهد. وقتی به نشریّات مراجعه می کنیم با آمار بالای اختلافات زناشویی که به طلاق ختم می شوند و فاصله ای که در بسیاری از خانواده ها میان والدین و فرزندان ایجاد شده است و «شکاف بین نسل ها (Generation gap)» نامیده می شود، مواجه می شویم. و سرانجام، معمولی ترین و پایدارترین منبع اختلاف در جامعه، توزیع متفاوت و نابرابر دارایی های دولت است. این منبع اساسیِ تمایز اجتماعی، در جامعه ما کاملاً مشهود است.

به هر حال، تفاوت در دیدگاه ها، ارزش ها، خواست ها، نیازها و عادت ها، خمیره زندگی روزمره هستند و غلبه کامل بر خودخواهی ها، خیانت ها، تحریف ها، خشم و عوامل دیگری که روابط را خدشه دار می کنند و یا حتی باعث قطع آنها می شوند تقریباً غیرممکن است و شاید علت مشاجره های روزمره ما نیز بیشتر همین واقعیت است که ما «انسان ها» هستیم و نه «خداوندان»!

با وجود این، برخی از انواع تعارض، مزایای مهمی دارند. متخصّصان علوم اجتماعی، بین تعارض معقول و نامعقول، تمایز مهمی قائل می شوند؛ در تعارض معقول، نیازها، اهداف، روش ها، ارزش ها و علایق متضادی وجود دارند؛ امّا تعارض نامعقول، از نادانی، اشتباه، پیش داوری های تاریخی، ساختار سازمانی ناکارآمد، رقابت های مبتنی بر بُرد و باخت، خصومت و یا نیاز به تخلیه تنش، سرچشمه می گیرد. تعارض معقول، فوایدی دارد که از جمله آن، این است که: از رکود، جلوگیری می کند، علاقه و کنجکاوی را برمی انگیزد و خلاقیّت را پرورش می دهد.

جان دیویی (فیلسوف معاصر امریکایی) می نویسد: «تعارض، خرمگسِ تفکّر است. تعارض، ما را به حرکت وا می دارد، تا مشاهده کنیم و به خاطر بسپاریم. ابتکار را برمی انگیزد. ما را از حالت انفعال مطیعانه، بیرون می راند و وادار می سازد که به توجه و ابداع، روی آوریم. تعارض، جزء لاینفک نبوغ و تفکر است».

بنابراین، سؤالی که با آن مواجه می شویم، این است که: چگونه می توانیم تعارض را مهار کنیم، تا خطرات آن را به حداقل و مزایای آن را به حدّاکثر برسانیم؟
روش های پیشگیری و مهار تعارض های شخصی

اگر چه ریشه کن کردن کامل «تعارضْ» غیرممکن است؛ امّا به وسیله روش های شخصی پیشگیری و مهار تعارض، می توان بسیاری از کشمکش های بی جا را از بین برد.


1. استفاده کمتر از موانع

یکی از راه های کاهش تعارض هایی که هر فرد در زندگی تجربه می کند، استفاده از موانع کمتر است، بخصوص زمانی که یک یا چند نفر از طرفین درگیر در تعامل، نیاز شدیدی دارند. دستور دادن (سلطه جویی)، تهدید کردن، قضاوت کردن، اسم گذاری و به کارگیری موانع دیگر، جزو تعامل های تعارض آفرین به شمار می روند.


2. ابراز وجود (به کارگیری پیام های «من ...»)

توانایی ابراز وجود، فرد را قادر می سازد که نیازهای خود را با کمترین درگیری برآورده کند. وقتی شما نیازی دارید که لازمه برآورده شدن آن، همکاری یا پشتیبانی شخص دیگر است، بیان کامل آن نیاز، همان چیزی است که آن را «پیام من» می نامند؛ این، بیانی است که شما را با مردمی که با آنها تجربه مشترکی دارید و می توانند به شما کمک کنند تا نیازهایتان را برآورید، در یک تجربه مشترک قرار می دهد. به خاطر داشته باشید که دیگران، زمانی بهتر می توانند و می خواهند به شما در رسیدن به خواسته هایتان کمک کنند که تصویر روشنی از آنچه که شما می خواهید، داشته باشند.

نام این گونه پیام ها به این دلیل «پیام های من» است که می توانند از بسیاری از درگیری ها و سوءتفاهم ها جلوگیری کنند. پیام شما (من دوست دارم ... ، من می ترسم که ... ، من احتیاج دارم که ...) باعث می شود دیگران از قبل بدانند که نیاز و خواسته شما چیست؟ بارها و بارها دیده شده که وقتی خانمی یا آقایی مهارت کاربرد بیان حرف دل خود را یاد می گیرد، با کمال تعجّب و خوش حالی، متوجه همکاری و کمک تازه ای از طرف دیگران می شود. چه قدر نیازهای برآورده نشده، رابطه های به رضایت نرسیده و هدف های مشخص نشده، در نتیجه این حقیقت به جود آمده که تو «هرگز نگفتی» یا «خیلی دیر گفتی» یا طوری گفتی که به جای این که به آنها موقعیت عمل به محبّت و همکاری بدهی، آنها را به مقاومت وا داشتی و رابطه را بُریدی.


3. اجتناب از سرزنش یا تحقیر (پیام های «تو ...»)

در بیشتر مواقع، وقتی می خواهیم احساسات و نیازهایمان را بیان کنیم، پیام هایمان دیگری را سرزنش یا تحقیر می کنند. این گونه پیام ها را «پیام های تو ...» می نامند؛ این دسته پیام ها قضاوت ها یا ارزش گذاری های منفی ای هستند که هدفشان شخص دیگر است. در عین حال که در بیشتر مواقع از آنها برای بیان خشم، عصبانیّت، ترس یا دلخوری استفاده می شود، مشخصاً پیام هایی نیستند که حرف دل را برسانند، چون نیازها یا علاقه های خود شما را بیان نمی کنند.

پیام های «تو ...» (مثل: تو اشتباه کردی، تو همه چیز را به هم زدی، تو بودی که ... و ...) بدون در نظر گرفتن نیّت آنها، می توانند به نظر، تهاجمی و متهم کننده برسند؛ چون تأثیری که بر جای می گذارند، این است که می گوید: «تقصیر توست» یا «تو باید سرزنش شوی!» و در آنها خطر زیان رساندن به رابطه یا از میان بردن عزّت نفس دیگری و به وجود آوردن احساس گناه، هست.

پیام های «تو ...» باعث مقاومت و دفاع دیگران می شوند و ممکن است باعث شروع بگو و مگوهای فرساینده و فحّاشی شوند. در چنین موقعی شخص دیگر، اغلب می خواهد جواب شما را بدهد و تلافی کند.

آگاهی از این که چه رفتارهایی تعارض های بی مورد بین شما و دیگران را فعال می سازد، به شما کمک می کند تا بسیاری از برخوردها را از بین ببرید. مردمان تیزبین می توانند خطر توفان را از وضع آسمان، پیش بینی کنند و به همین ترتیب، انسان آگاه نیز می تواند به نشانه ها و الگوهایی از رفتار خود و نزدیکانش توجه کند که پیش بینی کننده وقوع توفان است.


4. گوش کردن انعکاسی

گوش کردن انعکاسی، در زمانی که فرد، مشکل یا نیاز شدیدی دارد، می تواند معجزه بکند. این کار به فرد دیگر کمک می کند تا هیجان های منفی را از بین ببرد یا به حل مشکل خود بپردازد؛ مشکلی که اگر حل نشده باقی بماند، می تواند موجب پیدایش یک تعارض اساسی شود.

برای فهم بیشتر فرد یا افراد مقابل خویش به عنوان مخاطب، چنین به نظر می رسد که دو مهارت عمده می باید در انسان شکل گرفته و آنها را در فراگرد ارتباطی به کار گرفت. این دو مهارت، یکی گوش دادن (Listening) و دیگری همدلی (Empathy) است. با این دو مهارت، به تدریج می توان با دیگران، تفاهم مورد نظر را ایجاد کرد که در پی آن، ارتباطات بین فردیِ مؤثّر شکل خواهد گرفت.


5. افزایش حمایت عاطفی

افزایش حمایت عاطفی از اعضای خانواده و دوستان می تواند آمادگی فرد را برای درگیر شدن در تعارض های غیر ضروری کاهش دهد. هر یک از ما شیوه هایی را سراغ داریم که از طریق آنها توجه و صمیمیّت بیشتری را در روابط بین فردی خود به کار می بریم. در مجموع، هر چه بیشتر مورد علاقه و توجه باشیم، کمتر احتیاج به جنگیدن داریم.


6. بالا بردن آستانه تحمّل

بالا بردن سطح تحمّل و پذیرش دیگران در وجود خود نیز می تواند تعارض های نامعقول را کاهش دهد। سطح تحمّل و پذیرش ما، تا حدودی به واسطه تربیت و حتی شاید عوامل ژنتیک تعیین می شود؛ امّا هر یک از ما می تواند صبورتر و پذیراتر از آنچه در حال حاضر هست، باشد
مقابله با عناصر عاطفی تعارض

میان جنبه های بنیادی و هیجانی تعارض، می توان تمایز سودمندی قائل شد. اجزای هیجانی تعارض، عبارت اند: خشم، بی اعتمادی، گرفتن حالت تدافعی، تمسخر، رنجش، ترس و طرد. در هنگام بروز احساسات شدید، راهبرد صحیح، آن است که «ابتدا به جنبه های هیجانی تعارض رسیدگی نمود» و پس از فروکش کردن هیجان ها، به شکل سازنده تری با مسائل بنیادی، کنار آمد. مسائل بنیادی، شامل: نیازهای متضاد، مخالفت بر سر قوانین و عادت ها و برداشت های متفاوت در مورد نقش ها و کاربرد امکانات است.


روش رفع تعارض

روش رفع تعارض را می توان به عنوان مجموعه ای از قوانین ساده در نظر گرفت که تعارض را هدایت می کنند. ما طی قرن ها آموخته ایم که اگر تعارض به وسیله قوانین خاص خود هدایت نشود، می تواند بسیار خطرناک باشد. فرآیند سه مرحله ای رفع تعارض به افراد کمک می کند تا به شکلی سازنده و به شیوه ای قانونمند و تکامل بخش و غیر مخرّب با یکدیگر مواجه شوند.

مرحله یک: با فرد دیگر به احترام رفتار کنید

احترام قائل شدن برای فرد دیگر، نگرشی است که با رفتارهای مشخصی، نشان داده می شود. شیوه ای که به کمک آن به فرد دیگر گوش داده و به او نگاه می کنیم، تُن صدای ما و کلماتی که انتخاب می کنیم، استدلال هایی که به کار می بریم و خلاصه تمامی اینها، می تواند نشانگر احترام باشد و یا عدم احترام را منتقل کند.

کلمات تحقیر کننده که غالباً بدون توجه بیان می شوند، مانع جریان ارتباط سالم می شوند و زخم هایی ایجاد می کنند که ممکن است هرگز به طور کامل، التیام پیدا نکنند.

اغلب پس از فوران خشم، گفته می شود: «تو می دانی که جدّی نگفتم. کاملاً دیوانه شده بودم و به حرف هایی که می زدم فکر نمی کردم»؛ امّا فرد دیگر با خود فکر می کند: «در همین که این حرف را زدی، نشان می دهد که این موضوع در ذهنت بوده است. دانستن این که تو واقعاً چه احساسی نسبت به من داری، برایم به قیمت یک انفجار خشم تمام شد».

مرحله دو: گوش کنید تا جایی که حرف طرف مقابلتان را مثل خودش بفهمید

در جریان مخالفت ها و رفع تعارض ها، یکی از بهترین راه های برقراری ارتباط سازگارتر، کاربرد قانون کارل راجرز است که می گوید: «هر کس تنها پس از این که به عقاید و احساسات فرد دیگر به دقت گوش کرد و آنها را چنان تکرار کرد که رضایت گوینده جلب شد، می تواند حرف خود را بزند».

مرحله سه: دیدگاه ها، نیازها و احساسات خود را بیان کنید

اول. دیدگاه خود را به اختصار بیان کنید. دوم. از کلمات کنایه دار اجتناب کنید. سوم. گفتار و پندار، باید یکسان باشد. چهارم. احساسات خود را بروز دهید.

آمادگی برای رویارویی
افراد معمولاً، بدون آن که از خود بپرسند آیا زمان برای آنان مناسب است یا خیر و بدون این که بدانند آیا طرف مقابل با مبارزه یا گفتگو موافقت می کند یا خیر، بدون توافق قطعی بر سر شرایطی که می تواند موجب سودمند بودن تعارض شود، خود را شتاب زده، گرفتار تعارض ها می کنند.

مسائل زیر، بخشی از مواردی است که بررسی آنها می تواند مفید و ارزشمند باشد. آیا هر یک از ما انرژی عاطفی مناسبی برای این تعارض داریم؟ چه کسانی باید در جلسه مبارزه حضور داشته باشند؟ بهترین وقت، چه زمانی است؟ بهترین مکان کجاست؟ و ...

مبارزه ای که با رضایت دو جانبه و شرایط پذیرفته شده شروع می شود، مبارزه ای خوش آغاز است.

راه های قدیمی حلّ مناقشات

روش های معمول و شایع حلّ مناقشات که لازمه اش برنده شدن یکی به قیمت باخت دیگری است، دو روش است که هر دو اینها اساسشان تحمیل قدرت است. هر دو حالت، برنده - بازنده دارند. همیشه یک نفر می برد و یک نفر می بازد. بر هیچ یک از این دو روش اختلافات پنهان، به صورتی مثبت و سازنده به سطح نمی آید؛ امّا به هر حال، مردم معمولاً نسبت به یکی از این دو روش، تمایل بیشتری نشان می دهند.

روش شماره یک: تو می بری و دیگری می بازد. در این وضعیت، تو برای رسیدن به نیازهایت از قدرت خودت به قیمت باخت دیگری استفاده می کنی. در نتیجه، دیگری می رنجد؛ چون نیازش برآورده نشده است. او احساس بی عدالتی می کند، در نتیجه، تو اغلب دچار واکنش هایی از سوی او می شوی، مثل: الف - از تو انتقاد می کند و پشت سرت حرف می زند. ب - او سعی خواهد کرد در راه برآورده شدن دیگر نیازهایت کارشکنی کند. ج- او دیگر تو را دوست ندارد و برای مقابله با قدرت تو با دیگران متحد می شود. د - او به تو دروغ می گوید و اغلب پنهانی خواسته های خود را عملی می کند و دیگر نیازهایش را با تو در میان نمی گذارد.

روش شماره دو: شما می بازید و دیگری می برد. در این وضعیت مناقشه، شما دارای قدرت بیشتر یا برابر هستید و اجازه می دهید که دیگری به حساب شما به نیاز خودش برسد. شما تسلیم می شوید؛ چون می خواهید از مناقشه دوری کنید، در این صورت از آن جا که شما به نیازهای خود نمی رسید، ممکن است دچار واکنش های زیر شوید: الف - شما نسبت به دیگری احساس رنجش و خشم می کنید. ب - شما به تدریج از چنین رابطه ای خود را کنار می کشید. ج - به تدریج، احساس بی تفاوتی و افسردگی می کنید. د - شما احترام به خود را از دست می دهید و عزت نفس خود را ضعیف می کنید. هـ - شما تصمیم می گیرید بعداً برنده شوید، تلافی کنید و ...

راه بدون باخت در حلّ اختلافات (روش برنده -برنده)

اساس این روش، عدم استفاده از قدرت است. منظور، این است که می توان در روابط انسانی، مناقشات را به صورت آشکارا و صادقانه حل کرد. هر دو طرف می توانند به نیازهای خودشان برسند، و هیچ کس مجبور نیست ببازد.

قدم 1: مشخص کردن مسئله به صورت نیازها، نه مسابقه راه حل یابی.

قدم 2: به وجود آوردن راه حل های ممکن (تفکر و سیّال سازی ذهن (Brain storming).

قدم 3: ارزشیابی راه حل ها.

قدم 4: تصمیم گیری روی راه حل های قابل قبول برای هر دو طرف.

قدم 5: عمل کردن بر اساس راه حل.

قدم 6: کنترل نتایج راه حل.

منابع
1. روان شناسی روابط انسانی (مهارت های مردمی)، رابرت پولتون، ترجمه: حمید رضا سهرابی، تهران: رشد، 1383.

2. فرهنگ تفاهم در ازدواج، لیندا آدامز، با مقدمه توماس گوردون، ترجمه: پریچهر فرجادی، تهران: آیین تفاهم، 1380.

3. ارتباط انسانی، علی اکبر فرهنگی، تهران: خدمات فرهنگی رسا، 1374.

4. مهندسی رفتار ارتباطی، نیما قربانی، تهران: سینه سرخ، 1380.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر